نمایشگاه کارکردهای بسیاری دارد تا جایی که زیاد مهم نیست، مناسبت برگزاریاش چه باشد؛ مهم محفلی است که همه با هم دوست میشوند و اوضاع گل و بلبل میشود و باب نصیحت و موعظه من و شمایی باز میشود تا یادمان برود که همین به ظاهر دوستان، نه دوست هستند و نه حتی رقیب.
به گزارش «تابناک»، فرصت ده روزه نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، فرصت خوبی برای بده بستانها و تعارفات مسئولان ریز و درشت فرهنگی و غیر فرهنگی کشور است. این از غرفه آن یکی بازدید میکند، فردایش آن یکی بازدید این را پس میدهد؛ این عکس بزرگ آن را در نشریه داخلی سازمانش میزند و سخنانش را عین در و گوهر منتشر میکند، لابد چون مطمئن است آن هم عکس و صحبتهای این را در نشریهاش خواهد زد؛ این برای آن جلسه سخنرانی با موضوعی دهن پر کن میگذارد و آن برای این؛ این از آن دعوت میکند و با همدیگر تفاهم نامه امضا میکنند و جلوی دوربین لبخند میزنند و عکس و خبرشان در بخش اخبار نمایشگاه سایتها و بولتنها میآید، اما معلوم نیست این تفاهم نامهها چقدر عملی میشود!
تعجب نکنید؛ همه این کارها هم در نمایشگاه کتاب انجام میشود و هم به نام و بهانه کتاب! خلاصه مسئولین فرهنگی کشور، از سازمانهای گوناگون در این روزها فرصت نمایشگاه را غنیمت شمرده و هوای همدیگر را سخت دارند؛ البته جدای از سخن برخی مسئولین فرهنگی که میگویند: «خیلی از بازدیدکنندگان همین طوری به نمایشگاه میآیند، میآیند که چرخی زده و یک روز را هم در نمایشگاه بگذرانند».
قصد رد کردن سخن مسئولان را نداریم بلکه میخواهیم بگوییم که این ویژگی نمایشگاه کتاب برای مسئولان هم هست و اصلا نمایشگاه، بهترین فرصت است تا مسئولان فرهنگی و غیر فرهنگی هم چرخی زده (درست مانند بسیاری از بازدید کنندهها) و خودی نشان بدهند.
این را از آن جهت میگوییم که پیش از آمدن آن حضرت، اطرافیان و همراهانش دست به کار شده و به این سایت و به آن خبرگزاری خبر میفرستند که آهای خبر خبر! آقای فلانی قرار است از نمایشگاه کتاب بازدید کند و بدین ترتیب، آن مقام نرسیده به نمایشگاه هم تلفن پشت تلفن به خبرنگاران که خودتان را برسانید، نیم ساعت دیگر... در نمایشگاه است!
اصلا بگذارید این گونه بگوییم که در ستاد خبری نمایشگاه، چند نفر خبرنگار ویژه vip یا همان تشریفات هستند و دست به قلم و کاغذ، سرپا ایستادهاند تا همین که خبر دادند فلان مسئول آمده، بدو بدو خودشان را برسانند و آن حضرت لطف کرده و دو سه جمله در همین زمینهها بگوید و به اصطلاح خبرش (!) روی سایت برود؛ تو گویی آن مسئول با هدفی غیر از این به بخش «تشریفات» آمده است؟! میآید که همه خبردار شوند که حضرتش به نمایشگاه کتاب هم رفته است، وگرنه باید گفت: اگر قصد بازدید از نمایشگاه را داری، مثل بقیه ملت بیا و برو؛ مثل حضرت آیت الله حسنزاده آملی.
همچنین وقتی هم که آن مسئول آمد، به مکانها و غرفههای ویژهای که برد رسانهای داشته باشد، سر میزند و حتما ژست فرهنگی گرفته و چند جملهای تو همین زمینههایی که؛ فرهنگ «مظلوم» و کتاب «مظلومتر» است و چرا بقیه مسئولین به فکر نیستند و ... اظهار نظر میکند؛ هر چند که خودش کتاب را نشناسد و شاید ماه به ماه یک کتاب هم ورق نزند.
همه اینها را گفتیم، اما اشتباه نکنید. گزارش ما به هیچ وجه درباره این تفاهم نامهها، خوش و بش کردنها و تعارف تکه کردنهای مسئولین با یکدیگر نیست و ربط زیادی به نمایشگاه کتاب، مشکلات آن، اجازه حضور ندادن به برخی ناشران و ... هم ندارد؛ اصلا در این نوشتار، کاری هم به سرانه بسیار پایین کتاب و کتاب خوانی در کشور نداریم... به ما چه که مسئولین به نمایشگاه کتاب میروند یا نه؟!
صرفا میخواهیم، این پرسش بسیار بسیار کوچک را طرح کنیم: این مسئولینی که تا به این اندازه میتوانند با یکدیگر خوب بوده و بدون هیچ مشکلی در کنار هم نشسته و ساعتها گفتوگو کنند و به تفاهم برسند، حتی بدون اینکه نیازی به نامه نگاریها و گذراندن روند ناتمام اداری داشته باشند، چرا به محض اینکه به مردم و خبرنگاران میرسند و به عبارتی رسانهای میشوند، لبخندهایشان تبدیل به اخم و نیش و کنایه میشود؟! چرا این حضرات مسئول نمیتوانند اختلافات خودشان را هم در فضای گل و بلبل حل و فصل کنند؟! واقعا چرا؟!
هرچند امیدی به پاسخگویی مسئولین و سیاسیون کشور به این پرسش نداریم، اما بیان این نکته شاید خالی از لطف نباشد که؛ اصولا «مسئول» اسم مفعول از کلمه عربی «سؤال» است و «کسی که مورد سؤال قرار گرفته» معنی میدهد، اما نمیدانم چرا بیشتر مسئولانمان از سؤال خوششان نمیآید!
لابد گمان میکنند ممکن است پاسخ به پرسشها، آنها را درگیر پارهای از مسائل دیگر کند؛ شاید هم برای این دست رفتارهای خودشان توضیحی ندارند و به عبارت دیگر، شاید این پرسش در ذهن خیلی از آنها هم باشد، ولی کسی نیست که پاسخشان را بدهد!