حضور تاریخی رییس جمهور در ابوموسی در نوع خود بی نظیر و برگ برندهای بر تاکید اعمال حاکمیت مطلق ایران بر جزایر و بنادر ایرانی خلیج فارس تلقی میشود. نکته قابل توجه در این میان آن است که هیچ یک از حاکمان گذشته ایران به جز یک مورد در زمان رضا شاه در جزایر سه گانه گام ننهادهاند. در این میان با وجود هیاهوی تبلیغاتی امارات بر علیه تمامیت ارضی ایران که هر روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد متاسفانه واکنش در خوری از سوی رسانههای نوشتاری، تصویری و اینترنتی ایران به انجام نرسیده است.
تبلیغات برنامه ریزی شده اماراتیها در حالی با ادعاهای بی اساس وزیر خارجه کوچک اماراتی با نام عبدالله بن زاید و موضع گیر ی علیه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی کلید خورده که پیشتر همین فرد در سخنانی بی شرمانه و گستاخانه ایران را با اسرائیل مقایسه کرده و گفته بود همان گونه که اسراییل سرزمینهای عربی را اشغال کرده ایران هم جزایر سه گانه به زعم او عربی!!! را اشغال نموده است!!. این در حالی است که به رغم سکوت بی معنای رسانههای همگانی ایران که به این تهدید آشکار به تمامیت ارضی ایران زمین بی توجهی نابخشودنی روا داشتهاند، ملت ایران در انتظار پاسخ شایسته و قاطع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به یاوه گوییهای این شیخ نشین کوچک خلیج فارس از طریق ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی) هستند.
ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران در طول سالهای بیرون افتادن یک به یک کشورهای ذره بینی عربی از دامن استعمار انگلیس همواره وجود داشته که تغییر و جعل نام ساختگی برای خلیج فارس، ادعای مالکیت بر اروند رود و خوزستان از مهم ترین این ادعاها بوده است. این ادعاهای نژادپرستانه و متعصبانه عربی حتی به جنگی ویرانگر و هشت ساله از سوی صدام علیه ایران و ایرانی انجامید که با حمایت قاطبه کشورهای عربی همراه بود...
اما پرسش ایرانیان میهن دوست این است که چرا تکرار ادعاهای امارات علیه ایران از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران، پاسخ شایسته و قاطعی نگرفته تا آن جا که امارات به بهانه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی به عنوان بخشی از خاک پاک ایران دست به کار شده تا دستگاه دیپلماسی ایران را دیگر بار در موضع انفعال قرار دهد. این گونه بود که امارات سفیر خود را از تهران فراخوانده و حتی بازی دوستانه تیم ملی فوتبال ایران و امارات را لغو کرده است!!.
با این حال در این سکوت تحیرانگیز رسانه ای، بسیاری از ایران دوستان داخل و خارج از کشور، اعتراض خود را به ادعاهای تجاوز کارانه امارات به شکلهای گوناگون ابراز داشتهاند.
حال مروری بر تعلق تاریخی جزایر و بنادر شمال و جنوب خلیج فارس(یعنی حتی تمامی قلمرو کنونی امارات) به ایران برای یاد آوری حدود و ثقور تاریخی قلمرو ایران برا ی افکار عمومی و رسانهای ایران بسیار ضروری و اجتناب ناپذیر است.
جغرافیای جزایر همیشه ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچکجزيره ابوموسى با وسعت ۱۲ کيلومتر مربع، تنب بزرگ با ۱۱ کيلومتر مربع و تنب کوچک با ۲ کيلومتر مربع مساحت همراه با ساير جزاير ايرانى خليج فارس، دنباله چين خوردگى هاى زاگرس در آبهای کرانهای ایران محسوب مى شود.
جزيره ابوموسى يکى از ۱۴ جزيره استان هرمزگان و نزديکترين و پهنه خشکى از خاک ايران به خط استوا است که در فاصله ۲۲۲ کيلومترى بندرعباس و ۷۵ کيلومترى بندر لنگه واقع است.
نام جزيره ابوموسى به شکلهای مختلف در تاريخ ايران به کار گرفته شده است که از آن جمله مى توان به ابوموسا، غضنفر، بوم موسى - بوموف، بابا موسى، و گپ سبزو اشاره کرد.
اين جزيره با طول و عرض حدود ۵/ ۴ کيلومتر به عنوان يکى از مراکز صدور نفت خام کشور با ظرفيتى قابل توجه محسوب مى شود. به دليل نبود آب شيرين و اراضى مناسب کشاورزى بيشتر مردم ابوموسى ماهيگيرند. در اين جزيره، معدن خاک سرخ نيز وجود دارد.
جزيره تنب بزرگ به مساحت بيش از ۱۰ کيلومتر در فاصله ۱۴ مايل دريايى از جنوب غربى جزيره قشم واقع شده است.
جزيره تنب کوچک یا تنب مار، مثلث شکل و در ۶ مايلى غرب جزيره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان از طريق دريا حدود ۱۰۵ مايل دريايى و مساحت آن حدود ۲ کيلومتر مربع است. اين جزيره غيرمسکونى بوده و زیستگاه خزندگان به ویژه مارها است.
