فتح خرمشهر کارمان را سخت‌تر کرد

گفت‌وگوی اختصاصی «تابناک» با دکتر محسن رضایی
کد خبر: ۲۴۶۱۵۴
|
۰۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۶ 21 May 2012
|
10997 بازدید
در عملیات بیت‌المقدس که آزادسازی خرمشهر بخشی از آن به شمار می‌آمد، بخش بزرگی از خاک کشورمان از تصرف نیروهای بعثی خارج می‌شد. عملیاتی بسیار گسترده که علاوه بر خرمشهر، مناطقی چون پادگان حمید، منطقه جفیر، هویزه، محدوده کرخه نور و خیلی نقاط دیگر را شامل می‌شد و در مجموع، سرزمینی به وسعت ۵۴۰۰ کیلومتر مربع را در بر می‌گرفت؛ عملیاتی که همه مراحل آن مشترکا بر عهده سپاه و ارتش قرار گرفته بود و به نوعی فتح الفتوح رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس لقب گرفته است.

اکنون سی سال از آخرین روز آن عملیات بزرگ می‌گذرد اما هنوز خیلی زود است که شیرینی آزادسازی خرمشهر ۳۶ میلیون نفری یادمان برود که البته هر کسی داستان حماسه‌اش را شنیده باشد، می‌داند که این فتح از قله‌های تاریخ سرزمینمان خواهد ماند.

به مناسبت سالروز این پیروزی به سراغ یکی از دو فرمانده عملیات بیت‌المقدس رفتیم که در غیاب شهید صیاد شیرازی، فرمانده وقت ارتش ـ که چند سال پیش به دست تروریست‌های غدار آن روز‌ها به فیض شهادت رسید ـ بار بسیاری از خاطرات بیت‌المقدس را به دوش می‌کشد.

گفت‌وگوی مفصل ما با سردار محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران در مورد عملیات بیت‌المقدس خیلی سریع به نکات فنی می‌رسد؛ نکاتی دقیق که نشان از ارزیابی‌های ددرست روزهای پیش از عملیات دارد و البته به اعتماد به نفسی منجر می‌شود که هنوز هم در سخنان دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام موج می‌زند و به گوشه‌هایی می‌رسد که شنیدنی است:

* برای آغاز از نکات شاخص این عملیات در زمان طراحی برایمان بگویید.

ــ برای صحبت درباره عملیات بیت‌المقدس، لازم است که توضیحاتی درباره رخدادهای گذشته جنگ بدهیم و اینکه به تازگی در عملیاتی به پیروزی رسیده بودیم که طی آن کیلومتر‌ها از خاک میهنمان را آزاد کرده بود و اهمیت بسیاری در طراحی عملیات بعدی داشت. در فتح المبین ـ عملیاتی که قبل از بیت‌المقدس به پیروزی رسید ـ هم جغرافیای کمتری مطرح و هم اهداف متفاوتی در نظر گرفته شده بود؛ اما وقتی بدانیم که در سلسله عملیات‌های قبلی، همه اهداف محقق شده بود و همه فلش‌ها به محدوده هدف این عملیات اشاره می‌کرد، درمی‌یابیم که طراحی بیت‌المقدس بسیار سخت‌تر بود.

بدین ترتیب، روزهای متمادی برای طراحی این عملیات در قرارگاه مشترکی که با برادران ارتشی تشکیل داده بودیم، بحث و بررسی انجام دادیم تا سرانجام منطقه‌ای را شناسایی کردیم که قلب تعادل دشمن را هدف می‌گرفت؛ منطقه‌ای محدود که شاید 6 درصد از ۵۴۰۰ کیلومتر مربع کل عملیات را در بر می‌گرفت.

* یعنی هدف‌گذاری عملیات بر تصرف یک منطقه استراتژیک قرار گرفت؟

ـــ در حقیقت نشست‌های مشترک طراحی عملیات به منطقه‌ای رسید که نزدیک پانزده کیلومتر در بیست کیلومتر وسعت داشت و بر خلاف آنچه به نظر می‌آید، هیچ موقعیت ممتازی در آن دیده نمی‌شد. فهم این موضوع هم کار ساده‌ای نبود، چون یک دشت معمولی بود که کشف آن، یکی از بخت‌های پیروزی ما شد؛ منطقه‌ای که در محاسبات دفاعی دشمن مغفول مانده بود و تصرف آن می‌توانست مقدمات پیروزی عملیات بیت‌المقدس را حاصل کرده و تمامی اهدافمان را محقق کند.

