مهیار، پسربچه خردسالی بود که به علت بیماری کبدی جانش را از دست داد و والدینش با اهدای اعضای بدن او موافقت کردند تا به بیماران نیازمند کمک کنند. مرد خراسانی در گفتوگو با شرق درباره علت مرگ فرزندش و چگونگی اهدای اعضای بدن او توضیح داده است.
چند فرزند دارید؟همین یک بچه را داشتم. اسمش مهیار بود. یعنی در خانه مهیار صدایش میزدیم. در شناسنامه اسمش محمدعلی بود. سهسالونیم داشت که این اتفاق برایش افتاد.
بگویید حادثه چه زمانی و چطور اتفاق افتاد؟مهیار یکی دو روزه بود که زردی گرفت. فکر میکردیم هر بچهای زردی را میگیرد. به همین خاطر پزشکان گفتند خوب میشود اما پسرم چهارماهه که شد حالش خیلی خراب شد و ما دوباره او را به بیمارستان بردیم و بستری کردیم. بعد از دو هفته او را مرخص کردند و گفتند خوب شده و دیگر هیچ موردی ندارد. ولی باز هم ماجرا ادامه داشت و پس از آن هر دو ماه یا 70 روز یکبار حالش خراب میشد و زردی را میگرفت و ما هم همان داروهایی را که دکترها داده بودند، به او میخوراندیم. در این مدت به تهران هم آمدیم و از مهیار آزمایش گرفتند اما هیچ نتیجهای نگرفتیم تا اینکه عید امسال پسرم دوباره همان مریضی را گرفت اما این دفعه شدتش خیلی زیاد بود. روز 19 فروردین به فردوس رفتیم و از آنجا به بیرجند اعزاممان کردند و بعد از هشت ساعت که او را در بیرجند بستری کردند مهیار تشنج کرد و به کما رفت. آن موقع بود که متوجه شدند کبد از حالت طبیعی خارج و خیلی بیش از اندازه بزرگ شده است و دیگر نمیتوان کاری کرد. در شرایط عادی آنزیم کبد روی 40 است اما آنزیم کبد پسرم روی یکهزارو20 بود. از آن به بعد هم دکترها گفتند فقط باید منتظر معجزه باشیم. آن موقع این در ذهنم بود که اگر زمانی یک درصد هم امکان بازگشت پسرم وجود نداشت و او مرگ مغزی شد حتی قبل از اینکه پزشکان پیشنهاد بدهند، اعضای بدن فرزندم را اهدا کنم. این موضوع در ذهنم وجود داشت تا اینکه از طرف بیمارستان پیشنهادش را دادند و ما هم قبول کردیم و مهیار را به مشهد بردیم اما فقط کلیههایش را توانستیم اهدا کنیم.
چرا فقط کلیههایش را اهدا کردید؟چون مهیار 24 روز در کما بود و بقیه اعضایش قابل استفاده نبود و کارآیی لازم را از دست داده بود.
چه شد که تصمیم گرفتید اهدای عضو کنید؟چون کبد پسرم مشکل داشت، من در این فکر بودم که اگر یک نفر پیدا شود که بتواند به پسرم کبد بدهد، من چقدر التماس او را خواهم کرد و چقدر خوشحال میشوم. خودم را جای کسانی گذاشتم که قرار بود کلیههای پسرم را بگیرند و دیدم آن بندهخداها چقدر خوشحال میشوند. فکر کردم اینکه بتوانیم عضوی را به یکی بدهیم چقدر او را شاد میکنیم. به هر حال اتفاقی که برای بچه من افتاد خواست خدا بود. اینطور لااقل یکنفر دیگر جانی دوباره گرفته و به زندگی برگشته است.
شما چطور با موضوع اهدای عضو آشنا شده بودید؟ فرد دیگری هم در خانوادهتان هست که کارت اهدای عضو داشته باشد؟دخترخالهام در تهران کارت اهدای عضو دارد اما من خودم آشنایی زیادی با این موضوع نداشتم و فقط از طریق تلویزیون دیده بودم اهدای عضو امکان دارد و شنیده بودم چیزی به اسم کارت اهدای عضو هم وجود دارد. بعد از مشکلی که برای مهیار پیش آمد، دیدم اگر بدن این بچه زیر خاک میپوسد پس چه بهتر که لااقل یک نفر زندگی دوباره بگیرد. البته اطلاعات خیلی دقیقی نداشتم و با کمک پزشکان مراحل قانونی را انجام دادیم.
به این فکر کردهاید که خود یا بقیه اعضای خانوادهتان کارت اهدای عضو داشته باشید؟ یا به دیگران پیشنهاد میکنید که کارت اهدای عضو تهیه کنند؟من قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به فکر بودم که کارت اهدای عضو بگیرم اما نمیدانستم برای این کار باید در مشهد به کجا بروم ضمن اینکه فرصتش را هم نداشتم تا اینکه این اتفاق افتاد و اعضای بدن پسرم را اهدا کردم. حالا قصد دارم برای خودم کارت اهدای عضو تهیه کنم.
در مراسم ختم، آشنایان و اقوام درباره کاری که انجام دادید، حرف خاصی نزدند؟ما مراسمی برای پسرم نگرفتیم ولی تا حالا هر کس که موضوع را شنیده استقبال کرده و کسی هم اصلا مخالفتی نکرده است. همه به ما گفتهاند کار خیر و خداپسندانهای انجام دادهاید.