بیشترین آسیب زلزله اخیر در مناطق روستایی وارد شده است؛ همان جایی که از قدیم به آشنایی اهالی با یکدیگر و جمع کوچک و دوستانه معروف بوده اما اینقدر بی حمایت مانده که هر ساله از جمعیتش کاسته می شود. البته همین جمعیت کم و آشنایی اهالی با یکدیگر کار امدادگران را به نوعی راحت تر کرده است ...
به گزارش «تابناک»، با گذشت چند روز از زلزله بزرگ آذربایجان شرقی و اعلام اتمام عملیات آوار برداری، چند ساعت پیش شاهد بیرون کشیدن پیکر بی جان یکی دیگر از هموطنانمان در ورزقان بودیم و تازه به حکمت آمبولانس هایی پی بردیم که هنوز که هنوز است در جادههای ارتباطی به چشم می خورند.
طبیعی است؛ زلزله به اندازهای قدرتمند بوده که کسی یارای پناه گرفتن و فرار از آن را به دست نیاورده؛ هر که در خانه بوده رخت از دنیا بر بسته و چهارپایان هم از ریزش آوار مصون نماندهاند تا بوی مشمئز کننده اجسادشان تبدیل به نگرانی بزرگ خیلیها بشود. چون آوار برداری هنوز تمام نشده و شاید بتوان گفت که در روستاهای دور دست شروع هم نشده است؛ تنها عزیزان جستوجو شده اند و بس.
کمبود آب آشامیدنی، سرویس بهداشتی، امکانات پزشکی، دارو، چادر و خیلی چیزهای دیگر هم به رغم آزار رساننده بودن، برای خیلی هایمان طبیعی است و اصلا با موضوعی طبیعی سر و کار داریم که همه ریز و درشت هایش هم طبیعی است الا اینکه آمادگی نداشتن ما تبدیل به "بحران"اش می کند و عجیب اینکه هر بار بحران هایمان هم به چالش منجر می شود!
این یک روی سکه است چون حضور چشمگیر مردم در خدمت رسانی به آسیب دیدگان هم قابل چشم پوشی نیست؛ مردمانی که گاه انفرادی، گاهی در قالب خانواده یا کاروانهای کمک رسانی مردمی و ... از سراسر کشور به سمت آسیب دیدگان راهی شده اند و حجم بالای ترافیک در مسیر مناطق زلزله زده شده گواه حضورشان است. هر کسی به وسع خود تحفه ای می آورد و درد دلی می شنود و چه بسا دومی بسیار مهم تر باشد.
مسیرمان را از روستاهای «هیق» و «چای کندی» و «باجه باج» که وضع مطلوبی ندارند به سمت «صومعه دل» تغییر می دهیم که کمبود گاز برای پخت و پز و چادر برای استراحت موقت کماکان رنجشان می دهد اما سوال بزرگ ذهنمان هنوز چیز دیگری است؛ براستی چرا مردم کمک هایشان را خودشان به منطقه می آورند و از اسامی متعددی که روی صندوق های جمع آوری هدایای مردمی در سطح شهرها می بینیم، کمتر اثری در مناطق آسیب دیده به چشم می خورد؟!