بدین ترتیب از میان همه طرح‌هایی که مطرح شده بود، به این طرح رسیدیم که تکیه‌مان را بر فتح این سیصد کیلومتر مربع بگذاریم تا هم بتوانیم به سمت خرمشهر برویم و این شهر را آزاد کنیم و هم مسیر حرکت به سمت بصره را باز کنیم و هم اینکه بتوانیم به پشت لشکر ۵ و ۶ دشمن برسیم و دست کم سی، چهل هزار اسیر بگیریم.

درک بالای نظامی از منطقه، ما را به نقطه‌ای رهنمون کرده بود که شاید تنها ژنرال‌های برجسته و زبده بتوانند از پس این ماجرا و شناسایی این نقطه برآیند. این هم که می‌گویم تعادل دشمن به هم می‌ریزد، به این دلیل است که فتح آن منطقه که به قلب عملیات مشهور بود، سبب می‌شد تا نیروهای ما سه امکان را به دست بیاورند؛ با علم به اینکه می‌دانستیم نیروی دشمن، قابلیت مقابله به همه این اتفاقات را ندارد و به این ترتیب، می‌توان تمرکز دشمن را در منطقه به هم زد.

* برای رسیدن به این مهم چه تدبیری اندیشیده بودید؟

دکتر رضایی در سخنانش وقتی به رودخانه کرخه کور که مرز شمالی منطقه اشغال شده توسط دشمن بود می‌رسد، از واژه کرخه نور استفاده می‌کند و وقتی دلیل را می‌پرسیم می‌گوید: از زمانی که تیپ نور در کنار این رود مستقر شد و در یک عملیات توانست که دشمن را مجبور به عقب نشینی کند و شهدای زیادی تقدیم کرد، رزمندگان نام کرخه کور را کرخه نور گذاشتند تا یادی باشد از آن عزیزان.
ــ برای دسترسی به قلب منطقه، چند راه پیش رویمان بود؛ یکی اینکه در راستای محور اهواز از رود کرخه نور گذر کنیم و به سمت خرمشهر پیش برویم که البته دشمن به گونه‌ای این راه را سد کرده بود که این کار غیر ممکن به نظر می‌رسید. راه دیگر رسیدن به این نقطه هم این بود که از کارون بگذریم و در غرب رود کیلومتر‌ها به پیش برویم که البته بسیار سخت بود و ریسک بسیار بالایی هم داشت، چراکه اگر دشمن ۴۸ ساعت پیش از عملیات هم متوجه قصدمان می‌شد، می‌توانست آرایش نظامی ببیند و تلفات سنگینی بر ما وارد کند؛ بدون اینکه ما ذره‌ای پیش رفته باشیم.

یعنی راه طبیعی ما که‌‌ همان محور اهواز بود، هم تلفات بسیاری برایمان به همراه می‌آورد و هم شانس موفقیت کمی داشت و در سوی دیگر، با عبور از کارون به کمک پل‌های ساخته شده هم این خطر وجود داشت که اگر دشمن آگهی می‌شد، می‌توانست به سرعت از ورودمان جلوگیری کند و اگر موفق به عبور هم می‌شدیم، ولی به نقطه هدف نمی‌رسیدیم، می‌توانست با تخریب پل‌های پیش ساخته ما با پاتک‌هایش، نیروهای آن سوی کارون را محاصره کرده و اسیر کند؛‌ یعنی نه تنها آزادی خرمشهر نصیبمان نمی‌شد، بلکه شمار بسیاری اسیر و شهید هم به ما تحمیل می‌شد.

* چگونه این ریسک را به جان خریدید؟

ـــ البته دلایل بسیاری وجود داشت که ما را مجاب به انجام این ریسک می‌کرد؛ نخست اینکه خیلی سریع عملیات کردیم به گونه‌ای که تدارک دو ماه و نیمه برای عملیات قبلی را به چهل روز در بیت‌المقدس کاهش دادیم و موفق شدیم به رغم آمادگی‌های دشمن، یک غافلگیری راهبردی به دشمن تحمیل کنیم؛ یعنی در کل عملیات غافلگیرشان کردیم نه در زمان شروع. یعنی سرعت عملمان به اندازه‌ای بالا بود که به هیچ وجه به دشمن اجازه تشکیل اتاق فکر و ارزیابی شرایط را ندادیم.
 
