سیدعلیرضا واسعی، در بخش وبلاگ خبرآنلاین نوشت:
روابط میان کشورها تابع قوانینی است و مسئولین هر کشوری برای استیفای حقوق شهروندان خود، باید بر آن پای فشارند و هرگز از آن کوتاه نیایند!
این ایام توفیق حضور در مدینه و مکه برایم فراهم شد؛ حضوری که هر مسلمانی، به ویژه هر ایرانی آن را طلب میکند و چه بسا سالیان دراز در انتظار رسیدن نوبت یا فراهم شدن فرصت مینشیند تا پای در حریم قدسی حرمین شریفین بگذارد و اندکی با فضای معنوی آن دیار همدم شود و این آرزو البته از منظر دینی بسی درخور تقدیر است، اما آیا همین مقدار برای پذیرش هر نوع رفتار و تعامل ناشایست و تحقیرآمیز از سوی میزبان، چه رسمی و دولتی باشد یا نباشد، موجه است؟ در این جا از زحمات عوامل سازمان حج و دستاندرکاران دستگاههای مختلف که عملا عهدهدار ساز کار سنگین این فعالیت بزرگاند، نمیتوان چشم پوشید و صاحب این قلم نیز پاسدار زحمات آنان است، ولی این همهی تکلیفی نیست که بر دوش آنان نهاده شده و از قبل آن اعتبار و امکاناتی یافتهاند، چرا که نوع تعامل عربان مدعی اسلام، با ایرانیان شیعی، به هیچ وجه توجیهپذیر نیست. با این توضیح:
۱- ایرانیان همانند دیگر مردم سرزمینهای اسلامی حق دارند در سرزمین مدینه و مکه، به حکم باورهای دینی و مذهبی به عبادت و نیایش بپردازند و این حقی خدادادی و تابع سنتها و اصول مقبول انسانی است و هیچکس نمیتواند و نباید مزاحم آنان شود، بنا بر این چه معنا دارد که در نقطه نقطه مساجد مدینه و مکه، مأموران سعودی آنان را بپایند و با انواع تعابیر زشت و ناپسند به بیدینی و شرک متهمشان سازند و حتی از تجمعهای کوچک، به بهانه قرار گرفتن سر راه، آنان را متفرق سازند در حالی که ترکان ترکیه و مالاییها و دیگران به راحتی و در جمعهای بزرگ گرد هم میآیند و به برگزاری مراسم و آیین دینی میپردازند! آیا این رسم روابط دو کشور است؟ در کجای عالم چنین رفتاری موجه مینماید که عربان با ایرانیان مسلمان دارند؟
۲- برخوردهای زشت و ناپسند البته در کنار بقیع یا در حرم خلاصه نمیشود، بلکه گاه معطل کردنهای بی جا در فرودگاه، بی اعتنایی در بازار، بدگویی در مسیرها، رفتار غیرمودبانه و غیر بهداشتی رانندههای دونمایه اتوبوسها و نیز مزاحمتهایی که در زیارتهای دوره ایجاد میکنند، حاکی از نوع نگاه حاکم به ایرانی، و کوچکانگاری ایرانیان است. گویی آنان از سر لطف و مرحمت ما را به کشور سعودی راه میدهند و مجازند هر رفتاری را با ما داشته باشند.
۳- این که در اتاقهای هتلها که با قیمت گزاف در اختیار ایرانیان قرار میگیرد، حتی در اتاق روحانی کاروان که عملا رهبری مذهبی کاروانی را بر دوش دارد، نتوان مهری قرار داد که با آن نماز بخواند، با چه منطقی سازگار است و و این با اصول هتلداری چگونه میسازد؟ هتلهای شخصی چرا باید برای ایرانیان تعیین تکلیف کنند؟
این درد دل برای اصلاح امور ابراز شد تا خدای ناکرده ایرانی، در دیده دیگران خوار و ذلیل نگردد. در پایان باید گفت:
الف: این که دستگاههای ذی ربط ایرانی به سکوت و عدم مجادله با سعودیها فرمان دهند، خواستهای که روز به روز سعودیها و عمال آنان را وقیحتر و جریتر کند راهکار درست و مقبولی نیست، و اساسا این همه کوتا آمدن برای چه؟
ب: اگر باورهای ایرانی در خصوص برخی از مسایل صحیح نیست چه خوب است که خود صادقانه، با حفظ اصول، به اصلاح آنها دست بزنیم و بگوییم که پارهای از کارها نباید انجام شود و همگان را به دوری از آنها بخوانیم، نه این در ایران و مجالس خود، به هزار گونه از زایر مدینه دلبری کنیم و دیدن بقیع و عزاداری در کنار قبور ائمه(ع) را برجسته سازیم و چون به آن دیار رفتند از آنان بخواهیم با سکوت از کنار آن بگذرند! این دو گانگی چگونه توجیهشدنی است؟
پ: به نظر می رسد بخش عمده مشکلات با گفتگوهای رسمی و تنظیم قراردادهای محکم در سطح کلان که البته برای هر دو طرف الزام آور باشد، حل شدنی است و برخی دیگر به مدیریت شرکتهای سرویسدهنده ایرانی برمیگردد که منافع مذهبی، ملی و کلان دغدغه اولی آنان نیست!
باید از آبروی تمدنی ایران اسلامی صیانت کرد و نسبت به استیفای حقوق حداقلیشان با عربان وارد عمل شد و اگر واقعا راهی برای تعامل مبتنی بر اصول مشخص وجود ندارد، راه کار دیگری جستجو کرد! این که مردمی در کشور دیگر از هیچ پشتوانه قانونی برخوردار نباشند و معامله ناشایستی با آنان شود، تنها نوع تعاملی است که هنوز در ادبیات سیاسی و دیپلماتیک جهان واژهای برایش ساخته نشده است!