هنوز سه هفته تا عید مانده، ولی بازار خرید نوروزی به قدری داغ شده که ترافیک برخی نقاط شهری، به ویژه در کلانشهرها را مختل کرده است؛ نه اینکه خرید و فروش خیلی رونق گرفته باشد، بلکه گویی آیین جدیدی خلق شده که سال به سال بر رونق آن افزوده میشود: بازارگردی!
به گزارش «تابناک»، شلوغی و ازدحام این روزهای بازارها و بازارچههای سطح شهر، بار دیگر این ابهام را در اذهان بسیاری پر رنگ کرده که این همه نارضایتی از بر هم خوردن تعادل دخل و خرج و گلایه از کاهش قدرت خرید چیست که از زبان بسیاری شنیده میشود؟ از گرانیها و جا ماندن از خرجها بسیار میشنویم، در حالی که بازارها آکنده از متقاضی است؟
شاید بد نباشد برای حل این ابهام بزرگ، با زبان ساده حل مسأله به سراغش برویم: نخست ببینیم آیا در ازدحام خفه کننده بازارها و بازارچهها، خرید و فروشی میشود یا خیر و سپس از روی نتیجه این پرسش به دنبال چرایی ازدحام جمعیت بگردیم.
برای پاسخ به پرسش نخست، دو راه پیش روی داریم: نخست اینکه به سراغ فروشندگان و کسبه برویم که در این صورت، با گلایه ایشان از خرابی بازار نوروزی روبهرو شده و با کمی غور در پشت پرده اموراتشان، درخواهیم یافت چه بسا پر بیراه هم نمیگویند، زیرا بسیاریشان اجناسی را که عرضه میکنند، با کلی زحمت و دغدغه تهیه کرده و میباید بفروشند که اگر غیر از این شود، تا ماهها بعد نخواهند توانست از پس هزینههای خود برآمده و چه بسا بابت خریدهای اقساطی که داشتهاند، مجبور شوند از مایه بخورند.
به عبارت بهتر، بازار نوروز برای بسیاری از کسبه حکم شتر شانسی را دارد که درِ خانه برخیها میخوابد؛ یعنی اگر ایشان درست خواستههای به روز مردم را شناخته و تدارک مناسبی دیده و توانایی عرضه خوب اجناسشان را داشته باشند، تازه باید چشمشان به دست مردمی باشد که از راه میرسند و تنها در این صورت است که میتوانند بفروشند اما بسیاری از آنان بر این باورند که در سایه مشکلات اقتصادی مردم، نمیتوانند در بازار نوروزی، یعنی بهترین زمان فروش در سال بفروشند!
از فروشندگان و مسائل ایشان که بگذریم، روی دوم پاسخ به این پرسش که «آیا در ازدحام این روزهای بازارها، خرید و فروشی رخ میدهد؟» به نظر آسانتر است، چراکه همگیمان، حتی اگر از طیف فروشندگان هم باشیم، باز خریداری بالقوه به حساب میآییم که با نزدیک شدن نوروز، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی روزمرهمان برگرفته از بازار خرید و فروش نورزی است و کششی پنهان برای سرکشی به بازار داریم.
به عبارت دیگر، همان گونه که کمتر کسی را میتوان یافت که تمایل به خرید رخت و لباس نو در زمان رسیدن سال نو نداشته باشد، کمتر کسی هست که نداند این تمایل در روزگاری که گرانی بیداد میکند و جور کردن دخل و خرج دشوار شده، میتواند چه بازارگردی طولانی مدتی را رقم بزند. اما با همه این تفاسیر، باز به نظر میرسد که خرید آنچنانی رقم نخورده یا دست کم، خرید رضایت بخشی صورت نمیگیرد.
بدین ترتیب به نظر میرسد که پاسخ، یا دست کم بخش مهمی از آن را یافتهایم: تلاش برای خرید بهینه، یعنی خریدن چیزی که باب طبع و مورد علاقه باشد و در عین حال قیمت مناسبی داشته باشد، عامل موثری در بازارگردی این روزهاست.