پيشينه حاكميت ايران بر جزاير و بنادر شمال تا جنوب خليج فارساز هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح (از بيش از چهار هزار سال پيش) تاكنون جزاير سهگانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك به همراه ديگر جزاير، بنادر و سواحل شمال و جنوب خليج فارس قلمرو حكومتهاي گوناگون ايراني بوده است. وجود نقشههاي باستاني حكومت هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان، سنگنبشتههاي متعدد، نامهاي نژاده پارسي اين مناطق، بيش از 23 نقشه رسمي و نيمهرسمي كه توسط دولتهاي بريتانيا و ديگر دول غربي در قرون گذشته به چاپ رسيده، نامههاي رسمي دولتي حكومتهاي گوناگون ايرانزمين و اسناد و كتابهاي تاريخي موجود در كتابخانههاي سراسر دنيا و بسياري اسناد ديگر، تعلق اين جزاير را به ايران به خوبي به اثبات ميرساند. از جمله كتابهاي تاريخي ميتوان به كتاب «محمود سديد كبابي بندر عباسي» اشاره كرد كه در آن اسناد جالب توجهي موجود است كه از آن ميان، ميتوان به سندي اشاره كرد كه در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأسالخيمه که چوپانی میکردند براي تعليف احشام خود در جزيره ابوموسي كه به دليل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نيز معروف بود از حاكمان ايران اجازه ميگرفتند و پس از تعليف هم مراتب خدمتگزاري و سپاس خود را به ايرانيان اعلام ميداشتند.
ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك، سه جزيرهاي هستند كه با وجود اينكه وسعت چنداني ندارند، ولي از اهميت استراتژيك و منحصر به فردي برخوردارند. اين جزاير همچون زنجيرهاي دفاعي و امنيتي در جنوب ايران، در دهانه خليج فارس و تنگه هرمز همانند ناوگاني ثابت، هرگونه تحرك و عبور و مرور كشتيها به خليج فارس را در كنترل دارند.
در سال 1850 ميلادي بنا بر آمار انگليسيها، جمعيت ابوموسي از حدود شصت خانوار كه اغلب ايراني بودهاند، تشكيل شده بود و اندك خانوارهاي عرب ساكن آن از بندرلنگه به آنجا مهاجرت كرده بودند. تنب بزرگ مسكوني بوده و تنب كوچك يا تنب مار، با دو كيلومتر مربع وسعت، صخرهاي و هميشه خالي از سكنه بوده است. نام اين جزاير نيز ريشهاي ايراني دارد. ابوموسي، مخفف «بوم موسي» يعني خانه موسي بوده و تنب نيز تغييريافته واژه پارسي تنگستاني «تمب» به معناي تپه پشته و تل است..
استعمار بريتانيا در اوايل سده بيستم ميلادي همزمان با گسترش نفوذ و استيلاي خود در منطقه و نيز همگام با مرعوب كردن شيوخ باديهنشين حاشيه جنوب خليج هميشه فارس، جزاير بحرین، تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي را اشغال كرد و به قبايل عرب تحتالحمايه خود سپرد، اما اين امر بلافاصله با اعتراض رسمي دولت ايران روبهرو شد و همه دولتهاي ايران در سالهاي اشغال همواره با كوششهاي پيگير، با اعتراضات رسمي مكتوب، حتي با بازديد و نصب پرچم سهرنگ ايران بر اين جزاير، بر حق حاكميت سرزمين ايران بر اين جزاير پاي ميفشردند، تا اينكه در پي يك معامله ننگين كه هيچگاه توسط ملت ايران به رسميت شناخته نشد، در تاريخ 24 ارديبهشت 1349، بحرين با یک همه پرسی غیر قانونی از پيكره ميهن جدا شد. همزمان با خروج استعمار انگليس از خليج فارس در سال 1971 ميلادي (1350 شمسي) طي تفاهمنامهاي با شيخنشين شارجه و با ميانجيگري انگلستان، جزيره ابوموسي پس از 68 سال اشغال توسط بيگانه، به مام ميهن بازگشت و جزاير تنب بزرگ و تنب كوچك نيز با توافق غيرمكتوب با بريتانيا به ايران بازگردانده شدند، چراكه بنا بر ديدگاه دولت وقت ايران، هرگونه توافق مكتوب با بريتانيا ممكن بود در مورد حاكميت مطلق ايران بر دو جزيره تنب، جاي ترديد باقي بگذارد.
خليج فارس و جزاير آن از جمله ابوموسى در روزگار عيلاميان به ويژه در زمان سلطنت «شيلهک اين شوشيناک» در ۱۱۶۵ سال پيش از ميلاد تحت تسلط اين سلسله بوده است.
در دولت ماد نيز جزاير خليج فارس جزو يکى از ايالت هاى جنوب غربى و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگيانه» و بخشى از کرمان بود. در دوران هخامنشيان اين جزاير از جمله جزاير ابوموسى و تنب کوچک و بزرگ به موجب بند ۶ ستون اول کتيبه بيستون جزو استان پارس بوده است.
برای نمونه، کتيبه داريوش بزرگ در بيستون نيز سندي ديگر بر مالکيت ايران بر خليج فارس و کليه جزاير آن است: داريوش شاه از اربابه بخشي از عربستان ماکا قسمت مجاور تنگه هرمز و... نام ميبرد و اين که جنوب تنگه هرمز و سواحل خليج فارس نيز کاملا تحت اختيار ايران بوده است.