دوم آن که دشمن در عملیات فتح‌المبین از نظر روحی ـ روانی خرد شده بود و آرامشش را از دست داده بود؛ درست مثل کسی که مشتی از راست خورده باشد و هنوز منگ و گیج باشد و حالا ما می‌خواستیم از آثار آن استفاده کرده و مشتی از سمت چپ وارد کنیم، پیش از اینکه فرصت بازیابی روحی ـ روانی پیدا کند.

سومین نکته مؤثر در پذیرش این ریسک این بود که ما به نیروهای خودی اعتماد کامل داشتیم و این اعتماد که در عملیات‌های قبلی نتیجه داده بود، این اطمینان را می‌داد که خواهیم توانست در شب اول به محور اهواز دست یابیم و در آنجا از خاکریزهای ساخته شده توسط دشمن بهره ببریم.

و در آخر تکیه ما بر خلأ نیروهای دشمن در این منطقه بود که ما را ترغیب به انجام این کار ـ به  رغم ریسک بالایش ـ می‌کرد؛ هدف ما منطقه‌ای خالی بود که بین لشکر یازده و پنج دشمن قرار گرفته بود و علت خالی بودن این منطقه هم این بود که دشمن هیچ گاه گمان نمی‌کرد که ما وارد این منطقه بشویم. تنها نیرویی که ممکن بود مقابلمان قرار بگیرد، لشکر سوم دشمن بود که نیروی ذخیره عراق به حساب می‌آمد و ما با قدرتی به این قلب ورود می‌کردیم که توان له کردن این لشکر در دشت پیش رویمان را داشتیم، به گونه‌ای که تا دشمن می‌خواست نیروی جدیدی به منطقه بیاورد، می‌توانستیم خرمشهر را آزاد کنیم.

با این مؤلفه‌ها، برآورد درستی از نیروی دشمن و واکنش احتمالی آنها داشتیم و اینجا بود که پذیرفتن ریسک عبور از کارون منطقی می‌نمود و سرانجام توانستیم به آزادسازی کل مناطق اشغال شده برسیم.

* این طرح از ارزیابی‌ها بیرون آمد یا حاصل یک کار خلاقانه بود؟

ـــ طراحی عملیات کاری است که به معماری شباهت بیشتری دارد تا مهندسی؛ به این صورت که تشخیص ذوقی و فهمی هم در آن دخالت دارد، نه مثل کار مهندسی که تنها بر پایه داده‌ها استوار است. طراحی‌های ما هم به این صورت بود که دوستان سپاهی و ارتشی، روزهای پی در پی در یک کار گروهی به بررسی و ارزیابی می‌پرداختند و حاصل کارشان را در اختیار بنده و برادر صیاد قرار می‌دادند تا ما دو نفر از بین این طراحی‌ها به یک جمع بندی نهایی برسیم و طرح اصلی عملیات مشخص شود.

* بگذارید کمی به عقب‌تر برگردیم؛ پیش از عملیات بیت‌المقدس، نزدیک نوزده ماه بود که خرمشهر و بخش گسترده‌ای از خوزستان به اشغال دشمن درآمده بود و این موضوع برای همه مردم آزار دهنده بود؛ حالا هم در شرایطی بودیم که همه چیز به نفع دشمن به نظر می‌رسید. در این شرایط، چه حسی در پس انگیزه‌های این عملیات نهفته بود؟

ـــ در اینجا دو نکته اهمیت پیدا می‌کرد؛ نخست توجه به اینکه یکی از نقاط شاخص در آغاز جنگ، مقاومت فداکارانه مردمی در خرمشهر بود، مردم به این باور رسیده بودند که تا خرمشهر آزاد نشود، معلوم نیست پیروز شده باشیم. نگاه مردم به خرمشهر این گونه بود.

از سوی دیگر، این موضوع برای دولتمردان هم اهمیت بسیاری داشت و به فتح خرمشهر به عنوان راهکاری برای پایان جنگ توجه می‌شد تا شاید با بازپس‌گیری این بخش از سرزمینمان، راهی برای محاکمه صدام بیابیم و شکست دشمن در این جبهه را تبدیل به پیروزی بزرگ دیگری بکنیم که‌‌ همان محکومیت دشمن متجاوز بود.

