با گذشت بیش از یک هفته از زمان انتشار نموداری توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس که ادعا میکرد، ایران روی ساخت سلاحی هستهای با قدرت انفجاری سه برابر بیش از هیروشیما کار میکند، ارزیابیهای دانشمندان بر جعلی بودن آن صحه گذاشته است؛ این امر، خود آسوشیتدپرس را نیز به پذیرش اشتباهش واداشته است.
به گزارش «تابناک»، نزدیک یک هفته پیش، آسوشیتدپرس نموداری منتشر کرد که مدعی بود، از سوی مقامات یک کشور منتقد برنامه هستهای ایران در اختیارش گذاشته شده است. این خبرگزاری مدعی شد، بنا بر این نمودار، ایران در حال کار روی سلاحی هستهای است که سه برابر بیش از بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما قدرت دارد.
اکنون روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» با انتشار گزارشی، از اذعان خبرنگار آسوشیتدپرس به اشتباه این خبرگزاری درباره نمودار مذکور خبر داده است. در این گزارش همچنین آمده است که دیپلماتهای همکار با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تصدیق کردهاند که این نمودار از نظر علمی ناقص است.
کریستین ساینس مانیتور با محور قرار دادن این موضوع، در مطلبی به قلم «یوساف بات»، فیزیکدان هستهای و استاد مؤسسه مالی مطالعات بینالمللی در آمریکا مینویسد: اکنون پرسش اصلی که این ماجرا به دنبال دارد، میزان کیفیت و اعتبار دیگر شواهد سری است که از ایران خواسته شده درباره آنها پاسخگو باشد: آیا این تنها یک فریب است؟ آیا این میتواند دروغی از سوی یک «کشور منتقد برنامه هستهای ایران» باشد؟
کافی است به یاد آوریم که حمله آمریکا به عراق نیز بر پایه شواهد و مدارک نادرست و جعلی استوار بود.
اما نگران کنندهتر آن که بنا بر گزارش آسوشیتدپرس، نمودار آماتور و نادرست مذکور، به گزارش ماه نوامبر آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز راه یافته است. این، مسأله دیگری را پیش میکشد: اگر حق با ایران باشد که میگوید آژانس با خیال بافی در تقابل با این کشور قرار میگیرد، چه؟
نمودار منشتره در آسوشیتدپرس نشان میدهد که چگونه انرژی (و قدرت) در طول زمانی که ادعا میشود، آغاز یک انفجار هستهای است، تغییر مییابد؛ اما در حقیقت، هیچ نشانه محکمی نیست که اصولاً این نمودار به موضوع هستهای مرتبط باشد؛ افزون بر این، یک خطای ریاضی نیز در آن هست، زیرا نقاط قدرت و انرژی، آن گونه که باید با هم برابری نمیکنند.
«رابرت کلی» دانشمند هستهای قدیمی که چندین دهه در آزمایشگاههای ملی «لوس آلاموس» و «لیورمور» کار کرده با قاطعیت میگوید: «آشکار است که این نمودار هیچ ربطی به یک بمب هستهای ندارد».
حتی اگر فرض کنیم این نمودار به سلاح هستهای نیز مرتبط است، تنها نشانگر این است که بخش بزگری از بار شکافت هستهای در یک زمان بسیار اندک، (نزدیک ۰.۱ میکروثانیه) تولید میشود؛ این چیزی است که از دهه ۱۹۵۰ همه دانشمندان از آن آگاهند. این نه یک امر سری است و نه نشانگر یک برنامه سلاح هستهای.
اما مشکلات دیگری نیز در این نمودار هست؛ از جمله حالت منحنیها یا بیانگر تحلیل نامرتب علمی در ایران و یا نمایانگر یک حیله غیرماهرانه از سوی «یک کشور منتقد برنامه هستهای ایران» است. البته اگر ایرانیان و دانشمندان آنها تا این اندازه ناشی بودند، ما احتمالاً نباید تا این اندازه نگران میبودیم.
آسوشیتدپرس در نسخه بعدی گزارش خود مدعی شد این نمودار، کار یک دانشمند ایرانی به نام مجید شهریاری بوده که برای بیان سادهتر ایدههای خود برای مقامات دولتی، اشتباهاتی عمدی را در نمودار انجام داده است.
حتی اگر این تفسیر غیرمحتمل را نیز بپذیریم، در خود این گزارش اشاره شده که شهریاری دو سال پیش ترور شده است؛ بنابراین، حتی اگر وی واقعاً چنین ایدههایی داشته و آنها را در قالب این نمودار هم آورده، چه دلیلی دارد که ایران هماکنون مجبور باشد ایدههای شخصی یک دانشمند درگذشته را برای آژانس تشریح کند؟
افزون بر این، در صورتی که بپذیریم این نمودار واقعاً در ایران تهیه شده، باز هم این ضرورتاً به معنای وجود یک برنامه سلاح هستهای در ایران نخواهد بود. در حقیقت، انجام ارزیابیهای نظری و علمی، به هیچ وجه بر خلاف توافقات ایران با آژانس نیست.