يکي از قديميترين اسناد مالکيت ايران بر بحرين به محمد ابن جرير طبري باز مي گردد. وي مينويسد: در زمان اشکانيان عربها همه در حجاز بودند و بادیه و مکه و يمن سکونت گاه آنان. آن گروهي که در حجاز و باديه بودند به قحطي و گرسنگي دچار شدند. پس به عراق و بحرين کوچ کردند که در اختيار اشکانيان ايران بود.
«دکتر وستفلد» نیز در جای دیگری ميگويد: پيش از اسلام سواحل غربي درياي پارس توسط ايرانيان اداره ميشده است. حتي شهري نيز ار دوره ساساني باقي است که به نام يکي از سرداران ايراني نام گذاري شده است. اين شهر امروزه اسپيدگان اسفنج نام دارد که از سردار اسپيدويه گرفته شده است.
بحرين در طول چهارصد و اندي سال حکمراني ساسانيان بر بخش زيادي از خاورميانه جزوي از خاک ايران بود. در تاريخ آمده که شاپور دوم، پادشاه ساساني ملقب به شاپور ذوالاكتاف، 309-337 ميلادي با قواي كامل و كشتيهاي متعدد به بحرين که بخشي از ايران پيش از اسلام بوده وارد شده است و تا زمان سقوط دولت ساساني به دست اعراب 651 ميلادي آرامش كاملي در آنجا برقرار بود. عربها بعد از اسلام تشكيلات اداري سرزمينهاي فتح شده را تغيير نميدادند؛ زيرا تشكيلات اداري كه جایگزین آن كنند نداشتند به جاي آن، از بزرگان آن سرزمينها كه داراي تمدن و فرهنگي درخشان و بالاتر از اعراب بودند براي ايجاد و اداره تشكيلات اداري اسلامي خود استفاده مينمودند که اين روش به آنان كمك شاياني ميكرد.
تاريخ طبري میگوید: در زمان پادشاهي اردشير بابکان در بحرين حاکمي محلي به نام سنطرق حکمراني مي کرد. اردشير، سرداري به جنگ وي فرستاد و او را شکست داد و قلعه او را تصرف کرد و اموال وي را به عنوان غنيمت به ايران آوردند. فرزند خويش را به شاهي آنجا گماشت. اردشير شهري در بحرين بنا کرد به نام «خط» که در زمان وي پايتخت اين جزيره بوده است. پس از وي در زمان شاپور ذوالاکتاف برخي اعراب تابع ايران دست به شورش ميزنند. آنان از ناحيه هجر بر ضد شاهنشاه ايران شورش نمودند. شاپور قواي دريايي ارتش ايران را راهي اين منطقه کرد. اين نبرد پس از جنگ «سناخريب» نخستين نبرد دريايي است که در منطقه ثبت شده است. شاپور راهي خط، هجر، يمامه شد و آنان را در سر جاي خود نشاند.
شرق شناس معروف فرانسوي «کوسن دو پرسوال» در کتاب خود به نام تاريخ اعراب پيش از اسلام اين جمله طبري را عينا تکرار کرده است. بيشتر مورخان عرب بر اين باور هستند که نخستين شهري از ايران که توسط سپاه اسلام گشوده شده بحرين است.
همچنين در دوران اشکانيان در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱- ۱۳۸ پيش از ميلاد) بنادر و جزيره هاى پارس تحت حکومت اين سلسله قرار گرفت.
در عهد ساسانيان جزاير و بنادر خليج فارس جزو قلمرو ايران و شهر اردشير از استان پارس و جزو پادکيسان نيمروز بود. پس از ورود اسلام به ايران در دوره اقتدار آل بويه از ۳۲۲ هجرى قمرى بنادر و جزاير سراسر کرانه هاى خليج فارس در قلمرو فرمانروايى آنها قرار داشت.
اين فرمانروايى به دست سلجوقيان کرمان ادامه داشت تا اين که پس از انقراض ملوک کيش در سال ۶۲۶ هجرى قمرى در روزگار اتابکان فارس و ايلخانان مغول والى هاى درياى فارس يا ملوک هرمز در جزيره کيش سکنى گزيدند و تا سال ۷۷۹ هجرى قمرى بر تمام جزاير خليج فارس و درياى مکران- عمان- حکومت کردند.
تيموريان نيز خراج جزيره کيش و ساير جزاير خليج فارس را تا سال ۸۷۳ هجرى قمرى که در ايران حکومت داشتند، جزو فارس محسوب و وصول مى کردند. با ورود پرتغالىها به خليج فارس و آغاز فعاليت هاى استعمار نوين در منطقه، جزاير اين خليج از جمله ابوموسى به اشغال دريانوردان پرتغالى درآمد.
در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از يک دوره طولانى نبرد، جزاير و بنادر ايرانى در خليج فارس از جمله ابوموسى، قشم، هرمز و بحرين به وسيله نيروهاى ايرانى آزاد شد که به همين مناسبت بندر گمبرون به بندر عباس تغيير نام يافت. شاه عباس در سال 1602 میلادی بحرین را از اشغال پرتغالیها خارج میکند و در سال 1612میلادی «جلفاوه » که امروزه امارات متحده است را اعاده حاکمیت میکند.
در سال ۱۱۴۷ هجرى قمرى (۱۷۳۵ميلادى ) نادرشاه افشار، لطيف خان دشتستانى را به سمت حاکم ايالت هاى جنوب ايران و کاپيتانى کل سواحل و بنادر و جزاير خليج فارس منصوب کرد که اين فرد در سال ۱۷۳۶ ميلادى به بحرين لشکر کشيد و شيخ جبار هوله، ياغى بحرين را شکست داد و کليد دژ بحرين را براى نادرشاه فرستاد.
