مرد ميانسالي كه متهم است بعد از قتل همسرش طلاهاي او را سرقت كرده، پاي ميز محاكمه ميرود.
به گزارش جوان، دو سال قبل مردي به پليس تهران خبر داد همسرش در خانهشان كشته شده است. با حضور مأموران در محل اين مرد كه مرتضي نام داشت توضيح داد: براي خريد از خانه بيرون رفتم. لحظاتي پيش وقتي برگشتم، ديدم جسد همسرم كه ريحانه نام دارد در اتاق پذيرايي افتاده است. بعد به امدادگران اورژانس زنگ زدم. آنها هم آمدند اما نتوانستند كاري بكنند و گفتند او به خاطر ضربه چاقويي كه به او اصابت كرده، فوت شده است. مأموران پليس بعد از بررسي گزارش اورژانس متوجه شدند زماني كه آنها جسد را معاينه كرده بودند، سه ساعت از مرگ ريحانه گذشته بود. بنابراين به مرتضي مظنون شدند و از او بازجويي كردند. مرتضي گفت: من در اين مدت بيرون از خانه بودم و از ماجراي قتل هم بيخبر هستم. از آنجا كه مدارك كافي عليه مرتضي موجود نبود، او آزاد شد.
تحقيقات تيم بررسي صحنه جرم هم نشان ميداد قاتل بدون هيچ مقاومتي وارد خانه شده است، چرا كه قفل درها سالم بود و وسايل خانه هم به هم ريخته نبود، بنابراين قاتل بايد از افراد آشنا باشد كه بدون هيچ مقاومتي وارد خانه شده است.
در شاخه ديگري از تحقيقات، همسايهها هم مورد تحقيق قرارگرفتند. يكي از همسايهها گفت من قبل از حادثه صداي دعواي مرتضي و ريحانه را شنيدم. آنها داشتند با هم مشاجره ميكردند.
مأموران پليس كه مرتضي را تحت نظر داشتند، چند روز بعد از حادثه او را در حالي كه نايلون مشكي در دست داشت و از خانهاش خارج ميشد، بازداشت كردند. آنها در بازرسي نايلون مقداري طلا كه متعلق به مقتول بود، پيدا كردند. مرتضي وقتي اين بار مورد بازجويي قرار گرفت حادثه را شرح داد و گفت: از وقتي ازدواج كرديم با هم اختلاف داشتيم. بعد از اينكه بچهدار شديم انتظار داشتيم اختلافهايمان كمتر شود اما اين اتفاق نيفتاد. روز حادثه گفت مقداري غذا درست كرده و خواست به پارك برويم. قبول كردم و با هم به پارك نزديك خانهمان رفتيم. وقتي برگشتيم خواست سبدهاي غذا را به آشپزخانه ببرم كه گفتم خستهام. بعد از استراحت آنها را ميبرم. او اصرار كرد و گفت حتماً حالا بايد سبدها را ببري. من كنترل خود را از دست دادم. چاقوي آشپزخانه را برداشتم و چند ضربه به او زدم كه كشته شد. از كاري كه كرده بودم پشيمان شدم. اصلا قصد كشتن او را نداشتم اما اين اتفاق افتاده بود. چند ساعت بعد به پسرم زنگ زدم و ماجرا را برايش شرح دادم. از من خواست وانمود كنم دزد به خانه آمده تا پليس گمراه شود و پايم به ماجراي قتل باز نشود. قبول كردم و ماجراي ساختگي را براي پليس شرح دادم اما رسوا شدم.
متهم درباره علت سرقت طلاهاي همسرش گفت: سالها پول دادم و همسرم براي خودش طلا خريده بود.
خانواده مقتول هم به پليس گفتند پدر و مادرمان از جواني با هم اختلاف داشتند. پزشكان به مادرمان گفته بودند دچار بيماري قلبي شده و بايد مراقب خودش باشد. ما از پدرمان خواستيم رعايت حال او را بكند اما اين حادثه اتفاق افتاد. آنها گفتند از پدرشان شكايتي ندارند و از او اعلام رضايت كردند. سرانجام تحقيقات پرونده تكميل شد و قرار مجرميت به لحاظ جنبه عمومي جرم صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.