تاریخ را زنان و مردان در کنار یکدیگر ساختند. اکنون بازشناسی و شناخت آن هم نیاز به زنان و مردان در کنار یکدیگر دارد. با این وجود بسیاری از زنان باستانشناس دل خوشی از شرایط موجود در فضای آکادمیک و پژوهشی ندارند. دکتر «مریم دژمخوی»، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند، فارغ التحصیل باستانشناسی از دانشگاه تهران یکی از این زنان است. او میگوید که هنوز هم برخوردها با زنان طوری است که گاهی متعجب میشویم این افراد آکادمیک هستند یا عوام؟
به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی، زنان امروز سدهای بسیاری را
شکستند و موانع سختی را پشت سر گذاشتهاند. آنها تبدیل به دستهای قوی
برای پیشبرد اهداف جامعه خودشان شدهاند با این وجود هنوز پروندههای
بسیاری از سختیها و موانع باز است. دکتر
«مریم دژمخوی»، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند، فارغ التحصیل باستانشناسی
از دانشگاه تهران یکی از این زنان است. او میگوید که هنوز هم برخوردها با
زنان طوری است که گاهی متعجب میشویم این افراد آکادمیک هستند یا عوام؟
او
که پایان نامه دکتری خود را در زمینه پژوهش باستانشناختی در حوزه
باستانشناسی جنسیت دریافت کرده اکنون یکی از زنان فعال رشته باستانشناسی
است. حوزه تخصصی دژمخوی، باستان شناسی دوران تاریخی و باستانشناسی گذشته –
نزدیک، شاخهای جدید از باستانشناسی دوران تاریخی است.
او
در کاوشهای باستانشناسی « تلباشی »، در مرودشت فارس، شهر کهن جیرفت
شرکت داشته و از سال 1382 در پروژه قوم باستانشناسی بم و از سال 1387 در
پروژه باستان شناسی گذشته نزدیک بم حضور داشته است.
امروز زنان باستانشناسان در عرصه باستانشناسی با چه موانع و مشکلاتی رو به رو هستند؟
زنان
باستان شناس امروز در حوزه فعالیت و کاری خود با مشکلات بسیاری دست به
گریبان هستند. شاید برخی از این مشکلات شامل مواردی میشود که تقریبا تمام
زنان جامعه ما با آن رو به رو هستند اما در باستانشناسی این مشکلات ابعاد
دیگری پیدا میکند، چراکه رشته ما شاخهای از علوم انسانی است و علوم
انسانی همواره در حل این مشکلات پیشرو بوده است. اما متاسفانه تا کنون تفکر
علوم انسانی وارد این رشته نشده است. سایر همکاران ما در علوم انسانی
بسیار کم باستانشناسان را میشناسند و اصلا در جریان فعالیت های آنها
نیستند و بالعکس. این نبود ارتباط بین رشتهای تبعات بدی برجای میگذارد.
یکی از تبعات این است که اگر در جاهای دیگر دنیا، زنان باستان شناس
توانستند،جایگاه آکادمیک، مدیریتی و پژوهشی خود را ارتقا بدهند. این مسئله
در ایران نتوانست حل شود. چون باستانشناسی خود را از بدنه علوم انسانی جدا
میدیدند. شاید برای همین هم است که امروز تفکری که در جامعه آکادمیک ما
درباره زنان دیده میشود نزدیک همان تفکر عوام درباره زنان است.
یعنی شما دلیل اصلی بروز پارهای از مشکلات مربوط به زنان را این مسئله میدانید؟
این
تنها دلیل نیست، قطعا دلایل زیادی دارد. یکی از مهمترین دلایل بستر فرهنگی
ایران است. ما از دوران صفوی نتوانستیم به سیر مطلوب در زمینه فرهنگی
برسیم. باستان شناسی به عنوان یک رشته آکادمیک از 1313 که دانشگاه تهران
تاسیس شده و از اولین رشته هایی بوده که در ایران تدریس میشده است. با این
وجود، در این رشته بیشترین مشکلات مربوط به زنان دیده میشود. مسایل زنان
کی حل می شود؟ مشخصا مسایل فرهنگی را اندیشمندان این حوزه باید حل کنند.
اما ما هنوز نتوانستیم که مسایل فرهنگی را در محیط های آکادمیک باستان
شناسی حل کنیم. چه رسد به اینکه بخواهیم در مورد معضلات جامعه راهکار
ارایه دهیم.
مهمترین مشکلات شما در این حوزه چه است؟
یکی
از مشکلات اصلی ما رفتارهای همکارهای مرد ما در محیط های آکادمیک و پژوهشی
با ماست. طرز فکری که سنت ارایه می دهد (چون سنت یک سری کلیشه های خاصی از
زن را ارایه میدهد). همکارهای ما بر اساس آن تصویر یک تیپ خاصی از زن را
می توانند، بپذیرند و درک کنند. اینکه زنان آرام باشند، بدون هیچ نظر خاصی
بیایند و بروند، کم حرف باشند و بپذیرند که در درجه دوم اهمیت قرار دارند.