کريم خان زند نيز در سال ۱۱۷۹ هجرى قمرى (۱۷۶۵ ميلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزاير خليج فارس از جمله ابوموسى و بحرین و... اعمال حاکميت کرد. در دوره قاجاريه آقامحمدخان پس از شکست دادن جانشينان کريم خان زند، موفق شد بر تمام ايران از جمله بنادر و جزاير خليج فارس مسلط شود.
در روزگار فتحعلى شاه هم جزاير درياى پارس از جمله کيش، بحرين، ابوموسى، هندرابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و... جزو ايالت فارس محسوب مى شد و در سال ۱۲۶۳ ه. ق کرانهها و جزيره هاى خليج فارس از جمله جزيره ابوموسى بخشى از ايالت «بنادر خليج فارس» شد.
در سال ۱۸۵۳ اسعتمار بريتانيا که از سال ۱۸۱۹ به بهانه حفظ امنيت خليج فارس از اعراب بادیه نشین جنوب خلیج فارس (اجداد حکام کنونی شیخ نشینهای جنوب خلیج فارس)که از راه دزدی دریایی امرار معاش میکردند، استقرار يافته بود در راه تثبيت سلطه خود، حکام منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آنها قراردادى را تحت عنوان صلح جاويدان امضا کردند که به موجب آن بريتانيايىها اجازه يافتند نه تنها به بهانه مبارزه با دزدان دريايى بلکه به بهانه حفظ امنيت خليج فارس بتوانند در هر حادثه اى که در کرانه هاى خليج فارس اتفاق مى افتد مداخله کنند. در سال ۱۸۱۹ ميلادى بريتانيا در پى اين کوششها جزاير ابوموسى و تنب بزرگ و کوچک را که از روزگار کهن در تملک ايران و جزو لاينفک خاک آن بود به اشغال خود درآورد.
از میان نقشههای رسمی که حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه را به اثبات میرساندنقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال 1868 میلادی تهیه کرده و «لرد سادیس بری» از طریق وزارت خارجه تقدیم ناصرالدین شاه میکند جزایر سه گانه به رنگ کشور ایران مشخص هستند.
نقشه بعدی نقشه «لرد کرسن» نایب سلطنه انگلیس در خلیج فارس میباشد که در سال 1890 میلادی تهیه شده است. در نقشههای رنگی این کتاب نیز جزایر به رنگ ایران است. حتی فراتر از اینها در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیست تهیه شده نیز باز هم جزایر سه گانه به رنگ ایران مخص هستند.
دولت ايران در دهه نخست قرن ۱۳ بارها حق حاکميت خود را بر جزاير تنب و ابوموسى اعلام کرد و در تاريخ ۵ اسفند ۱۳۰۸ هم وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوی، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بريتانيا بر فراز جزاير ابوموسى و تنب بزرگ به وزير مختار بريتانيا در تهران نگاشت.
بازگشت جزایر سه گانه به مام میهن با تقدیم سه شهید گلگون کفنحکومت ايران در طول سال هاى بعد نيز همواره ضمن انجام اقدام هايى مشابه و نامه نگارى هاى متعدد که همگى از اسناد معتبر حق حاکميت ايران محسوب مى شوند، بر احقاق حق خود پاى مى فشرد. تا اين که در نيمه دوم سال ۱۹۷۱ دو کشور توافق کردند که يک روز پيش از خروج نيروهاى بريتانيايى از خليج فارس، ايران نيروهاى خود را به جزاير مسکونى ابوموسى و تنب بزرگ و جزيره غيرمسکونى تنب کوچک اعزام کند.
در ساعت 6:15 دقیقه بامداد روز 9 آذر 1350(30 نوامبر1971) یک روز قبل از ترک قوای انگلیسی از خلیج فارس یگانهای نیروی دریایی در سه جزیره تنگه هرمز( تنب بزرگ تنب کوچک اوبوموسی) پیاده شدند. اولین پرچم ایران پس از گذشت کمتر از 35 دقیقه از آغاز عملیت بر اولین جزیره افراشته شد و در راس ساعت 8 در هر سه جزیره پرچم ایران همراه با شلیک 21 گلوله توپ برافراشته گردید. بخشی ازنیروهای ایرانی بر چهار گوشه ابوموسی وبر فراز کوه حلوا به عنوان بلند ترین نقطه جزیره ابوموسی پرچم سه رنگ ملی ایران را بر افراشتند. بخش دیگر نیروها نیز پس از اعزام به جزیره تنب بزرگ به طور مسالمت آمیز و بدون حمل سلاح برای تحویل پاسگاه از گماشتگان عرب استعمار انگلیس در حال حرکت بودند که با شلیک آتشبار شرطههای عرب از داخل پاسگاه مواجه و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. نام این سه شهید جاویدان راه میهن عبارتند از:1- سروان سوزنچی 2- مهناوی یکم حبیب الله کهریزی 3- ناوی آیت ا.. خانی...
بدين ترتيب پس از حدود ۸۰ سال که سياست استعمار برخلاف حقوق مسلم تاريخى مانع اعمال حاکميت ايران بر اين جزاير شده بود، پس از گفت وگوهاى طولانى و پيگير، بار ديگر اين جزاير تحت حاکميت بر حق ايران قرار گرفت.