این پاسخ از این روی پذیرفتنی به نظر میرسد که هم میتواند چرایی شلوغی بازارها و گلایه مردم و فروشندگان از رخ ندادن خرید و فروش را توجیه کند و هم بهترین جواب برای توجیه پیمایش طول و عرض شهرها توسط مردم مشتاق به خرید نوروزی و در نتیجه، حاکم شدن ازدحام و ترافیک در سراسر شهر و تبدیل اسفندماه به ماهی با راندمان اندک کاری برای بسیاری مشاغل است.
گویی در این ماه انرژی که باید صرف کارهای دیگر شود، صرف امری میشود که پیشتر در زمانی کوتاهتر صورت میگرفت و رضایت بیشتری برای عموم در پی داشت. به این شرایط نامطلوبِ حاصل شده میتوان افزایش آمار جیب زنی و سرقت که در بستر ازدحام جمعیت بوجود میآید، آلودگی هوا که ناشی از ترافیک گره خورده بوده و از افزایش طول سفرهای شهری حاصل میشود، افزایش بار نارضایتی عمومی و استرس و عصبانیت، ایجاد بازارهای دست فروشی و اجناس نامرغوبی که در آنها عرضه میشود و خلاصه دهها و شاید صدها عارضه دیگر را افزود.
اینجاست که از جمع شدن این همه عارضه نامطلوب در کنار هم و عدم ورود مسئولان برای گرهگشایی از مشکل هر ساله و رو به گسترش خرید نوروزی شگفت زده خواهیم شد؛ هرچند از حق نگذریم، ایجاد بازارهای عرضه مستقیم و بازارچههای خرید نوروزی، تلاشی است ناقص که به همین منظور صورت گرفته است.
آنچه در این میان بزرگترین حلقه مفقوده خودنمایی میکند، نبود نظارت بر نرخهاست که مردم را سرگردان خیابانهای سطح شهر میکند؛ به این امید که بتوانند البسه و کیف و کفش مورد نیاز را در فلان بازار ارزانتر خریده و ذرهای در هزینههایشان صرفهجویی کنند و به همین امید، حاضرند رنج و محنت ترافیک، خستگی خریدِ زمانبر، نرسیدن به امور روزمره زندگی و... را به جان بخرند.
در نقطه مقابل اگر نظارت بر بازار به شکلی میبود که نرخ یک کالای مشابه در پایین و بالای یک شهر و یا حتی یک شهر با شهر مجاور یکسان میبود، چه بسا بسیاری از ازدحام جمعیتی که شهرهای کشور در اسفندماه به خود میبینند، ناپدید میشد و هم رضایتمندی بیشتری برای عموم به ارمغان میآمد و هم ماه پایانی سال پر بهرهتر میشد.
اینجاست که میتوان از مسئولانی که راهکارایی مثل دورکاری، دولت الکترونیک، خدمات اینترنتی و برخط پلیس، شهرداری و... را برای کاهش حجم سفرهای درون شهری تعریف کرده، به کار گرفته و ترویج میکنند، پرسید که چرا برای کاستن سفرهای درون شهری به قصد خرید، ابزار نظارتی به کار نمیگیرند؟
مگر نه اینکه اگر نرخ کالاهای مورد نیاز مردم در نقاط شهر، استان و کشور یکسان باشد، اشتیاقی برای خیابان گردیهای شلوغ و همراه با سختی نمیماند؟ مگر نه اینکه اگر نرخ کالایی در قیاس چند ماه پیش با امروز و امروز با چند روز مانده به تحویل سال تفاوتی نکرده باشد، تکلیف مردم با خرید شب عید معلوم میشود؟ مگر نه اینکه در سایه نظارت بر بازار و مقابله با گرانفروشی، معضلات ریز و درشتی که در اثر آن به وجود میآیند، از بین میروند؛ پس چرا این همه محاسن به هیچ انگاشته شده و حتی به قدر ذرهای در راستای یکسان سازی نرخها و مبارزه با گرانفروشی تلاش نمیشود؟
گویی اگر بسیاری از مردم ماه پایانی سال را به تدارک نوروز و دید و بازدید و گشت و گذار بهاری میگذرانند، نهادهای نظارتی یک ماه زودتر به پیشواز رفته و از ابتدای اسفندماه در تعطیلات به سر میبرند!