شاید هیچ کدام از واژههای علوم اجتماعی به اندازه
فرهنگ دارای تعاریف متعدد نبوده است. اما برای کشوری مثل ما که فرهنگ یکی
از دغدغههای اصلی آن است پذیرفتن یک تعریف اساسی به نظر میرسد.
فرهنگ
مجموعه منسجمی است از ابزار و وسایل و اجناس مصرفی، منشورها و قوانین
اساسی برای گروههای گوناگون اجتماعی اندیشهها و پیشهها باورها و آداب و
رسوم.
چه فرهنگ ساده و چه پیچیده باشد در هر حال با دستگاه
گستردهای مواجه میشویم که بخشی از آن مادی و بخشی از آن انسانی و بخشی از
آن معنوی است، دستگاهی که بشر به کمک آن از عهدهٔ حل مشکلات مشخص و ویزه
که سر راه او قرار میگیرد بر میآید. سیاستهای فرهنگی در کشور ما برخلاف
بسیاری از جوامع دیگر باید در مقولهای تعریف شود به نام "تهاجم فرهنگی".
به
معنای بهتر سیاستهای ما در وهلهٔ اول باید «تدافع فرهنگی» باشد تا دچار
استحاله و مسخ فرهنگی نشویم، در مرحله بعدی وقتی توانستیم تهاجم فرهنگی و
جنگ نرم دشمن را خنثی کنیم و اجازه پیشروی به وی را در مرزهای فرهنگی کشور
ندهیم باید در فکر صادر کردن و ترویج آرمانهای نظام و انقلاب باشیم به
جوامع دیگر. حال برای بهتر روشن شدن موضوع و پیدا کردن علل ضعف سیستم
فرهنگیمان باید ابتدا تهاجم فرهنگی را تعریف کنیم و سپس بیبینیم مسئولان
فرهنگیمان در این سه دهه چه کارهایی نکردند که اوضاع جامعه به چنین وضع
وخیمی رسیده.
تهاجم فرهنگی یعنی چه؟
تهاجم فرهنگی
حرکتی است مرموزانه و حساب شده همراه با برنامه ریزی دقیق و با استفاده از
شیوهها و ابزار و امکانات متعدد، برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزشها،
انحراف اندیشهها و تغییر و تبدیل آداب سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر
یک جامعه. به عبارت بهتر تهاجم فرهنگی عبارت است از پوچ و تهی کردن تفکر
وذهنیت وفرهنگ وتمدن ملی واصیل یک جامعه وتضعیف شخصیت انسانی افراد آن و
تحمیل اصول فکری وفرهنگ کشور مهاجم به جای آن، واین جز با از دست دادن
خویشتن و از دست دادن پایههای فکری و اخلاقی اصیل وملی صورت نمیگیرد.
در
باب تهاجم فرهنگی غرب میشود مقالهها نوشت و ساعتها صحبت کرد ولی چون
قصد در این مطلب بیان کوتاهیها و ضعفهای سیستم فرهنگی خومان است به همین
چند نکته بسنده میکنم، اکنون باید به این سوال پاسخ دهیم که «وظایف
ارگانهای فرهنگ ساز کشور چیست؟». رسانههای غربی با سرمایه گذاری بسیار بر
ترویج بیبند و باری و فحشا، قصد دارند کانون خانواده را در کشورهایی مثل
ایران متلاشی کنند خوب در این وضعیت واضح و بدیهی است که مسئولان فرهنگی
کشور باید با ساخت برنامههای مختلف در صدا و سیما و وزارت ارشاد و همچنین
با انتشار مقالات و تحلیلهای مختلف در رسانههای کاغذی مانند مطبوعات به
روشنگری در زمینه تهاجم فرهنگی دشمن و همچنین به تبلیغ آرمانهای نظام و
انقلاب بپردازند به معنای بهتر باید به عنوان مثال با ساخت سریالهایی در
ترویج حجاب و نکوهش روابط آزاد دختران و پسران توطئههای رسانههای غربی را
خنثی کنند و حتی معیارها و استانداردهای جامعه را در زمینههای گوناگون
مثلا حجاب و عفاف بالاتر برند.