در آن زمان، ما فتوحات خوبی پشت سر گذاشته بودیم، ولی به رغم موفقیت‌های ما، سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای گوناگون می‌گفتند که صدام هنوز شکست نخورده و منطقه مهمی از کشورمان را در اختیار دارد که می‌توانست وزنه‌ای برای معاملات سیاسی با کشورمان باشد.

به عبارت بهتر، هیچ کس به فکر حقوق ایران نبود و همه پشت سر صدام قرار گرفته بودند و اگر بحثی هم می‌شد، می‌خواستند از ما امتیاز بگیرند و در حقیقت، قصدشان این بود که می‌خواستند با بهره از موضع قدرتی که صدام در آن قرار داشت، پشت سر وی بمانند تا بتوانند شرایط را به پیش از انقلاب برگردانند و با ما کاری کنند که به نظام پیش از انقلاب راضی شویم و به قواعد غرب تن بدهیم.

این گونه بود که ما در این عملیات به دنبال پیروزی بزرگی بودیم که هم احساسات مردمی‌مان می‌خواست و هم می‌توانست ناامیدی سازمان‌های بین المللی را به همراه بیاورد و برای ما سرنوشت ساز باشد. وظیفه‌مان خیلی سخت بود، چون هم می‌بایست سرعت به خرج می‌دادیم و هم عقلانیت را محور قرار می‌دادیم.

* در طراحی این عملیات با توجه به ریسکی که داشت، نظر امام را خواستید؟

ــ پس از ماجرای بنی صدر تا آزادسازی خرمشهر، فرماندهی جنگ بر عهده بنده و برادر صیاد بود و همه امور در قرارگاه مشترک انجام می‌گرفت؛ بنابراین، ارتباطمان با امام مستقیم بود. اخبار و گزارش‌ها را در اختیار امام می‌گذاردیم و از ایشان رهنمون می‌گرفتیم؛ بنابراین، اگر به مشکلی برمی‌خوردیم به سراغ امام می‌رفتیم، وگرنه در سایر موارد خودمان در‌‌ همان قرارگاه مشترک مشورت می‌کردیم و امور را طراحی و مدیریت می‌کردیم.

در عملیات بیت‌المقدس مشکل خاصی نبود؛ اما در فتح المبین ناچار شدیم با هواپیمای نظامی از دزفول به تهران برویم و نظر ایشان را در یک مسأله جویا شویم و سریع به منطقه برگردیم. معمولا هم تا عملیات بیت‌المقدس من مستقیم خدمت امام می‌رسیدم و دستورهای ایشان را برای اجرا دریافت می‌کردم.

این روال تا عملیات رمضان به همین شکل ادامه یافت تا اینکه پس از آن، اختلافات کمی تشدید و موجب شد که مسئولان کشوری به جنگ وارد شوند و نخست مقام معظم رهبری مسئول شد و پس از آن هم آقای هاشمی در نقش هماهنگ کننده ارتش و سپاه وارد جنگ شدند، وگرنه تا زمان آزادسازی همه سرزمین‌های کشور، مسئولان کشور مستقیم مسئولیتی نداشتند و ما مستقیم با امام در ارتباط بودیم.

* آیا می‌توان گفت که بیت‌المقدس با توجه به هدف‌گذاری‌هایی که شده بود، چند عملیات جداگانه بود که به یکباره به انجام رسید؟ مثلا هدف حداقلی داشت که در مرحله نخست، عملیات اول به انجام برسد و آتش دشمن از اهواز دور شود؟

ــ درست است که این عملیات در چهار مرحله انجام گرفت، ولی در حقیقت، این مراحل همه در راستای تحقق یک هدف بود که آن هم فتح بصره بود و البته در حقیقت در سه مرحله طراحی شده بود؛ اما چون در مرحله سوم به انجام نرسید، مرحله چهارمی به اجرا درآمد که منجر به آزادسازی خرمشهر شد و زمان طولانی ما را از حرکت به سمت بصره بازداشت.

