«گرافیتی» از آن واژههایی است که یا به گوشمان نخورده و نمونههای آن را به رغم فراوانی، ندیده یا به یاد نمیآوریم و یا بارها و بارها نامش را شنیدهایم، ولی بیشتر ما نگرش درستی نسبت به آن نداریم؛ نگارههای خوش طرح و رنگ و گاه عجیب و غریبی که بر در و دیوار شهر نقش بستهاند،ولی فارغ از تفسیر ما از زشت و زیباییشان، غالبا نمیدانیم قانونی هستند یا غیرقانونی. به ویژه که نمونههای قانونی آن روز به روز در حال افزایش هستند!
به گزارش «تابناک»، هر ساله با فرا رسیدن دهه فجر، یکی از المانهای دوران انقلاب که در پوسترها، تصاویر، ویژه برنامه و... مورد استفاده قرار گرفته و یادآوری میشود، شعار «مرگ بر شاه» است که «شاه» نوشته شده در انتهای آن، واژگونه تصویر شده است؛ شاید بتوان این دیوار نگاره را مشهورترین گرافیتیِ مدرن در کشورمان دانست.
گرافیتی یا ترجمه مفهومی ارائه شده از آن، «دیوار نگاره»، هنری به ظاهر امروزی است که به کمک ویدئو کلیپهای گوناگون به شدت محبوب شده و دست کم در میان جوانان، طرفداران پر و پا قرصی یافته تا جایی که برخی ترجیح میدهند، دیواری از اتاقشان را به آن اختصاص داده و حتی در ازای پرداخت مبلغی، یک گرافیتی منحصر به فرد و خاص برای خودشان دست و پا کنند؛ اما شاید عجیب باشد که بدانیم این مظهر زندگی شلوغ امروزی، ریشهای به قدمت اختراع خط و فراگیر شدن آن در حوزه تمدن (با توجه به اینکه آغاز تمدن را با اختراع خط یکی میدانند)؛ یعنی جایی حدود ایران و عراق امروزی، مربوط بوده و به نوعی، ملی به شمار میرود.
از تلاش برای هضم این انگاره یا واقعیت که بگذریم، گرافیتی در مفهوم امروزی یعنی نوعی نگارگری بر دیوارهای (و حتی مواردی سقف!) اماکن عمومی؛ به نوعی که دایره گستردهای از مفاهیم در آن مورد استفاده قرار گرفته و گاه حتی خلق یک قلم خاص (هان فونت) را نیز میتواند در بر بگیرد. به این صورت که یک واژه یا ترکیبی از واژگان گوناگون را که شاید معنایی بسیار ساده را به ذهن متبادر میکنند، به گونهای به تصویر میکشند که سادگی تبدیل به نوعی پیچیدگی هنری و رازآلودگی منجر میشود؛ شعاری که در آغاز به آن اشاره کردیم، بارزترین مثال از این دست گرافیتیهاست که شاید خواسته انقلابیون، همان سرنگونی شاه، بارزترین مفهومی است که از آن برداشت میشود.
برای دیدن تصاویر در ابعاد بزرگتر روی آنها کلیک کنید
نمونهای از گرافیتی در خرابههای تهران؛ تصویری که بیش از پیش مجابمان خواهد کرد که همه هنرمندان خیابانی خرابکار نیستند!
البته گرافیتی بیشتر در حوزه ترسیم اشکال و انتقال مفاهیم شناخته میشود تا نوشتن واژگان به رسم الخطهای گوناگون و حتی خلق قلمهای جدید؛ اینجاست که ریشه بسیار آشنای باستانی آن متجلی شده و اگر سنگ نبشتههای غارهای باستانی به یادمان نیاید، دست کم تصاویر چهرههای گوناگون که با استفاده از شابلن روی دیوارهای مختلف نقش بستهاند، تصویری آشنا به دست میدهد که باز انواع و اقسام آن را در حاشیه انقلاب ۵۷ و بازخوانی آن در سالهای متعدد به یاد خواهیم آورد.
بسیار روشن است که چنین هنری به مرور زمان دچار تغییر و تحولهای بسیاری شده و تحت تأثیر زمان و به تناسب ظرف مکانی خاصی که خالقان گرافیتی در آن قرار گرفتهاند، به مرور زمان متنوع شده تا جایی که به گواه گرافیتیهای متعدد دور و اطرافمان، دست کم انواع روشهای اجرا و حتی سبکهای گوناگون در انتقال مضامین به چشم بسیاریمان آشنا خواهد بود.
کافی است به تصویر و نام امضا کننده آن دقت کنید تا "تنها"ی نگارش شده در آن را بیابید؛ پیچیدگی زیادی که در نوشتن یک واژه استفاده شده تا شاید از راز آلودگی تنهایی نگارنده آگاهمان کند. شاید هم نه!
اما این همه ماجرا نیست، چراکه ابزار پدید آوری آن بر خلاف گذشته، بسیار محدودتر شده و امروزه گرافیتیها تنها با رنگهای صنعتی سرو شکل میگیرند؛ مواد اولیهای که فارغ از نرخ، به وفور در انواع گوناگون در همه جا قابل تهیه بوده و استفاده از آنها به شدت تحت تاثیر قانونهای مختلف مهار شده به نظر میرسد.
اینجاست که نگارگر (همان کسی که گرافیتی میکشد!) یا میبایست به دنبال دیواری بگردد که برای نقاشی روی آن ممنوعیتی نداشته باشد و یا مجبور خواهد بود که این راه را فراموش کرده و نبوغش را در کار دیگری مورد استفاده قرار دهد؛ چالشی که البته روی سوم آن، قانون شکنی و تصویرگری روی دیوارهایی است که قانون اجازه ترسیم هیچ خط و خطوطی روی آن را صادر نمیکند، مگر به رضایت صاحب دیوار.
