مبارزه با دلال و دلالیسم در فوتبال به اصطلاح حرفه ایی ایران سال 88 کلید خورد و در همان سال نهادهای امنیتی با کمک برخی عوامل درگیر در فدراسیون چند مربی و خبرنگار را در ردیف منشوری ها قرار دادند و البته با این تفاوت که رسانه ایی ها چند روزی و بعضا چند هفته ایی مهمان همین نهادهای امنیتی بودند اما آنکه بواقع منشا و مرکز دلالی بوده و هست تنها از حضور در لیگ برتر منع شد و این اجازه را پیدا کرد که در لیگ پایین تر و اینبار شاید کمی دست به عصاتر به امور مربوط به دلالی خود بپردازد.
مثل اینکه دزدی را بگیرند و ببرند کلانتری و تعهد از دزد بگیرند که در این منطقه حق دزدی نداری اما توی یک شهرستان کوچکتر مشکلی نیست و فقط مراقب باش گیر نکنی!
جنابان دلال مربی نما یا مربیان دلال نما در لیگ یک آنقدر جولان دادند و طلبکار شدند که بساط منشور اخلاقی را برچیدند و فدراسیون فوتبالی که با ستاد منشور اخلاقی آمده بود به جنگ بداخلاقی ها برود را به مرحله ایی رساندند که فدراسیون بی خیال منشور اخلاقی شد.
قصد دفاع از خبرنگارنماهای دلال را نداریم و نمی خواهیم کسی را متهم کنیم اما اعترافات برخی بازیکنانی که در برنامه 90 گوشه ایی از زدو بندهای برخی دلالان را لو دادند ما را به این سمت و سود برد که با این آدرس های روشن و شفاف شکی نیست که بزودی عاملان این بداخلاقی ها برچیده خواهد شد اما امروز چشمان روشن شده به جمال همان هایی که در ردیف مربیان منشوری بودند و قرار بود ممنوع الکار شوند اما اکنون برخی تیم ها و مدیران عامل لیگ برتری برای به خدمت گرفتن آنها سرودست می شکنند.
تا یادمان نرفته بگوییم که بنا بر اعترافات برخی از بازیکنانی که در دام این دلالان افتاده اند اتفاقات و بداخلاقی های بدتر از آنچه که اسمش را دلالی می گذاریم در حوزه تیم های جوانان و امید ها افتاده و می افتد که گفتنش جای شرم دارد ولی بازهم آقایان راست راست می چرخند و سکوها و برخی رسانها را در حمایت خود بسیج می کنند.
اینکه فلان مربی یا فلان مسئول به جای پرس و جو پیرامون خصوصیات فنی و اخلاقی بازیکن مورد نظر سراغ آدرس خانواده او می رود و هزار و یک بداخلاقی دیگر جای تاسف دارد و فراتر از اتفاقات ردوبدل شدن چند چک میلیونی است.
باید عرض کنیم که فوتبال ما بمانند دمل چرکینی است که اکنون سرباز کرده و بوی تعفن آن همه جا را برداشته و مسئولان و غیرمسئولان هم دماغ خود را می گیرند و از کنار این تعفن رد می شوند و بازهم دم بر نمی آورند.
براستی آیا فوتبال ما و منشوری های آن پاک پاک شده اند که اجازه حضور در لیگ برتر را پیدا کرده اند یا واقعیات فوتبال و اخلاقیات دچار دگر تعریفی شده است.
مربی منشوری آب توبه روی سر خود ریخته و یا اینکه بحث اخلاقیات در فوتبال به فراموشی سپرده شده است؟
چه شده که در یکی از پایگاه های اصلی فوتبال ایران برای بازگشت مربی منشوری آب و جاروب می کنند و دیگر مربیان منشوری هم که مثل آب خوردن در لیگ حضور پیدا می کنند و توقع داریم فوتبال ما پاک شود و هیچ مشکل و معضلی نداشته باشد؟
آقایی که بسیار هم محترم است چرا هیچگاه جواب نداده که چگونه آن دلال معروف اتروپایی هر روز در اتاق ایشان رفت و آمد داشتند و چرا پاسخ روشنی به این شبهات ندادند؟
حالا هم جواب بدهند که با چه ادله ایی این منشوری ها از فوتبال اول کشور کنار گذاشته شدند و باز چگونه به سطح اول فوتبال برگشته اند آنهم بسیار طلبکارانه ؟
در این میان چگونه است که مربیان سلامت یا خانه نشینند و یا از روز اولی که شروع کرده اند با امواج سنگین برخی سکونشینان مواجه می شوند و دست آخر هم مجبور به ترک صندلی مربیگری می شوند تا بازهم همان افراد خاص برگردند و دلال نماها دوباره جشن بگیرند.
یا بریم تو نفت آبادان جایی که بچه های دوست داشتنی آبادان در هوای داغ بالای 50 درجه به عشق تیم نفت ساعت ها در ورزشگاه داغ ابادان می نشینند و با شکست و پیروزی نفت می خندد و گریه می کنند و جانشان برای یک یخمک و یک بطری آب خنک در می آید اما آقایان برای یک مربی پرتغالی و تنها برای 8 هفته مبلغ یک میلیارد و یک صد میلیون تومان می پردازند تا دلال ها خوشحال شوند و جالب اینکه باز ای کاش با برداشتن کاستا کار را به یک ایرانی می سپردند که قرار بود همین هم شود اما دلال و اطرافیان دلال و باشگاه که نمی توانند از یکی مثل محمد مایلی کهن که می گوید زیر قرار سقف پول می گیرد چیزی بگیرند بنابراین باز هم یک مربی پرتغالی دیگر که اتفاقا او هم از نفت فصل قبل اخراج شده بود می آید تا جهان گردد به کام این و هم آن!
آقای ح-ت که معرف همه این مربیان پرتغالی در ایران است خود یک منشوری است که با تعهد کتبی یواشکی فعالیت می کند و حساب کنید از کنار این چند مربی و بازیکن پرتغالی چه مبالغی نصیبش شده است!
یکی برای موجه جلوه دادن خود از اسم نیک چند مداح اهل بیت سوء استفاده می کند، یکی با چند دلال خبرنگار در ارتباط است یکی سکوها را می خرد و یکی هم همه را با هم دارد که مقامش ارجح می شود و حالا هم چشممان به حضور منشوری ها در بدنه باشگاهها و جاهایی مثل سایت و مدیریت رسانه ایی باشگاه ها باز شده و این چرخه بمراتب شکیل تر و با برنامه تر از چرخه سالم می چرخد و هر که جرات ورود به این جریان را پیدا کند سرنوشتش به همان جریان منشور اخلاقی ختم می شود که روزه سکوت گرفته است.
بعد هم می آییم برای تیم ملی دست به دعا می شویم و دنبال یار دوازدهم و سیزدهم و پانزدهم هستیم و غافل از اینکه بوی تعفن و گند کار هم اینجا در می آید. حکایت همانی که گفت صداش بعدا در میاد حالا شده حکایت تیم ملی و فوتبال شله قلم کار ما!