گرافیتی در شرایطی به عنوان یک هنر در کشورمان در حال بازیابی و شناسایی است که برخی رفتارهای سیاسی در قالب این هنر خیابانی، زمینهساز هزینهزا شدن برای این هنر خواهد شد؛ رویکردی که میتواند عملاً فضای این هنر را که در سالهای اخیر به نگاهی فرهنگی و اجتماعی پذیرا شدهاند، ابعاد سیاسی و امنیتی ببخشد و این هنر را از میان ببرد؛ اتفاقی که قطعاً به سود گرافیتیکارهای کشورمان نیست.
به گزارش «تابناک»، دیوارنگاری یا گرافیتی (Graffiti) برگرفته از واژه ایتالیایی گرافیو به
معنی اثرگذاری سریع یا خط خطی، نامی است که برای تصویر کردن نقشها،
اشکال، حروف و کلمات، نشانهها، نمادها و الگوها بر دیوارها به کار
میرود و وجه قالبش به جز برخورداری از جنبههای غیرمعمول تصویری، نقش کردن
در اماکن عمومی است و از این نگاه، گرافیتی را دارای پیشینه کهن دانسته و
به یونان باستان، امپراتوریهای روم، چین و ایران نسبت دادهاند که البته
نشانههای دقیقی از گرافیتی در پومپی وجود دارد.
در دوران معاصر، آمریکا و بریتانیا بیش از هر نقطهای محل ظهور و بروز این هنر بود. در سالهای اخیر مسئولان نیویورک و بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا و اروپا،
گرافیتی را هنری خیابانی به رسمیت شناختهاند و برخی گذرگاهها را نیز
برای این هنر در نظر گرفتهاند؛ اما برخی هنرمندان این نقشهای عصیانگر زیر
بار قانون نرفتند و همچنان برخی گرافیتیکارها روی دیوارهای مترو و
ساختمانهای دولتی گرافیتی میکشند که مشهورترین آنها «بلک له رت» و «بنکسی / Banksy» صاحب کتاب «دیوار و صلح / Wall and Piece» هستند.
آثار بنکسی چهل ساله به عنوان الگوی بسیاری از گرافیتیکاران دنیا، وندال بودن گرافیتی را قبول ندارد و هنرش را بر سطوح موجود در فضاهای عمومی به نمایش می گذارد و حتی تا آنجا پیش میرود که عناصر و احجام فیزیکی هم خلق کند. نخستین فیلم بنکسی، «خروج از مغازه کادوفروشی / Exit Through the Gift Shop» برای اولین بار در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۰ به نمایش درآمد و در مارچ۲۰۱۰ نیز در انگلستان اکران و سپس در ژانویه ۲۰۱۱، بنکسی نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلم مستند شد.
در ایران نیز طی چند سال اخیر به مرور گرافیتی همچون یک هنر در حال پذیرفته شدن بود و حتی در خصوص برخی مباحث ارزشی نیز شاهد به تصویر کشیده شدن تعدادی گرافیتی بودیم؛ اما در ماههای اخیر اتفاقاتی افتاده که احتمال تغییر فضا را افزایش داده است. این تغییر نیز نه به مثابه بازگشت به گذشته، بلکه عقبگردی شدید برای گرافیتی خواهد بود، چرا که سایه نگاه سیاسی و امنیتی را نسبت بر گرافیتی در ایران خواهد انداخت و عملاً زمینهساز برخورد با گرافیتیکاران را فراهم خواهد ساخت.
منشأ این تغییرات برخی گرافیتیهای سیاسی است که در ماههای اخیر بر دیوارهای پایتخت نقش بسته و هر چند این اتفاق محدود بوده؛ اما عملاً در حال بخشیدن جنبه سیاسی به گرافیتیکارهای ایرانی است که مفاهیم طرحهایشان عمدتاً نقدهای فرهنگی و اجتماعی بود؛ رویکردی که طبیعتاً با فضای این هنر خیابانی که هنوز ریشههایش در کشورمان شکل نگرفته تطابق ندارد و هیچ دستاوردی نیز برای گرافیتی ایران نخواهد داشت؛ هرچند نمیتوان منکر ریشههای سیاسی گرافیتی شد اما اینکه بیش از این، چنین هنری را سیاسی کرد، تنها برای گرافیتی کارانی که برخیشان نقاشیهای شاهکاری را خلق میکنند، هزینهزا خواهد بود.
بیگمان گرافیتی در ایران معاصر با چنین رویکردهایی دستخوش آسیبهایی خواهد شد که به سادگی بازگشتپذیر نخواهد بود و از این دید انتظار میرود، برخی طراحیهایی نکنند که موجودیت این هنر خیابانی را در ایران به خطر بیندازد و ریسک این نقاشیها را که هماکنون نیز کم نیست، به شدت افزایش داده و به عملی به شدت پرهزینه بدل سازد که انجامش با برخوردهایی کمسابقهای همراه میشود و از این منظر شاید بهتر باشد اگر گروهی در پی رفتار سیاسی هستند، سراغ ابزارهایی بروند که تا این حد شکننده نباشند.
پرداخت جنسی به گرافیتی که متأسفانه در حال حاضر نیز نشانههایی از پررنگ شدنش دیده میشود نیز به اندازه نگاه صرفاً سیاسی به هنر گرافیتی، ضربه میزند. اینکه ادبیات جنسی یا برخی جزئیات جنسی را در قاب تصویر بر دیوارهای شهر کشید، قطعاً پذیرفته نیست و به سرعت از سطح شهر محو خواهد شد و تنها به حیثیت گرافیتی کاران برجستهای که آثارشان از لحاظ هنری و مفهومی در سطح جهانی نیز حرفی برای گفتن دارند، ضربه میزند؛ مسألهای که باید این گروه در نظر داشته باشند و خود، اقدام به قطع شریانهای حیاتی این هنر خیابانی نکنند؛ کاری نکنیم همه تلاشها برای آنکه ثابت شود گرافیتی جرم نیست، از دست برود.