پس از اعمال حاكميت دوباره ايران بر جزاير سهگانه، چند كشور عربي از جمله ليبي، عراق و يمن، در دسامبر 1971 از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت كردند كه شوراي امنيت با بررسي پرونده، آن را براي هميشه پایان یافته اعلام كرد، چرا که اين شورا براي يک موضوع، دو بار تصميم گيري نميکند.
و اينگونه بود كه اعراب به دنبال راهكاري براي بينالمللي كردن دوباره اين ادعاهاي بيپايه خود بودند تا اينكه بهترين حربه را برای اعمال فشار به ایران برای چشم پوشی از مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی را توسل به دادگاه لاهه يافتند.
امارات متحده عربى اينک بر پايه همين توافق است که پس از 41 سال بر ادعاهاى خود مبنى بر مالکيت جزاير سه گانه ايرانى اصرار مى ورزد. در واقع ادعاهاى امارات بر پایه خلقيات ناسيوناليستى اعراب يک ادعاى حيثيتى فاقد مبناى حقوقى و سياسى است که خود امارات هم به آن واقف است.
ضعف و ذلت تاریخی شیوخ جنوب خلیج فارس در برابر ایران در این سند برگرفته از خاطرات اسدالله علم قابل تامل است:
امير دبي در ديدار با شاه ایران ميگويد: «من مطمئنم كه اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعيفي مثل ما را هم نميكنند؛ اما شما هر چه صلاح ميدانيد انجام بدهيد، كاملا در اختيار شما هستيم.» (خاطرات علم، پنجشنبه، 10 مهر 1349)
و يا در جای دیگر این کتاب نیز آمده : «ما همه چاكران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را راهنمايي كنيد» (شنبه، 10 خرداد 1349)
بنابراین، پیشینه شیوخ دست پرورده انگلیس در جنوب خلیج فارس، گویای سر سپردگی کامل و البته باور تاریخی آنها به اقتدار ایران در خلیج فارس بوده است.
برخی اقدامات ضد ایرانی امارات که با پاسخی از سوی ایران مواجه نشده است:
1-احداث جزایر مصنوعی و پیشروی گام به گام درخلیج فارس با دزدی خاک و سنگ ایران!!!کشور امارات همزمان با ادعاهای ارضی بی پایه علیه جزایر سه گانه همیشه ایرانی خلیج فارس با سرمایه گذاری عظیم با سرعت مشغول توسعه جزایر مصنوعی در کرانههای جنوبی خلیج فارس میباشد که با هدف افزایش سرمایه، تصرف گام به گام حریم آبی ایران و عربی کردن نام خلیج همیشه فارس، حیات را در آبهای خلیج تا ابد فارس به خطر انداختهاند.. این امر که با سکوت عجیب و غیر قابل توجیه رسانههای داخلی همراه شده نه تنها محیط زیست شکننده خلیج فارس را در معرض نابودی قرار داده بلکه حدود و ثقور مرزهای آبی و مناطق حاکمیتی و تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس را نیز در معرض تهدید جدی قرار داده است.
لازم به ذکر این که ساخت سه جزيره به شكل نخل (Palm Lands) كه طول هر كدام بيش از 6 كيلومتر است و يك جزيره بيضوي به شكل نقشه 5 قاره كره زمين (Universe) در منطقهاي به طول 9 كيلومتر و عرض 6 كيلومتر و با مساحتي حدود 63 کيلومتر مربع که کاملا در تضاد با اکوسيستم طبیعی خليج فارس است، با سرمایه گذاری بیش از 20 میلیارد دلار در حال تکمیل شدن است.
و از دیگر سو سلطان بن سليم مدیر این پروژه در اظهارات تجاوز گرانهای بی پرده فاش کرده که «با توجه به این که هم اکنون تنها بخش کوچکی از ساحل خليج فارس به امارات تعلق دارد در زمان اتمام اين پروژه دولت امارات با داشتن 1200 كيلومتر ساحل به مقدار کافی ابزار برای اعمال فشار به ایران در اختیار خواهد داشت!»
عمق اين اقدام فاجعه بار امارات متحده عربي همزمان با پايان احداث اولين جزيره نخل نمايان شد. زماني كه به اذعان رسمي مجريان، براي اين پروژه 1. 65 میلیارد متر مكعب ماسه و 87 ميليون تن سنگهای صخرهای برای پی سازی و براي تكميل محوطهها نیز 1 میلیارد تن صخره (که به طور عمده از قاچاق سنگهای صخرهای از ایران تامین شده) به محل آورده و مورد استفاده قرار گرفته است.
از مهم ترین هدفها و پیامدهای سیاسی توسعه جزایر مصنوعی توسط امارات نیز میتوان موارد زیر را بر شمرد:
1. توسعه حریم مرزهای دریایی امارات. از آنجا که محیط جزایر مصنوعی امارات به عنوان حریم آبی این کشور محسوب میشود اماراتیها با افزایش جزایر خود به دنبال افزایش حریم آبی و به تبع آن به چنگ آوردن هرچه بیشتر محدوده بین المللی مشترک آبها و بستر خلیج فارس هستند. تا به امروز هم اماراتیها توسط ساخت این جزایر، سواحل خود را به صورت مجازی، 2 تا 3 برابر کردهاند و ادامه این روند همان قدر که به سود عربها است، به ضرر ایران و ایرانی است.