هنوز همکارهای زن در گرفتن بودجه با مشکل روبه رو هستند. زنان در اولویت
نیستند. کلنگ زدن ما به خوبی همکارهای مرد ارزیابی نمی شود. در محیط های
آکادمیک هم با این مشکل رو به رو هستیم. هنوز کمابیش اگرپستی می خواهند،
بدهند ناخوداگاه مردان در اولویت هستند. توجه داشته باشید که موضوع بحث ما
آدمهای آکادمیک هستند. این افراد معمولا بین 20 تا 25 سال در فرایند
آموزش بودهاند. ولی چون آموزش و پرورش ما و نه دانشگاه های ما درک درستی
از زنان ارایه نمیدهند، تقریبا و متاسفانه فرقی با مردهای سنتی ندارند.
به خاطر همان درک سنتی انتظارات مشخصی از همکاران زن خود دارند.
در مورد شرکت در فعالیتهای میدانی باستان شناسی چطور؟
بعد
از انقلاب بردن دختران دانشجوی باستان شناسی برای کاوش (در باستان شناسی
20 واحد آموزشی بررسی و کاوش در محل است که مهمترین واحد عملی باستان شناسی
است) ممنوع شد. به جای آن واحد کارآموزی در موزه را زنان انجام میدادند.
اولین ورودی که بعد از انقلاب به کاوش رفتند در دهه 70 بود، آن هم معمولا
جدا از دانشجویان پسر برگزار می شود. این تفکیک جنسیتی به جای
اینکه در دانشگاه ها حلش شود، متاسفانه پذیرفته و به آن دامن زده میشود.
عملا برای زنان مشکل ایجاد میکنند. به عنوان مثال، من خودم وقتی برای کاوش
داوطلب میشدم، معمولا به من می گفتند که «ما دختران را نمیبریم.» «ما
نمیتوانیم در کاوش ها از دختران استفاده کنیم». اولویت همچنان این است که
برای کاوش پسران را ببرند. معمولا برای کارهایی مانند طراحی سفال و کارهای
داخل پایگاه از دختران استفاده میکنند. دانشجوهای دختر به همان اندازه
هزینه صرف آموزششان میشود که برای پسرها. در دانشگاه های دولتی میلیونها
تومان دولت هزینه صرف می کند و بعد دولت خودش با راهکارهایی که در پیش می
گیرد، این گروه را عملا حذف می کند یا به حاشیه میرانند؛ در واقع با این
روند متضرر اصلی دولت است. باستانشناسی میخوانند اما باستانشناس
نمیمانند. یعنی دیدگاه های سنتی مردسالار نمیگذارد.
بعد از فارغالتحصیلی در مورد دادن مجوز چگونه با زنان باستان شناسان برخورد می شود؟
برای
جذب در آکادمیها و هم برای دریافت مجوز کاوش من و برخی از همکاران خانمم
بارها پیگیر شدیم. حتی برای یکی نتوانستیم، مجوز بگیریم. نمی خواهم بگویم
همه مسایل جنسیتی است. به خصوص در چند سال گذشته که به شدت سازمان میراث
فرهنگی سیاست زده شده است. اما یکسریها واقعا جنسیتی است. شما نگاه کنید،
در حال حاضر بسیاری از پروژه های بزرگ سازمان به دست مردان است. ما چند
مدیر زن داریم؟ این مسایل در آکادمیهای اروپا در دهه 80 خیلی جدی مطرح و
تا حدی حل شد. باستان شناسان زن با درک از علوم انسانی، احقاق حق کردند.
اما در ایران حل نشده است. در محیطهای آکادمیک متاسفانه و بدبختانه درک
حداقلی از حقوق زنان وجود دارد. اگر زنان بخواهند حقوق خود را طلب کنند، به
آنها برچسب فمنیست به معنای خشونت طلب و مردستیز میزنند. حقوق زن در
فضای باستانشناسی ایران یعنی خانم های وحشی که می خواهند مردها را از
گردونه خارج کنند.
در فضای دانشگاهی و آکادمیک نمونه مشخصی را از این نمونه برخوردها مثال میزنید؟
به
عنوان مثال، موضوع پایان نامه من در مورد هویت جنسی مردها در دوران ساسانی
بود. در پایان نامه دکتری من یکی از استادان حاضر در جلسه برگشت به من گفت
که فمنیست ها آدم های وحشتناکی هستند. مثلا در انگلیس مردان را میبرند در
جنگل و میخورند! استاد راهنمای من گفت که هیچ مسئولیتی در قبال
پایاننامه من قبول نمی کند و طرز فکر من را قبول ندارد. درحالی که پایان
نامه من در مورد مردها بود و برای تحلیل تطبیقی از زنان هم نمونه آوردم اما
متاسفانه با همین نگاه قضاوت شدم.