اما سوال اساسی و نکتهٔ اصلی
اینجاست که آیا مسئولان فرهنگی و رسانه ملی و وزارت ارشاد به عنوان
بارزترین و تاثیرگذارترین فرهنگ سازان این مملکت به وظیفهٔ خود عمل
کردهاند یا خیر؟ آیا مسئولان صدا و سیما با کوتاهیها و بیتدبیریهای خود
در رشد و شیوع معضلی مثل بیحجابی مقصر نیستند؟
از علت گسترش
فرهنگ غربی در جامعهمان که بگذریم، تازه باید بپرسیم «علت ماندگاری و از
بین نرفتن و بلکه گسترش روزافزون این فرهنگ، خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی
چیست؟». آیا نباید پرسید ما که مدعی تشکیل حکومت اسلامی هستیم، چرا ملتمان
فرهنگشان را از جای دیگری میگیرند؟ ما که مدعی اسلامی کردن نهادهای حکومتی
هستیم، چرا نهادهای تربیتیمان نمیتوانند حتی کودکان خردسالمان را متناسب
با فرهنگمان تربیت کنند؟
آیا تاکنون شنیدهاید وزیر آموزش و پرورش و
آموزش عالی، تنها یکبار و فقط یکبار در طول تاریخ جمهوری اسلامی بخاطر ضعف
در تربیت دینی کودکان و جوانان و نوجوانان مورد سوال قرار بگیرند؟ آیا
باور کنیم که مدیران کنونی دغدغه دین دارند؟ وقتی در طول تاریخ جمهوری
اسلامی، حتی یک فیلم راجع به حجاب و عفاف ساخته نشده، که دهها و صدها
فیلم علیه آن ساخته شده، دختر جوان جامعه را به جرم مردود شدن در کدام کلاس
باید بازخواست کرد؟
وقتی استدلالات کتب مدرسه بر حجاب، به دلیل
سطحی بودن، حتی مورد تمسخر محجبین جامعه قرار میگیرد، آیا انتظار پذیرفتن
فرهنگی بیدلیل، از جوانی که فطرتاً سنت گریز است، عقلانی است؟ آیا اعتراض
اصلی را نباید به متولیان امور دینی جامعه ابراز داشت که توانایی اقناع
جامعه بر سر مسأله حجاب را ندارند؟ آیارسانه ملی و وزارت فرهنگ به عنوان
نمونهای از ارگانهای فرهنگی به وظیفهٔ خود عمل کردهاند یا خیر؟
جواب
این سوال خیلی هم سخت نیست کافیست حافظه تاریخی خود را کمی مرور کنیم و
سریالهایی که در چند دهه پس از انقلاب به خصوص در چند سال اخیر توسط رسانه
ملی تولید و پخش شده است را به یاد بیاوریم، در این سریالها چند شخصیت
چادری و با حجابِ تاثیرگذار و جذاب پیدا میکنیم (جذاب و تاثیرگذار از نظر
وجوه دراماتیک و شخصیتپردازی) اصلا بهتر است این سوال را بپرسیم که چند
درصد شخصیتهای سریالهای تلویزیونی از پوشش مناسب فرهنگ ایرانی استفاده
میکنند؟ مسئولان فرهنگی ما چقدر دغدغهٔ این را داشتهاند که با خلق
شخصیتهایی جذاب و کاریزماتیک، الگوهایی مناسب و واجد تمام معیارهای دینی و
ملی خودمان به مخاطبان جوان و نوجوان عرضه کنند؟
بحث اینجا بحث
«الگوسازی» است؛ میخواهم بگویم ما در این چند دهه چقدر تلاش کردیم الگوهای
مناسبی به فرزندانمان معرفی کنیم، آنهم در زمانهای که دنیای غرب با تمام
امکانات و در اوج جذابیت الگوهای خود را به بهترینِ شیوهها در اختیار جوان
ایرانی قرار میدهد. متاسفانه باید گفت وضع از این هم بدتر است، یعنی
رسانههای ما الگو معرفی نکردهاند که هیچ، در معدود تلاشهایی هم که قصد
چنین کاری را داشتهاند به جای اینکه الگوی متناسب و همخوان با فرهنگ
ایرانی-اسلامی ما معرفی کنند بیشتر در جهت منافع غرب عمل کردهاند.
به
معنای بهتر الگوی معرفی شده در رسانه ملی بیشتر همخوان است با معیارهای
شخصیتهای سریالها و فیلمهای غربی تا به فرهنگ و آئین خودمان. در مورد
سینما هم زیاد نیاز به توضیح نیست هرکسی که یکی از فیلمهای اکران را دیده
باشد به عمق فاجعه به خوبی پی میبرد. فقط میتوان گفت در مورد وزارت ارشاد
و حوزهٔ سینما وضع از تلویزیون هم به مراتب بدتر است و مسئولان فرهنگی ما
مخصوصا در دورهٔ سکان داری اصلاح طلبان علاوه بر اینکه دغدغه فرهنگ مردم
من جمله فرهنگ عفاف و حجاب را نداشتند، با یک برنامه قبلی در صدد تخریب
هرچه بیشتر آن هم برآمدند. یعنی دست به دست بیگانگان بر نعش بیجان فرهنگ
ایرانی تا توانستند تاختند که نتایجش را امروزه بهتر از هر زمان دیگری
میتوان درک کرد. البته از کوتاهیها و ضعفهای دولتهای دیگر هم به همین
سادگی نمیتوان گذشت.
شاید ذکر این نکته در اینجا مفید باشد که
بیشترین انتقاد مقام معظم رهبری از تمام دولتها در حوزهٔ فرهنگ بوده است.
وظیفهٔ مجلس مگر قانون گذاری نیست؟ در این چند دهه چند قانون فرهنگی در
مجلس تصویب شده؟ علاوه بر این مجلس تنها ارگانی است که میتواند بر تمام
دستگاههای دیگر در نظام نظارت کند ولی چقدر بر صدا و سیما یا وزارت ارشاد
نظارت داشته است؟ کمیسیون فرهنگی مجلس چند بار تا به حال وزیر فرهنگ را
مورد سوال قرار داده است؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به جز وظیفه سیاست
گذاری چه مسئولیت دیگری دارد، آیا به این وظیفهاش عمل کرده است؟ شورای
عالی انقلاب فرهنگی چه خروجی موثری برای فرهنگ این مملکت داشته است؟ آیا
سازمان تبلیغات اسلامی هیچ وظیفهای در حوزهٔ فرهنگ ندارد؟ آیا شورای شهر
در بهینه سازی فرهنگ شهر موثر نیست؟
مطلبی که مهمتر از همه است
این است که نباید بگذاریم وضع از این بدتر شود یعنی برای حل معضل بدحجابی
وبی فرهنگی باید همه مثل یک جهادگر وارد میدان شوند، یعنی نباید دستگاهی
مثل مجلس بنشیند و فکر کند این کار فرهنگی فقط مربوط به رسانه ملی است.
وظیفهٔ رسانهها هم روشنگری و بصیرت بخشی است به مثابه یک جهادگر.