فضای شعار زده انتخابات ریاستجمهوری روز به روز بیشتر میشود و در نبود نظارت و سنگ محکی تا این شعارها با آن سنجیده شود، روز به روز بر شمارشان افزوده میشود.
هرچند برخی از نمایندگان مجلس که هم اکنون کاندیدای ریاست جمهوری شدهاند و نقشی بسزا در وضعیت کنونی کشور دارند، به انتقاد از دولت میپردازند و دولت هم که چون همیشه کار خود را میکند.
جالب اینکه محمد رضا باهنر در روزهای اخیر، به بررسی مهمرین گناه دولت احمدینژاد پرداخته و بزرگترین گناه رئیس جمهور را یازده روز خانهنشینی وی در ماجرای برکناری وزیر اطلاعات دانسته است؛ گناهی که به گفته این کاندیدای ریاست جمهوری، با هیچ آب زمزمی شسته نمیشود.
البته باهنر به همین بسنده نکرده و سخنان جالبتری هم بر زبان رانده است؛ سخنانی همچون اینکه وی نه تنها با یک تار موی خانمها مشکلی ندارد، بلکه با صد تار موی آنان نیز مشکلی ندارد. اشاره باهنر به گفته رئیس جمهور در سالیان گذشته، برمیگردد به آنجا که وی در مورد برخورد خشن دولت خود با خانمهای بیحجاب گفت که: مشکل کشور تار موی خانمها نیست. حالا محمد رضا باهنر فراتر رفته و گفته است، نه تنها با یک تار مو مشکلی ندارد که با صدها تار موی خانمها هم مشکلی ندارد.
ائتلاف ۱+۲، که برای انتخابات خود را آماده میکند، به تدریج به روزهای سخت خویش نزدیک میشود؛ روزهایی که هر یک از این سه نفر، باید عیار خود را برای کاندیدای نهایی شدن به محک بگذارد. اگر رویکرد این سه نفر، از همان آغاز، وحدت بر حول یکی از این سه تن باشد، به مشکل چندانی برنمیخورند؛ اما اگر هر سه نفر از همان ابتدا ادعای رئیس جمهور شدن داشته باشند، روزهای آینده روزهای سختی برای این ائتلاف است. خاصه اینکه یک نفر از آنان سخن از بیاعتباری نظر سنجیها میکند و ملاک محبوبیت و مقبولیت مردمی برای وی جای خود را به عوامل دیگری همچون مقبولیت از سوی مراجع خاص داده است. اگر چنین روندی ادامه پیدا کند، آنکه مدعی داشتن رأی بیشتر است، راه خود را خواهد رفت، آنکه مدعی داشتن مقبولیت از سوی نهادهای خاص است، راه خود را خواهد رفت و آن که مدعی داشتن این هر دوست، نیز راه خود را خواهد رفت!
به تدریج اما حامیان و دستاندرکاران سابق دولت، حول جبهه پایداری جمع میشوند. از زمانی که باقری لنکرانی کاندیدای این جبهه معرفی شده است، چند تن از نزدیکان سابق احمدینژاد و از جمله داودی، معاون اول رئیس جمهور، به حمایت از وی برخاستهاند.
چندی است، صادق محصولی که انتخابات پر حاشیه سال ۸۸ را برگزار کرد، به دنبال جدا کردن مشایی از احمدینژاد است. وی مدعی است که مشایی را لاریجانی به احمدینژاد معرفی کرده است، تا اگر خدمتی به احمدینژاد نکرده باشد، حداقل ضربهای به لاریجانی زده باشد و لاریجانی را به جریانی که خود آنان، جریان انحرافی مینامندش متصل کند!
اصلاح طلبان هم که همچنان چشم انتظار کاندیدای مهم خود هستند، در غیاب وی درگیر مشاجرهای هستند، مبنی بر اینکه چه کسی کاندیدای نهایی اصلاح طلبان در غیاب محمد خاتمی است؟
عدهای گفتند این کاندیدا جهانگیری است؛ کاندیدایی که هنوز اعلام کاندیداتوری نکرده است. این سخن خشم کواکبیان را برانگیخت؛ کسی که وی را متهم میکنند، اصلاح طلب بدلی است، اعلام کرد که چنین خبری صحت ندارد. طبیعتا نیز باید پذیرفت که حق با کواکبیان است، چرا که جهانگیری در بهترین حالت عضو کارگزارن سازندگی است که نسبت چندانی با ایدههای اصلاح طلبانه ندارد.
اما در روزهای اخیر، یکی از مسائل مطرح در فضای سیاسی کشور، کم شدن چشمگیر استقبال کنندگان از رئیس جمهور در سفرهای استانی است. رسانههایی که با انتشار عکسهایی از میزان استقبال کم از رئیس جمهور، سخن میگویند، مدعی هستند که سفرهای پرشتاب اخیر رئیس جمهور که بر خلاف سفرهای دورهای گذشته، با دستهای در هم تنیده مشایی و رئیس جمهور عجین شده است، سفرهایی تبلیغاتی برای کاندیدای دولت است؛ بنابراین، هم مردم و هم رسانه ملی، اقبالی به این سفرها نشان نمیدهند. اما دولت همچنان از میزان بالای استقبال از خود سخن میگوید.
مهمترین نکته روزهای اخیر که بر زندگی مردم کشور تأثیر فراوانی دارد، خبر حذف ارز مرجع برای کالاهای اساسی چون گوشت، شیر، شکر و... بود؛ تصمیمی که بر اساس مصوبه بیست و ششم فروردین بانک مرکزی گرفته شده بود. چنین تصمیمی بلافاصله واکنش خود را در بازار و البته مردم نشان داد. جالب اینکه غضنفری وزیر تجارت، اعلام کرد که وی مخالف این تصمیم بوده، اما چون تنها یک نفر بوده، نتوانسته است رأی خود را به کرسی بنشاند.
چندی بعد معاون اول رئیس جمهور مدعی شده که دولت در جریان این تصمیم نبوده و از این خبرها نیست و همچنان به این کالاها ارز مرجع تعلق میگیرد. هنوز اما برای مردم، چیزی مشخص نیست. گرانی بیشتر شده است. حذف ارز مرجع مصوبه قانونی دارد، اما دولتیها سخنان دیگری میگویند!