این عملیات در قیاس با فتح المبین که پیشتر صورت گرفت تنها از این بابت ممتاز می‌شود که هم زمین‌های بیشتری آزاد می‌شود و هم در مقابل نیروی دو برابری دشمن، تقریبا دو برابر اسیر گرفتیم. عملیات به توقف‌های موقتی می‌رسد که در حقیقت تکمیل یک مرحله خاص از کلیت ماجراست؛ به سمت جاده حرکت کردیم و بعد به مرز رسیدیم، ولی چون توانمان اجازه حرکت به سمت بصره را نمی‌داد، به سمت خرمشهر پیچیدیم تا هدف آزادسازی این قسمت را محقق کنیم.

* یعنی بصره هدف اصلی‌تان بود؟

ـــ بله، در حقیقت نام عملیات را به این دلیل بیت‌المقدس نهادیم که هدفمان تصرف بصره بود اما همزمانی حمله اسرائیل به جنوب لبنان از یک سو و تدبیر ما برای اشاره نکردن مستقیم به نام بصره که می‌توانست جوسازی در جهان عرب را برایمان به ارمغان بیاورد، به انتخاب این نام انجامید؛ نمی‌خواستیم که در جهان عرب علیه‌مان حاشیه سازی کنند که ایران به یک شهر جهان عرب حمله کرده است!

اعتقاد ما این بود که با تصرف بصره، اهداف دیگر عملیات هم محقق و هم اهواز و شهرهای دیگر از آتش دشمن خارج و هم خرمشهر پس گرفته می‌شود؛ یعنی پیش بینی کرده بودیم که اگر تصرف بصره ممکن نشد، دست کم خرمشهر را آزاد کنیم؛ خرمشهر هدف حداقلی ما بود.

* احتمال می‌دادید که شکست بخورید و این شکست موجب از دست دادن نقاط دیگری بشود و مثلا اهواز سقوط کند؟

ـــ نه، به هیچ وجه سقوط اهواز یا جای دیگری رخ نمی‌داد اما شاید شرایط به گونه‌ای می‌شد که دست کم تا چند سال نمی‌توانستیم عملیات دیگری داشته باشیم.

یکی از نکاتی که آن را می‌دانستیم، این بود که شکست در این عملیات و آزاد نشدن خرمشهر می‌تواند ما را در دنیا سرافکنده کند و سبب تحقیرمان شود. اگر این اتفاق می‌افتاد، بی‌گمان، کشورهای منطقه و جهان این نتیجه را به انقلابمان نسبت می‌دادند و می‌گفتند که عامل شکست ما انقلاب است؛ بنابراین، هیچ وقت به دنبال انقلاب نباشید.

در درون کشور هم شکست در بیت‌المقدس می‌توانست موجب سرشکستگی‌مان شود؛ اما اعتقاد داشتیم که پیروز می‌شویم و به یاری خدا موفق شدیم تا یک سر و گردن بالا‌تر برویم. نشان دادیم که به تنهایی و بدون کمک کشورهای خارجی می‌توانیم از وطنمان دفاع کنیم.

* چگونه از آزادسازی خرمشهر مطلع شدید و واکنشتان چه بود؟

ـــ پیش از آغاز عملیات، در قرارگاهی که در شرق کارون بود، اقامت کردیم و مرحله به مرحله که پیش می‌رفتیم، این قرارگاه را به پیش می‌بردیم تا اینکه زمانی که خبر آزادی خرمشهر را شنیدم از پشت جاده به سمت شهر که در شش هفت کیلومتری ما بود حرکت کردم تا از شرایط اطمینان حاصل کنم و حوالی ساعت نه و نیم بود که به ورودی شهر در محدوده محور اهواز رسیدم و در نخستین وهله با ستون اسرایی روبه‌رو شدم که نیم تنه بالایشان برهنه بود و لباسشان را دور کمرشان گره زده بودند و به سمت اهواز می‌رفتند.

* این ستون اسرا، نخستین صحنه‌ای بود که پس از آزادسازی خرمشهر دیدید؟

ـــ نه، در نزدیکی خرمشهر در محدوده حوالی پلیس راه خرمشهر بودیم که متوجه شدیم یک جنگده دشمن به سمت جاده شیرجه زده که بمباران کند. تا خواستیم که از ماشین پیاده شده و سنگر بگیریم، صدای انفجاری مهیب بلند شد و دودی از گرد و غبار و تکه‌های آسفالت به هوا رفت که البته چاله حاصل شده از این انفجار، موجب سقوط دو موتورسوار شد که یکی بلافاصله شهید شد و دیگری به شدت مصدوم شد که من را شناخت و گفت سلام ما را به امام برسان.