بدترین حالت این است که دانشمندان ایرانی واقعاً در حال انجام چنین محاسباتی باشند که ممکن است با روح معاهده منع گسترش در تضاد باشد؛ اما این به خودی خود، کاری غیرقانونی به شمار نمیرود. خود آژانس تصدیق میکند که نقش قانونیاش به فعالیتهای مرتبط با سلاح هستهای ارتباط مییابد، نه محاسبات نظری.
این نمودار حتی تأییدکننده این نیست که ـ بنا به ادعای آسوشیتدپرس ـ شبیه سازیهای رایانهای انفجار هستهای در ایران در جریان باشد. نمودارهای مشابهی را میتوان در کتابهای درسی و یا اینترنت یافت و این نمودار حتی میتواند خلاصهای از یک کپی باشد که برای ارائه تهیه شده؛ مثلاً به عنوان یک پروژه درسی.
شگفت آن که این امکان محتمل به نظر میرسد که آژانس، با استناد به یک کار کلاسی متعلق به دانشکدهای در ایران، خود را در تقابل با ایران قرار داده باشد.
در گزارشهای آژانس درباره ایران، مشکلات دیگری نیز هست؛ برای نمونه، آژانس پیاپی اعلام میکند که نمیتواند «درباره فقدان مواد یا فعالیتهای اعلام نشده هستهای در ایران» یا اینکه «همه مواد هستهای در ایران مورد استفاده صلح آمیز باشند» تضمینی بدهد.
اما اصولاً نباید هم انتظار داشت آژانس چنین کاری انجام دهد، زیرا وظیفهاش این نیست. «پیر گلداشمیت»، از مقامات بلندپایه سابق آژانس در این باره میگوید: «واحد حفاظت، از اقتدار لازم و مورد نیاز برای انجام قیمومت و فراهم کردن تضمینهای مورد انتظار جامعه جهانی را ندارد».
در حقیقت، نه تنها انجام چنین کاری از نظر قانونی مسألهدار است، بلکه از نظر منطقی نیز ناممکن است: آژانس نمیتواند «فقدان» چیزی را اثبات کند. همیشه «جایی» در ایران وجود دارد که آژانس آن را ندیده باشد. در واقع هیچ کس از نظر منطقی نمیتواند آژانس را موظف کند که کار سلبی در کشوری انجام دهد؛ خواه در برزیل، آرژانتین و یا ۴۹ کشور دیگری که آژانس «فقدان فعالیت هسته اعلام نشده» را در آنها ارزیابی میکند.
منطقیترین راه برای پایان دادن به بن بست کنونی در قبال ایران، تصدیق این امر است که هرچند ممکن است ایران در گذشته ناسازگاریهایی با آژانس داشته، اکنون در سازگاری کامل با موافقتنامههای حفاظتی است: این کشور هیچ ماده هستهای اعلام شدهای را به هیچ برنامه سلاح هستهای وارد نکرده است. آژانس هر سال این امر را در گزارشهای خود تأیید کرده است.
اعمال فشار بر ایران به واسطه فعالیتهای احتمالی که سالها و یا دههها پیش داشته یا نداشته ـ به ویژه اگر برخی از آنها صرفاً ادعاهای فریب آمیز باشد ـ هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.
به موضوع نمودار بازگردیم. باید گفت که تحقیقات رایانهای مربوط به سلاح هستهای، بارها در دیگر کشورها انجام میشود؛ برای نمونه، به تازگی در یک مرکز نظامی در برزیل، یک رساله دکترا با همین مضمون به نگارش درآمده است. نمودار ناشیانه منتسب به ایران، حتی اگر واقعیت هم داشته باشد، در مقایسه با موارد این چنینی، هیچ اهمیتی ندارد.
در این باره، جامعه جهانی باید در اعمال قواعد خود درباره همه کشورها یکسان کار کند. نمونه دیگر، این حقیقت است که هرچند ایران، مصر، کره جنوبی و لیبی، همه در گذشته مواردی از ناسازگاری داشتهاند، تنها پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شده است.
در مجموع، این نمودار منتسب به ایران، نه تنها موضع آژانس در قبال ایران را تقویت نمیکند، بلکه آن را تضعیف میکند. آژانس به سرعت در حال از دست دادن اعتبار خود است. بهتر است آژانس به مأموریت فنی خود در قبال مراقبت از مواد هستهای پایبند بماند و از تعقیب دشمنانه ایران دست بردارد.