سایت بنیاد نشر آثار شهید بهشتی نوشت:
«دامگه حادثه»، نام کتابی است که اخیرا در خارج از کشور منتشر شده و در آن، عرفان قانعی فرد در مصاحبه مفصلش با پرویز ثابتی به عنوان مدیر امنیت داخلی ساواک، سعی در ارایه زوایای پنهان تاریخ معاصر ایران از زبان یک مسئول امنیتی صاحب نفوذ و مهم دارد. در این کتاب مطالبی هم درباره مرحوم شهید بهشتی آمده است. بسیاری از ادعاهای ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» از دسترس اعتبارسنجی علمی خارج است.
در صفحات 457، 576 و 577 کتاب به چند موضوع در رابطه با شهید بهشتی اشاره شده که فهرستوار عبارتند از: ارتباط منوچهر آزمون با شهید بهشتی در مقطعی که جریان انقلاب اسلامی شتاب گرفت (بویژه پس از نماز عید فطر به امامت شهید آیتالله دکتر مفتح و راهپیمایی متعاقب آن)، همکاری شهید بهشتی با ساواک در دوره ریاست مرکز اسلامی هامبورگ، ارتباط و رفاقت شهید بهشتی با سرتیپ اکبر دادستان (پسرخاله شاه) و همراهی با وی در مجالسی که به لحاظ اخلاقی مغایر با شئون دینی بوده، و ارتباط غیرمستقیم ساواک با شهید بهشتی در سالهای پیش از انقلاب و در زمانی که وی از مؤلفان کتب تعلیمات دینی مدارس بود (1349 تا 1355).
در دو مورد از موارد یاد شده، هیچگونه مدرکی یافت نشد: ارتباط با آزموده و رفاقت با اکبر دادستان. در مورد اخیر، اگر ادعای ثابتی در رفاقت گرمابه و گلستان دادستان با شهید بهشتی اندک بهرهای از واقعیت داشت، علی القاعده اعضای خانواده و دوستان همیشه همراهش میبایست حداقل نامی از او شنیده باشند، در حالی که در پرس و جو از اعضای خانواده و معاشران شهید بهشتی در آلمان مشخص شد که این نخستین بار است که از وجود چنین شخصی با خبر میشوند. البته به ادعای مکرر ثابتی در جای جای کتاب، حوزه کاری او به امنیت داخلی محدود بوده و به نظر میرسد موضوع یاد شده را باید بیشتر در شمار شنیدههای شخصی او (قبل یا بعد از انقلاب) دانست؛ چیزی شبیه افسانه ازدواج شهید بهشتی با خانمی آلمانی که بیش از سی و سه سال است توسط مخالفانش تکرار میشود.
از این گذشته، اگر چنین رابطهای میان رژیم شاه و بویژه ساواک با شهید بهشتی وجود داشته، وجود دهها سند منتشر شده ساواک (مجموعهای که ثابتی از مدیران ارشد آن بوده) که حاکی از فعالیتهای سیاسی ضدرژیم او در آلمان و اروپاست را چگونه میتوان توضیح داد؟ جالب این که ممنوعالخروج شدن شهید بهشتی در سال 1349 (سال بازگشت او به ایران) و نیز دستگیری او توسط کمیته مشترک ضدخرابکاری (که ساواک در آن نقشی محوری داشت) به بهانه ارتباطات وسیع و تأثیرگذار او با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا (گروه فارسی زبان) انجام گرفت. چگونه کسی که به تعبیر رایج آن زمان با «دستگاه» مرتبط بوده (اصطلاحی که توسط ثابتی هم بطور مکرر استفاده میشود) میتوانسته با مهم ترین تشکل دانشجویی همسو با نهضت اسلامی ایران همکاری تنگاتنگ و تأثیرگذار داشته باشد؟
درباره دورهی همکاری شهید بهشتی با آموزش و پرورش در تألیف کتابهای تعلیمات دینی مدارس (به تعبیر ثابتی کتب شرعیات) نیز نکات مهمی وجود دارد که توجه به آن، سست بودن ادعای او را نمایان میسازد. شهید بهشتی پس از تبعید از قم به تهران که در پی فعالیتهایش به عنوان مدیر دبیرستان دین و دانش و در همراهی با نهضت امام خمینی که به تعبیر ساواک «تحریک کننده» بوده، از خدمت منفصل میشود. پس از بازگشت به ایران، با وساطت مرحوم حجتالاسلام دکتر سید رضا برقعی و درخواست شهید حجتالاسلام دکتر باهنر و مرحوم حجتالاسلام دکتر علی گلزاده غفوری، مجددا به عنوان کارشناس ارشد گروه تألیف کتابهای تعلیمات دینی به آموزش و پرورش باز میگردد. با این همه، شهید بهشتی از عنوان شدن نامش در کتاب های تعلیمات دینی به علت وجود تصاویر شاه و خانواده اش ممانعت کرد. نقش تأثیرگذار کتابهای تعلیمات دینی در تغییر بینش دینی میلیونها دانشآموز و هزاران آموزگار و دبیر، همراه با ارتباط تنگاتنگ او و همکارانش با دبیران تعلیمات دینی در سمینارهای بازآموزی که در سراسر کشور برگزار میشد، چنان بود که طبق اسناد منتشر شده ساواک، در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی متوجه امواج گسترده آگاهی بخشی آن میشوند و در صدد تغییر متون آن بر میآیند. متن کتابهای مذکور در کتاب «شناخت اسلام» توسط بنیاد نشر آثار منتشر شده و مجموعهی مباحث یکی از آن سمینارها به زودی با عنوان «درسگفتارهای فلسفه دین» منتشر خواهد شد. نگاهی به مباحث مطرح شده در هر دو کتاب، بی پایه بودن ادعای ثابتی در همکاری یا حتی هماهنگی شهید بهشتی با ساواک را آشکار میکند.