در آستانه سال تحصیلی، باز زخم کمبودهای مدارس سر باز کرده و باز کوتاهی در حق آیندهسازان جامعه در قالب آمار و ارقام آشکار میشود، ولی این اخبار هنگامی دردناکتر میشود که در مقام مقایسه آنها با اخبار حوزه آموزش ابتدایی در کشورهای همسایه برآییم؛ البته نه با قیاس با همسایگان جنوبی که بر ثروت نفت تکیه زدهاند بلکه با ترکمنستانی که به مراتب از کشورمان توسعه نیافتهتر است.
به گزارش «تابناک»، صبح امروز، سال جدید تحصیلی در ترکمنستان در حالی آغاز شد که با فرمان رئیسجمهور این کشور، دو هزار نوتبوک به دانشآموزان کلاس اولی اهدا و مقرر شد در ادامه سال، باقی دانشآموزان کلاس اولی این کشور هم هدیه مشابهی دریافت کنند؛ نوت بوکی که برخی برنامه و نرمافزارهای ویژه دانشآموزان، برنامههای آموزشی مانند زبانآموزی و... روی آن نصب شده است.
این در حالی است که به گفته مقامات این کشور، در سال جدید تحصیلی، ۱۹۳ هزار و ۲۰۰ تن از جمعیت شش میلیون نفری این کشور به کلاس اول میروند که در قیاس با آمار مشابه در کشورمان (یک میلیون و ۱۶۶ هزار و ۳۴۹ دانش آموز پایه اول در سال ۹۱)، نزدیک یک ششم میشود.
توجه به این تفاوت جمعیت شاید تفاوت رویکرد در دو کشور را موجه جلوه دهد، ولی اگر به تفاوت درآمد سرانه دو کشور دقت کرده و به یاد آوریم که هوشمندسازی مدارس از جمله شعارهای مؤکد دولت دهم در مقوله آموزش مدارس بوده، تفاوت عملکرد دو کشور همسایه برای رسیدن به یک هدف مشابه توی ذوق خواهد زد!
این تازه روی خوش ماجراست، چراکه وقتی میشنویم کشورهای پر جمعیتی همچون هند هم برای متحول کردن ساختار نظام آموزشی خود، استفاده از رایانه را در دستور کار قرار داده و موفق به تولید رایانه همراه چهل دلاری برای استفاده دانش آموزان شده (طرح نهایی مسئولان هندی، تولید لپ تاپ ده دلاری ست) و چنین رویکردی در کشورهای دور و نزدیک تعقیب میشود، چگونه است که متولیان آموزش در کشور ما نعل وارونه زده و تحول را در تخته سیاهها (و شاید تخته سفیدها) و تغییر آن به تختههای هوشمند یافتهاند؟
این در حالی است که همین حد از تغییر در سیستم آموزشی کشور هم به سبب وجود مشکلات عجیبی که مدارس کشور با آن مواجه هستند، عجیب و متناقض جلوه خواهد کرد چراکه مگر میشود در برخی نقاط کشور آموزش به دانشآموزان در مدارس کپری یا کانکس انجام شود و در برخی مناطق دیگر، دانش آموزان از تخته هوشمند بهره ببرند؟
از هر دید که به ماجرا بنگریم، این شکاف پدید آمده، نه با روح عدالت سازگاری خواهد داشت و نه از هیچ دید دیگری توجیهشدنی خواهد بود، ولی ماجرا هنگامی رنگ و بوی ظلم و کوتاهی مسئولان به خود خواهد گرفت که بدانیم به رغم رقم خوردن اتفاقات ناگواری همچون سوختن دانش آموزان شین آبادی در کلاس درس، هنوز سیستم گرمایشی یک سوم کلاسهای درس با بخاری نفتی و گازی است.
یعنی اگرچه چند سال پیش دانش آموزان مدرسه درودزن در شعلههای آتش بخاری نفتی چهره خود را باقی گذاشتند، تمهیدی برای اعمال قانون و تجهیز هر چه سریعتر مدارس کشور به سیستم گرمایش مرکزی فراهم نشد تا حادثه تلخ شین آباد با شدت بیشتری بروز کند و عجیب این که مسیر هنوز همان مسیر قبلی است و تغییری در آن پدید نیامده است!
باز در آستانه سال تحصیلی، مشکلات مدارس از سوی مسئولان یادآوری میشود تا اگر خدای ناکرده رویداد تلخی رقم خورد، بتوانند مدعی شوند که «پیشتر گفته و زنهار داده بودیم!» ولی کسی نمیپرسد چرا از حادثه تلخ سال گذشته تا آغاز سال جدید کمبودها چارهجویی نشد؟ مگر نه این که میشد به این کمبودها به چشم مشکلی بسیار مهم نگریسته و حتی با گنجاندن ردیف بودجهای مستقل در بودجه امسال، نسبت به رفع مقداری از محرومیتها همت گمارد؟
اینجاست که قیاس سیستم آموزشی کشورمان با همسایه شمالی میتواند نشانگر مشکلات بنیادیتری بوده و ثابت کند راهی که در آنیم، اشتباه انتخاب شده است؛ چه از این منظر که به جای تجهیز دانش آموزان به فنون و تجهیزات امروزی (مانند کتاب الکترونیک، آموزش تحت نت، تغییر رویکرد آموزش از مشق نویسی به شیوههای مدرن و...)، به هوشمند کردن تخته سیاههای قدیمی همت گماردهایم و چه از این زوایه که به رقم وجود مدارس کپری و نقص ایمنی در بسیاری از مدارس دیگر (همان نبود سیستم گرمایش مرکزی در یکسوم کلاسهای موجود در کشور)، برای چیزی هزینه میکنیم که اولویت نخست نیست، مگر آن که مسئولان حفظ جان را اولویت دوم بدانند!