2. توسعه طلبی ارضی با انتقال 12 میل انحصاری ماهیگیری از کرانههای خشکی جنوب خلیج فارس به دور ترین جزایر مصنوعی از سواحل امارات با هدف تهدید عمق استراتژیک ایران در خلیج فارس
3. تصرف گام به گام فلات قاره و بستر خلیج فارس جهت نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به جزایر سه گانه و سواحل ایران به منظور برنامههای توسعه طلبانه ارضی آینده اعراب از جمله تصرف جزایر ایرانی و بنادر جنوبی ایران.
4. تبلیغ و تثبیت نام جعلی برای خلیج فارس از طریق تبلیغات رسانهای و توزیع نقشههای جلب گردشگران و فروش واحدهای مسکونی این جزایر در عرصه بین المللی
از مهمترین پیامدهای فاجعه بار محیط زیستی جزایر مصنوعی امارات میتوان به این موارد اشاره نمود:
1. نابودی محیط زیست طبیعی ایران با تخریب خاکها وسنگهای صخرهای کوهستانهای ایران و انتقال آنها به امارات برای ساخت جزایر مصنوعی
2. تهدید امنیت زیستی پرندگان مهاجر و جانداران جزایر غیر مسکونی خلیج فارس
3. نابودی پوشش زنده مرجاني به عنوان یکی از پتانسیلهای مهم تجمع زیستی خلیج فارس
4. تخریب پهنه بندی طبیعی بستر دریا. ( اماراتیها رسوبات ارزشمند بستر خلیج فارس را هم برای ساخت و ساز پروژه جزایر به تاراج بردند و علاوه برآن فعالیت ماشین آلات و استخراج ریزدانهها از کف دریا، آسیبهای بسیار زیادی بر پهنه بندی بستر دریاوارد ساخته است. )
5. تغییر مسیرجريانهاي طبيعي آب که در توان خودپالایی طبیعی خلیج فارس اختلال جدی ایجاد میکند.
6. به هم ریختن ساختار طبیعی بستر خلیج فارس. (لازم به ذکر این که امارات حتی بقاياي دو هواپيماي جنگي، چند جمبو جت و هفت كرجي را نیز به اعماق دريا برده تا براي غواصان يك پارك زير دريايي موضوع دار به وجود بياورد!)
7. تخلیه انواع زباله ها، پسابهای آلوده کننده و انواع آلایندههای فسفره و... به درون خلیج فارس
8. تخریب یکی از ارزشمندترین اکوسیستمهای دریایی دنیا از طریق نابودی زیستگاه آبزیان خلیج فارس شامل 400 تا 450 گونه ماهی و 300 تا 450 گونه از سایر آبزیان از جمله لاك پشتهاي دريايي (گونه ویژه منطقه خليج فارس).
9. گمراه سازی افکار عمومی با انتشارتصاویر دروغین حیات زیر جزایر مصنوعی. ( دولت امارات برای گمراه کردن افکار عمومی و تبرئه خود از اتهامات احتمالی، اقدام به پخش فیلمهایی از وجود حیات جانوری در زیر این جزایر کرده است. این در حالی است که تصاویر منتشر شده مربوط به پیش از مسکونی شدن جزایر و زمانی است که هنوز از پسابهای آلوده ساز، زبالههای جامدو آلودگیهای صوتی و دیداری که در کوتاه ترین زمان حیات آبزیان را از بین میبرد، خبری نبوده است. )
10. عوارض اقلیمی، محیط زیستی ناشی از تبدیل بخشهایی از حریم دریا به خشکی، کاهش ظرفیت گرمایی ویژه منطقه و خشک تر شدن اقلیم آن و افزایش توفانهای گرد و غبار که به طور مستقیم بر روی کیفیت حیات اقتصادی، اجتماعی مردم منطقه به ویژه ساحل نشینان جنوب ایران تاثیر میگذارد.
جزایر مصنوعی امارات در حالي بی سرو صدا ودر بایکوت خبری رسانهای ایران یکی بعد از دیگری سر از آب در ميآورند که نه تنها مخالفتي جدی را از سوی نهادهای مسوول ایرانی شاهد نبوده ایم بلکه با کمال تاسف در برخي رسانه هاو روزنامهها و سايت هاي اينترنتي داخلی شاهد تبليغ پيش فروش منازل واقع شده در اين جزاير نیز هستيم!
تحمیل خسارتهای جبران ناپذیر بر زیستگاه آبی خلیج فارس در حالی صورت میگیرد که ایرانیان سعی چندانی در جلوگیری از فعالیتهای غیرقانونی طرف اماراتی خود نداشتهاند و از این روی عدم فعالیت شایسته سازمان حفاظت محیط زیست ایران و بی توجهی مدیران به ساخت جزایر مصنوعی اماراتی در خلیج فارس در گام نخست ضمن تهدید آشکار علیه ایران، ملت ایران را از حقوق طبیعی محیط زیستی و ژئو پلتیک خود در کرانههای شمالی و جنوبی خلیج فارس محروم میکند.
این در حالی است که پیمان نامه حفاظت محیط زیست منطقهاي مهمي همچون «راپمي» توسط همه کشورهای ساحلی خلیج فارس از جمله امارات در سال 1978 به امضا رسیده که در آن تاکید شده که آبهای خلیج فارس، بین المللی هستند و همه کشورها باید به حریم آن احترام بگذارند و هر نوع توسعهای که حریم آن را به خطر میاندازد، برای کشورهای همسایه آن ممنوع است ولی عدم آگاهی رسانی مناسب توسط نهادهای مسوول ایران و حضور نیافتن بازرسان سازمان ملل در این منطقه و ارایه نشدن گزارش فاجعه محیط زیستی ساخت جزایر مصنوعی، دولت امارات را در اقدامات سود جویانه خود جسور تر ساخته است.
