ورود شاون توب بازیگر ایرانیالاصل به سریال مشهور «هوملند» در قالب یکی از عوامل تروریستی با نام مستعار «ناصر حجازی» با حواشی همراه شده است؛ حواشی که بخش عمده آن به واسطه ناآگاهی از جزئیات این سریال مشهور بوده است.
به گزارش «تابناک»، ناصر حجازی دروازهبان تیم ملی در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و یکی از اسطورههای باشگاه استقلال با حضور در سری جدید سریال مشهور «هوملند» مورد توجه رسانههای آمریکایی قرار گرفته و برخی رسانهها عنوان کردهاند مجید جوادی با بازی شاون توب تحت لوای نام ناصر حجاری وارد مجموعه شده که هدفش حمله به تشکیلات سازمان امنیت آمریکاست و میخواهد با نشان دادن خودش به عنوان یک چهره فوتبالی به آمریکاییها ضرر بزند؛ اما واقعیت آن است که داستان این مجموعه چیز دیگری است.
آتیلا حجازی فرزند ناصر حجازی در واکنش به داستان این سریال که مضامین ضد نظام ایران نیز در آن به شکل مشخص به چشم میخورد، بر روی همین خط داستانی اشتباه گفته شده درباره پدرش رفته و چنین واکنش نشان داده: «این موضوع هم برایم جالب است هم عجیب. به نظرم سازندگان این سریال با ایرانیها مشکل داشتهاند که از نام پدرم هم استفاده کردند. ما که کاری جز اعتراض در شبکههای اجتماعی نمیتوانیم انجام دهیم؛ اما امیدواریم که مسئولان این اقدام سازندگان سریال را محکوم کنند، چون تنها بحث پدر من نیست و نام ایران هم مطرح شده است»؛ اما اصل داستان چیست؟
داستان سریال «هوملند» درباره یکی از نیروهای آموزش دیده ارتش آمریکاست که ظاهراً چندین سال پیش در عراق ربوده شده و از سرنوشتش هیچ اطلاعی در دسترش نیست. در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفتزده میکند و طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، همان نیروی ویژه پیدا میشود که هشت سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده است. آن مرد کسی نیست جز «اسکات برودی».
او در این هشت سال اسیر نیروهای القاعده بوده و به صورت تصادفی توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد... سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوشامد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگی است؟ مطمئناً چنین نیست و اندکی بعدتر یکی از مأموران سیا به او شک میکند و در مسیر داستان مشخص میشود که این شخص شست و شوی مغزی شده و قصد دارد اقدام به عملیاتهای تروریستی در خاک آمریکا کند. داستانهای فرعی متعدد این سریال که ظاهراً از یک سریال کوتاهتر اسرائیلی برداشته شده، تماماً حول این شخص چیده شدهاند که البته برخی از این داستانها نیز متوجه کاراکترهایی است که هویتشان متعلق به ایران، ونزوئلا و دیگر کشورهایی است که رابطه خوبی با آمریکا ندارند.
در قسمت چهارم از فصل سوم سریال «هوم لند»، یکی از راههای شناسایی عوامل تروریستی مورد اشاره قرار میگیرد، که همان پیگیری رد پولهای هزینه شده در این مسیر است؛ پولهایی که ردشان به باشگاهی در ونزوئلا میرسد و یک شخص ایرانی به نام جوادی را که ناصر حجازی قهرمان زندگی دوران کودکیاش است، مالک این باشگاه معرفی کرده و در پشت نام ناصر حجازی، هویتش را پنهان کرده است. دیالوگ و فیلم این سکانس که در آن شاهد این رویکرد هستیم، آمده است.
«صبح ـ داخلی ـ دفتر کار
دیالوگ میان دو تن از مأموران امنیتی ـ یک زن جوان و یک مرد میانسال به عنوان ارشد ـ آغاز میشود که ترتیب دیالوگ نیز به همین شکل پیش میرود.
ـ صبح بخیر
ـ صبح بخیر
ـ کاری که گفتین رو انجام دادم. رد پول رو گرفتم.
ـ اون پنج درصدش که گم شده.
ـ آره.
ـ معلوم شد که از پولهایی که به شعبهٔ توی کراکاس میرسه، برداشته میشه.
ـ که کی اتفاق میفته؟
ـ سومین جمعهٔ هر ماه.
ـ خب بگو چجوری این کارو میکنن.
ـ خب اول به اسکناسهای ریز تبدیل میکنن روی پالت جاسازی میشه. بعد توی یه کامیون جاسازی میشه و نصفه شب توی استادیوم کپیتال تحویل داده میشه که تا روز بعدش توی گیشهها نگهش میدارن و به عنوان پول بلیت مسابقهٔ فوتبال هفتگی شون اعلام میکنن.
ـ مطمئنم نمیدونستی که باشگاه فوتبال دل پریسو انقدر طرفدار داره که شنبهها تعدادشون از صندلیهای ورزشگاه بیشتر میشه.
ـ برای پولشویی خیلی راه خفنیه مقدارشم خیلی زیاده.
ـ طبق چیزی که تخمین زدیم بیشتر از ۴۵ میلیون دلار طی ده سال گذشته. پس یکی با بانک روابط زیرمیزی داره.
ـ کی؟ صاحب تیم؟
ـ احتمالاً؛ که البته این که بفهمیم اون دقیقاً کیه، کار سختیه. باشگاه یه جوری ساخته شده که هویت سهامدار اصلیش رو پنهان کنه.
ـ ولی یه کاندیدا مد نظرت هس نه؟
ـ آره، ولی زیاد جور در نمیاد: «ناصر حجازی».
ـ دوباره بگو.
ـ «ناصر حجازی».
ـ میشناسیش؟ میدونم که سال ۱۹۷۸ دروازهبان تیم ملی ایران توی جام جهانی بوده. اونجا یه اسطورهس.
ـ خب نمیتونه این همون ناصر حجازی باشه؟
ـ چرا نه؟
ـ چون مرده
ـ کی مرده؟
ـ خب به چه نتیجهای رسیده بودیم؟
ـ دقیقاً هیچی
ـ .... مگه اینکه
ـ چی؟
ـ بیا فرض کنیم من یه فرد عالی رتبه ایرانی باشم که هزینههای مربوط به عملیات تروریستی به غرب رو تقبل میکنم. فرض کنیم من میبینم که این بانکدارا چجوری از این راه دارن پول در میارن. خب چرا منم اینکارو نکنم؟
ـ خب برای اینکه خیلی ریسک بزرگیه.
ـ برای همینه که من خودمو به هزار زحمت میندازم که اینجوری پولشویی کنم و در تمام این مدت پشت یه هویت دروغین پنهان میشم.
ـ مث دروازه بانه».
آیا این سریال در ادامه این فصل و فصلهای بعدی با چرخش داستان کاملاً
ایران را محور داستانش قرار خواهد داد یا در پایان یک آمریکایی مسئول حملات
تروریستی در خاک این کشور خواهد شد؟