این ابر گرافیتی در اسپانیا، فارغ از خلاقیتی که در بر گرفته، میتواند بهترین پوششی باشد که برای محو کردن یک ساختمان متروکه به آن نیاز داریم.
بدین ترتیب گزینه سوم، راهکاری طلایی در مقابل علاقهمندان گرافیتی قرار گرفته و تعقیب و گریزی آغاز میشود که شاید در نتیجه آن، گرافیتی تبدیل به رسانه ممنوعه شده و نگارگر فرصت اندکی را که برای ترسیم آن در اختیار دارد، خرج پدیدآوری مفاهیم گاه تند و اعتراضی کند. اینجاست که ممنوعیت قانونی تشدید شده و به مرور فضا تا آنجا پیش خواهد رفت که روی مخرب ماجرا نیز جلوهگر میشود؛ از پاشیدن رنگ روی دیوار نگارههای دولتی گرفته تا شعار نویسیهای شلختهای که ممکن است برای هشدار دادن به همسایهای باشد که زبالهاش را در جای نامناسب رها میکند!
اکنون کافی است به این نکته دقت کنیم که همه دیوارهای موجود در شهرهای بزرگ امروزی یا مالک خصوصی داشته و در حقیقت حصار منزل کسی هستند و یا در مالکیت نهادهای مختلف بوده و علاوه بر آنکه متولی قانونی دارند، در نهایت بخشی از داراییهای عمومی هستند و در هر دو حالت نمیتوان و نباید به آسانی به هر کسی اجازه داد از آن به عنوان کاغذ ارائه اثر شخصی افراد بهره جست.
گاه یک گرافیتی میتواند ابعادی بسیار بزرگتر از آنچه تصویر میکنیم یافته و حتی برای ترسیم آن به جای دیوار، سراغ سقف رفت!
این در حالی است که همه این موارد در همه جوامع بشری، اگر نگوییم شدیدتر، دست کم در این مقدار مورد تأکید است؛ اما کیست که نداند متأسفانه میل ما ایرانیان به تفسیر قانون از نگاه شخصی و یا شکستن آن، اندکی بیشتر از دیگران بروز کرده و زمینه ساز کم رنگ شدن قوانین ریز و درشت میشود؟! کافی است به اشکالات متعدد خودمان در عرصه اجتماع دقیق شویم تا با موارد بسیاری از این دست قانون شکنیها روبهرو شویم.
اینجاست که پاسداشت قانونی از حریم عمومی به شدت در دستور کار نهادها قرار میگیرد تا همه دیوارهای شهر، تبدیل به دفتر مشق افراد جویای شهرت نشود، اما این روی خوب هنگامی به زشتی گراییده میشود که برخی نهادها از جمله بزرگترین نهاد شهری که همان شهرداری است، از گرافیتی به عنوان ابزاری برای بیان برخی سخنان و یا زیبا سازی شهر بهره میگیرد؛ رویکردی که برای نمونه، شهرداری پایتخت در سالهای اخیر و با استفاده از خلاقیت هنرمندانی چیره دست، به خوبی از آن بهره برده است اما به ازای پرداخت مبلغی و طبیعتا با رعایت موازین گوناگون.
خرابه های تهران
این رویکرد به ماجرا زمانی زیباتر خواهد بود که به مانند برخی کشورها، عرصه به روی هنرمندان مستقل بسته نشده و فضای کار قانونی به علاقه مندان نگارگری کاملا بسته نشود؛ به عبارتی بهتر، همان گونه که مسئولان با استفاده از قدرت قانونی خود و برای زیباسازی مناظر شهری، نگارگری بر دیوارهای شهر را در دستور کار قرار داده و به ازای خلق تصاویر زیبا، ردیف بودجهای اختصاص دادهاند، بد نیست که درصدی ولو اندک از این کار را به ذوق و سلیقه هنر دوستان همشهری قرار داده و بستری فراهم آورند که این نوع نگرش «گرافیتی ممنوع است مگر به سفارش مسئولان» از جامعه رخت بر بندد.
به بیان دیگر، بد نیست یک بار هم که شده، در شرایطی که مسئولان برای ترسیم برخی نگارهها مبلغی پرداخت میکنند، به جای پرداختن به بازی نامطلوبی که یک سوی آن نگارگری غیرقانونی بر دیوارهای مختلف شهر توسط دوست داران گرافیتی قرار گرفته و در سوی دیگر، کارگران زحمت کشی هستند که این آثار را با صرف هزینه (!) میپوشانند، دست کم به اندازه یک دیوار در هر محله به این امر اختصاص دهند تا بتوان از گرافیتی دوستان انتظار داشت که آثارشان را در هر جایی که صلاح دانستند، خلق نکنند!
شاید خالق این اثر خودش هم خبر نداشته باشد که چه مفهوم جالبی از کارش میتوان دریافت اما ساکنان بنادر جنوبی کشورمان خوب میدانند که سمور برای مقابله با موشهای مخرب به کشتیها راه یافته و در نهایت، با پیاده شدن از کشتی در اسکله های مقصد، به بخشی جدایی ناپذیر از شهرهای بندری تبدیل شده است.
با این تفاسیر، هم افرادی را که از دیوار نگارههای خلقالساعه خرسند نیستند، خشنود خواهیم کرد و هم میتوانیم جوانان مشتاق را هدایت کرده و حتی در آینده از ظرفیت خودساختهشان بهره ببریم؛ جوانانی که گاه ترجیج میدهند برای هنرنمایی به کنار معتادان و کارتن خوابها رفته و کانال آب را دیوار هنرنمایی کنند؛