2-احداث بی سروصدای آبگذر جانشین برای تنگه هرمز توسط امارات بر اساس این طرح که برای از اعتبار انداختن اهمیت نقش ایران در تنگه هرمز به مراحل پایانی احداث نزدیک میشود، احداث کانال جایگزین تنگه هرمزاز سوی امیر نشین دبی ارائه شده با ساخت آبگذر(کانالی) از داخل امارات، سواحل امارات در دریای عمان (در شرق امارات) به سواحل این کشور در خلیج فارس(در شمال امارات) متصل خواهد شد تا اهمیت استراتژیک تنگه هرمز و جزایر ایران از میان برود. طول این کانال ۱۸۰ کیلومتر و هزینه احداث آن ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است.
3- اختلافات ارضی امارات با دیگر همسایگانبر پایه توافق جده که در سال 1974 میان ابوظبی و ریاض به امضاء رسید، منطقه «واحه العین» در «البریمی» شامل چندین روستا و شهر العین و صحرای الظفره، کاملا ً به امیرنشین ابوظبی تعلق گرفت. براساس این توافق، منطقه خورالعدید در امتداد خط ساحلی به طول 25 کیلومتر بر سواحل خلیج فارس، در حد فاصل مرزهای خاکی ابوظبی و قطر به خاک عربستان افزوده شد. منطقه خورالعدید که علاوه بر اهمیت جغرافیایی، دارای 80% حوزه نفتی خیزالشیبه با بیش از 4 میلیارد بشکه نفت و حدود 650 میلیون متر مکعب گاز طبیعی است، از ویژگیهای اقتصادی خاصی برخوردار است. دولت عربی!! امارات علیه هم تباران عربستانی نیز ادعای ارضی دارد و مدعی است که عربستان برخی از مناطق سبرخه مطی را هم تصرف کرده است.
امارات متحده عربی، مرزی که مورد قبول هر دو طرف عربستانی و اماراتی باشد ندارد و همچنان از مرزهای قبل از 1974 خود استفاده میکند. امارات متحده هنوز در التهاب است که عربستان سعودی مدعی آبهای سرزمینی خلیج فارس در محدوده 20 مایلی شود که راهرویی بین امارات متحده و قطر است. تقاضای عربستان سعودی در صورت چنین ادعایی بدین معنا خواهد بود که میدانهای نفتی امارات متحده عربی در حوزه مناقشه و میدان نفتی زرکوه که امارات و قطر در آن سهیم هستند به عربستان سعودی تعلق یابد.
فرجام سخن:
1- با وجود هزاران سند متقن تاریخی که بسیاری از آنان غیر ایرانی و حتی انگلیسی است، در تعلق تاریخی جزایر سه گانه و همه کرانههای امارات متحده کنونی به ایران هیچ شبههای باقی نمیماند. لازم به ذکر این که با توجه به اعمال حاکمیت دوباره ایران پس از چند دهه اشغال گری انگلیس در این جزایر هنوز کشوری به نام امارات به وجود نیامده بوده که بخواهد ادعایی داشته باشد. کشوری با نام امارات متحده عربي پس از اعمال حاکمیت مجدد ایران بر سه جزیره و در سال ۱۹۷۱با اتحاد شش امارت حاشيه جنوبي خليج فارس (از جمله شیخ نشین شارجه، مدعی ابوموسی) اعلام موجوديت كرد و يك سال بعد امارت راس الخيمه (شیخ نشین مدعی تنب بزرگ و تنب کوچک) به عنوان هفتمين متحد به اين كشور پيوست.
جالب این که قواسم یا جواسم امارات از همان نسل قاسمیهای ایرانی حاکمان بندر لنگه و ایرانی تبار هستند که بر راس الخیمه و شارجه حکومت میکنند بنابراین ایران نیز متقابلا میتواند ادعای مالکیت بر شارجه و راس الخیمه را داشته باشد.
2ـ در زمان انعقاد تفاهمنامه ميان ايران و شيخ شارجه و بازگشت جزاير به ايران، هنوز دولتي با نام امارات متحده عربي، وجود خارجي نداشت تا بتواند ادعايي نسبت به جزاير تاريخي ايران داشته باشد. در واقع، موجوديت کشوري با نام امارات متحده عربي پس از بازگشت جزاير تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي به ايران به عنوان يك كشور مستقل، موجوديت يافت.
شوراي همكاري خليج فارس نيز در زمان انعقاد اين تفاهمنامه هنوز تشكيل نشده بود؛ بنابراين، از لحاظ حقوق بينالملل، صلاحیت حقوقی برای طرح ادعا علیه تماميت ارضي ايران را نداشته و نخواهد داشت.
3- بنا بر يك اصل حقوقي در روابط بينالملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئوليتي براي كشور سوم ايجاد نميكند؛ بنابراين، دخالت هر كشور و نهاد و سازمان ثالث در مسأله جزيره ابوموسي، غيرقانوني است.
4- در صورت تکرار گزافه گوییهای حاکمان اماراتی، ایران به خود حق میدهند که با عربستان سعودی که هیچ اختلاف مرزی دریایی با ایران ندارد به توافق برسد تا در برابر ادعاهای گستاخانه اماراتیها در برابر ایران، مناطق ادعایی عربستان در خاک امارات را به رسمیت بشناسد.