پس از این واقعه تلخ بود که چشممان به ردیف اسرای دشمن افتاد که به صف شده بودند تا اینکه به شهر رفتیم و از آزادسازی خرمشهر مطمئن شدیم.
ساعت حدود ده و نیم بود که به اطمینان رسیدیم خرمشهر آزاد شده است و این موضوع را به آگاهی احمد آقا رساندم و فکر می‌کنم ساعت حوالی یازده بود که خبر این پیروزی منتشر شد.
 
* چرا به رغم موفقیت‌های بسیار زیاد این عملیات، قسمت‌هایی چون شلمچه و طلائیه آزاد نشدند؟

ـــ البته بخش اعظم شلمچه ایران آزاد و پاسگاه شلمچه هم فتح شد؛ اما دشمن آب رود را به برخی از نقاط آن‌‌ رها کرد که موجب شد ما تا جاده عقب بنشینیم؛ یعنی برای جلوگیری از نفوذ ما به خاکش، اقدامی صورت داد که در آغاز جنگ و در محدود کارون ما هم از این حربه استفاده کرده بودیم. البته در طلائیه هم قصد پیشرفت داشتیم که دیگر توانمان اجازه نداد تا آزادسازی این منطقه از سرزمینمان به عملیات‌های بعدی موکول شود.

* چه بازخوردهایی از این پیروزی گرفتید؟

ـــ واکنش‌ها متفاوت بود اما در سراسر کشور جشن و پایکوبی به راه افتاد تا جایی که این شادی به فریاد الله اکبر شبانه گره خورد و صحنه‌هایی پدید آورد که جایشان در تلویزیون خالی است. احساسی در مردم موج می‌زد که تا پیش از آن ندیده بودیم.

فتح خرمشهر مثل بمبی در دنیا هم ترکید و همه را به تلاطم انداخت؛‌‌ همان زمان پنتاگون تحلیل کرد که ایران توانست به بهترین شکل ارتش عراق را در هم بکوبد. جمله معروف کسینجر که «این جنگ نباید برنده داشته باشد» هم در این ایام بود.

فتح خرمشهر موجب شد که دشمنان امام و انقلاب در بهت و سکوتی فرو بروند که ناشی از این پیروزی بود؛ یعنی تحلیلی برای ارائه کردن نداشتند. البته نباید از یک واقعیت غافل شویم که پس از این فتح مشکلات داخلی‌مان بیشتر شد.

* چگونه به رغم این پیروزی، مشکلات داخلی افزون شد؟

ـــ فتح خرمشهر نقطه افتخاری بود که توجه خیلی‌ها را به خود جلب کرد؛ از یک سو منتقدین زیاد‌تر شدند و از سوی دیگر، شمار بسیاری به این فکر افتادند که شراکت کنند. این پیروزی نشان داد که جنگ می‌تواند پتانسیل اجتماعی را با خود همراه کند و این موقعیت پس از آزادسازی خرمشهر برای شمار بسیاری کشف شد و عاملی برای افزایش مشکلات پدید آورد.

* در پایان بد نیست که از واکنش امام (ره) بعد از پیروزی بیت‌المقدس برایمان بگویید.
 
ــ وقتی عملیات با موفقت به پایان رسید، چند روز بعد به خدمت امام رسیدیم و گزارش دادیم، امام که چهره پر ابهت و شخصیت خویشتن‌داری داشت، خیلی خوشحال و راضی به نظر می‌رسید؛ من هرگز امام را این گونه ندیده بودم و بعد‌ها هم این حالت تکرار نشد.

تعبیری هم که به کار بردند، این بود که «خدا خرمشهر را آزاد کرد»؛ یعنی این حادثه به قدری بزرگ بود که جز با اینکه بگوییم خدا خرمشهر را آزاد کرد، با تعبیری دیگری قابل نشان دادن نیست. امام خیلی از رزمندگان تشکر می‌کرد. نقش حضرت امام بی‌نظیر بود. اگر آن بزرگوار نبود به سبب جنگ تحمیلی چند بحرین دیگر از وطنمان جدا می‌شد.

مطالب بیشتر در این باره را می توانید در ویژه نامه آزادسازی خرمشهر بخوانید
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