من
این را عملا میبینم، در دانشگاه برای پست اجرایی، همکار مرد من در اولویت
است. کلا این رویکرد که خانمها را در حداقل ها نگه دارند و اجازه رشد
ندهند وجود دارد. خیلی وقت ها ممکن است خوداگاه هم نباشد. ما به هر حال در
جامعه با همین روش بزرگ شده ایم. حتی خود ما زنان هم فکر می کنیم که مردها
یک سر و گردن بالاتر از ما هستند. در ایران به جای حل مسئله ، ما بیشتر
دعوت به سکوت میشویم.
چه برخوردهایی هستند که به چشم نمی آید اما بیشترین آسیب را میزند؟
نمونه
ساده آن را می گویم. گروهی از باستان شناسان که من هم جز آنان بودم در
سال 90، سایت جامعه باستان شناسی ایران را راه انداختیم. یک بار از من
خواسته شد یادداشت هفته را بنویسم. موج هجمه شروع شد. 40 تا ایمیل تنها با
یک نفر رد و بدل شد. موضوع بحث یادداشت من خیلی تخصصی بود اما برخوردهایی
که می شد بیشتر جنسیتی بود. یعنی من نویسنده به عنوان زن موضوعیت یافتم تا
نوشته ام. نقد آنها این بود که نقدهایی که به باستان شناسان کردید، وارد
نیست. من البته خیلی مودبانه جواب می دادم اما متاسفانه لحن این ایمیل ها
بیشتر بی ادبانه بود. در حالی که اگر این یادداشت یک مرد بگذارد، معمولا
حرفش موجه است. ما معمولا با این تیپ برخوردها رو به رو میشویم.
با این شیوه برخوردها، چرا در این مورد خیلی از زنان باستان شناس سکوت کردهاند؟
خیلی
از خانمهایی که سکوت کرده و حرفی در این مورد نمیزنند، به خاطر این است
که جایگاه خود را از دست بدهند. نمیخواهند وارد چالش با همکارهای مرد یا
سلسله مراتب اداری شوند. ساختار مشکل دارد. آکادمیها باید آن را حل کنند.
حل که نکردند هیچ خود آکادمیها مشکل ایجاد میکند. باستانشناسی از اولین
رشتهایی است که تفکیک جنسیتی اعمال شد. خیلی از دانشگاه ها مثلا همدان
فقط دانشجوی پسر پذیرش کردند.
راهکار حل این مشکلات به نظر شما چیست؟
من
میخواهم بگویم، آکادمیها و وسیعتر از آن نهادها و موسسات فرهنگی هستند.
جریانهای فرهنگی باید در فضاهای آکادمیک به آن پرداخته شود. من باستان
شناس آکادمیک وقتی به خانمی که میخواهد از این مسئله حرف بزند، برچسب غیر
اخلاقی می زنم از کلیت جامعه چه انتظاری میتوانم داشته باشم؟ ما به عنوان
متخصصان علوم انسانی مسئول حل و بررسی چالشهای فرهنگی جامعه هستیم.
من
فکر میکنم، برای حل شدن آن راه درازی در پیش داریم. به ویژه باید از
ساختار سنتی در دوره قاجار فاصله بگیریم (که پهلویها سعی کردند آن را در
کوتاه مدت بشکنند و ناموفق بودند) و به سمت راهکارهای فرهنگی حرکت کنیم که
با دیدی بلند مدت و میان مدت به دنبال حل مسائل فرهنگی ایران در فرایند و
با توجه به ویژگی های فرهنگی این سرزمین باشیم. خیلی ساده در سطوح پایین
آگاهی به دست آ وردیم. باستان شناسی را تقلیل ندهیم به اینکه تنها داده ها
را شناسایی و توصیف کنیم. این مشکلات ریشههای پیچیده اینگونه دارد. ما
باستان شناسان ارتباطمان با همه جا (منظور جامعه و حتی دانشهای انسانی دیگر
است) قطع است. علوم انسانی شرایط خوبی ندارد. اما واقعا رشته های دیگر
شرایطشان از باستان شناسی بهتری دارند، به خاطر اینکه در این حوزه ها کار
کرده اند و به آن بها داده اند. باید این راه هم بگویم، به نظر من باید در
فضای ما تعامل باشد و اینکه در اختصاص جایگاه اجتماعی افراد بر اساس رزومه
و عملکردشون ارزیابی بشوند نه جنسیت.
گفتگو: فاطمه علی اصغر