5- مقامهای اماراتی وشورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب با توجه به اسناد تاریخی میتوانند در یابند که علاوه بر بحرین، تمامی کرانههای جنوبی خلیج فارس از جمله شیخ نشین دوبی و امارات عربی کنونی هم در طول تاریخ در مالکیت ایران بوده است پس این گمان قوی است که ساکنان ایرانی تبار این سرزمینها تمایل برای الحاق به ایران داشته باشند و در صورت ادامه ادعاهاي امارات، اعمال حاکمیت مجدد ایران بر امارات و بحرين قابل پیگیری از طريق مجامع بينالمللي خواهد بود.
6- عبدالله زاید اماراتی، در کشوری بر مسند است که از جمعیت قلیل سه میلیون و دویست هزار نفری آن بیش از 80% غیر اماراتی و غیر عرب هستند و اعراب در اقلیت مطلق به سر میبرند!! هرچند تنها 30 درصد جمعیت امارات را ایرانیها تشکیل میدهند؛ اما بالغ بر 50 درصد سرمایه گذاریها و فعالیتهای اقتصادی در دبی مرهون ایران و ایرانیهاست. همچنین جمعیت ایرانیها از کل جمعیت بومی امارات در آن کشور بیشتر است، به نظر میرسد این پیام خوبی برای اماراتیها باشد که خشمگین کردن ایرانیان به همراه تغییر در معادلات بین المللی و منطقهای به یقین اوضاع اقتصادی و امنیتی این شیخ نشینها را متاثر خواهد ساخت.
7- ایرانیان از نسل آریو برزن و سردارانی هستند که یونانیان را در تجاوز به خاک ایران به خاک سیاه نشاندهاند و هزاران سال بعد از نسل آریو برزن، شهیدان باکری، همت، عباس دوران، خلعتبری، چمران، خرازی، کاوه، کاظمی، دستواره، نامجو، صیاد شیرازی، فهمیده و هزاران هزار جوان ایرانی دیگر برخاستهاند که خون پاک خود را فدای میهن نمودهاند تا خوابهای شوم سردار مفلوک قادسیه و شیخ زاید بن سلطان آل نهیان مقبور در تصرف جزایر سه گانه ایرانی، مالکیت بر کرانه شرقی اروندرود و جدایی خوزستان از ایران عملی نشود.
8ـ با توجه به آن چه گفته شد، اوضاع کنونی توجه بيش از پيش مسوولان سیاست خارجی ایران را میطلبد هوشياري، قاطعيت و اعمال حساسيت لازم در برابر توطئههای پیوسته برای کوچک و کوچک تر شدن ایران است که باید آماده مقابله با این تهدیدهای رو به گسترش باشیم.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم به خوبی میدانند، اهميت حفظ تماميت ارضي ایران در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به خوبی نمود داشته است. در قانون اساسي جمهوري اسلامي، آشکارا حفظ تماميت ارضي کشور را به همراه استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي از مهمترين ارکان حفظ کشور عنوان کرده است. در اين باره، در اصل نهم قانون اساسي آمده است: «در جمهوري اسلامي ايران، آزادي، استقلال، وحدت و تماميت ارضي کشور از يکديگر تفکيکناپذيرند».
اصل هفتاد و هشتم قانون اساسي تصريح ميکند: «هر گونه تغيير در خطوط مرزي، ممنوع است» و در اصل يکصد و پنجاه و دوم نيز آمده است: «سياست خارجي ما بر اساس نفي هرگونه سلطهجويي و سلطهپذيري، حفظ استقلال همهجانبه و تماميت ارضي کشور است... » همچنين بنا بر اصل 153 قانون اساسي «هر گونه قرارداد که موجب سلطه بيگانه شود، ممنوع است».
در پایان باید گفت، نه تنها دادن کوچکترین باجی به دولتهای ذره بینی همچون امارات زیبنده شکوه و هژمونی تاریخی ایران در منطقه نیست، بلکه فرصتی تاریخی فراهم است، برای بازگشت اقتدار تاریخی و حاکمیت دوباره ایران بر هر دو کرانه شمالی و جنوبی خلیج تا ابد فارس.
قطعه شعری از شادروان ملک الشعرای بهار در زمینه توطئههای پایان ناپذیر تاریخی انگلیس علیه تمامیت ارضی ایران جالب توجه است:
ننگ تاریخ بر انگلستان باد
انگلیسا در جهان بیچاره و رسوا شوی ز آسیا آواره گردی وز اروپا پا شوی
چون به یاد آری ز آبادان و از کشتی نفت موج زن از شور دل مانند دریا شوی
خطه بحرین را سازی به ایران مسترد بی نصیب از غولگاه لولو لالا شوی
عشق بلع نفت خوزستان و موصل را به گور برده و آواره از دنیا و مافیها شوی
هرکجا دیدی جوانمردی وطن خواه و غیور از میان بردیش تا خود در جهان آقا شوی
عهد بستی بی طرف مانی تو در کار هرات چون پسندیدی که ناگه بر سر حاشا شوی؟
(هرات بخشی از ایران بود که توسط انگلستان جدا شد )
آتش جنگ عمومی را نمایی شعله ور قتل میلیونها جوان را علت اولی شوی
شادروان ملک الشعرای بهار