حضور اصولگرايان با چهرههاي سرشناس خود در يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و شکست سنگين آنان در برابر نامزدي که حاصل ائتلاف اصلاح طلبان با برخي از اصولگرايان معتدل بود،سبب گمانه زنيهاي بسياري از سوي تحليل گران گرديد.
به نوشته ابتکار، سؤال مهم اين بود که اصولگراياني که عليرغم برخورداري از امکانات مادي ومعنوي و غيبت نسبي رقيب ديرينه نتوانستند موفق به کسب يک پيروزي حداقلي و حفظ صندلي رياست جمهوري در اردوگاه خودي باشند.
اگرچه تا کنون تحليلهاي بسياري درباره علل اين شکست ارائه شده، اما به نظر ميرسد بازيگران اين بازي بزرگ اطلاعات دست اولي دارند که با استناد به آن بهتر ميتوان به علل واقعي شکست اين اردوگاه پي برد.غلامعلي حدادعادل يکي از چهرههاي سرشناس جناح اصولگرايي است که تنها چند روز مانده به زمان برگزاري انتخابات از دور رقابتها کناره گرفت.او که عضو يک ائتلاف مهم اين جناح بود، درحالي کنار رفت که معلوم نشد کناره گيري وي يک راهکار حزبي و درقالب ائتلاف مذکور بود يا يک تصميم شخصي. با اين همه وي 9 ماه پس از آن انتخابات، سخناني برزبان آورد که مشان ميدهد آن ائتلاف دهن پرکن، هيچ کدام از ويژگيهاي يک ائتلاف سياسي را با خود نداشته است.نامه نيوز در تحليل در اين باره نوشته است: عمر «رفاقتهاي سياسي» کوتاه شده است، پشت پرده لبخندها و دست هم فشردنهاي ظاهري زودتر از آنچه قابل تصور باشد برملا ميشود. پشت پردههايي که چيزي جز رقابت و اختلاف و چنددستگي را عيان نميسازند.با فاصله گرفتن از خرداد انتخاباتي و در واپسين روزهاي سال پرهياهوي 92، گويي سياسيون و در راس آن نامزدهاي انتخاباتي مجالي ديگر براي واگويي آنچه در يک سال گذشته بر سپهر سياست ايران گذشت يافتهاند، سخناني با رنگي از دلخوري، افشاگري، هشدار يا...در اين ميان اما ماجراي دوستيها و اختلافات سه کانديداي رياست جمهوري، غلامعلي حدادعادل، علي اکبر ولايتي و محمدباقر قاليباف را بايد متفاوت از ديگران ديد، سه کانديدايي که پيش از ديگران مناديگر وحدت بين اصولگرايان شدند اما زودتر از ديگران به دايره اختلاف افتادند.
ائتلافي که زود به افتراق رسيد!ولايتي، قاليباف و حدادعادل که کنار هم قرار گرفتند زنگ اولين ائتلاف انتخاباتي در يازدهمين آوردگاه رياست جمهوري زده شد. آنجا که يکي با 16 سال سابقه حضور در راي دستگاه ديپلماسي، ديگري با سالها فرماندهي نيروي انتظامي و 8 سال حضور در شهرداري کلان شهر پايتخت و در نهايت اديب ائتلاف با يک دوره رياست قوه مقننه هر سه مدعي پرچمداري وحدت اصولگرايانه شدند.ائتلاف گرچه يکباره و شوک آور پرچم خود را بلند کرد اما کمترين تحليل انتخاباتي بر پايبند بودن هرسه برادر اصولگرا حول عهد بسته شده اذعان داشت. تحليلي که به سرعت رنگ واقعيت به خود گرفت. استارت اختلاف نيز از نامگذاري ائتلاف آغاز شد. آنجا که به جاي سه گانه انتخاباتي از 2 بعلاوه 1 سخن به ميان آمد. تا در نهايت هيچ يک از سه نفر حاضر به کنارهگيري به نفع ديگري نشدند و تنها حدادعادل بود که در چند روز مانده به انتخابات از صحنه کنار رفت بي آنکه در بيانيه انصرافش نامي از هم ائتلافي هايش به ميان بياورد. داستان اين سه نفر که با شعار وحدت در ميان اصولگرايان در کنار هم موتلف شدند و به سرعت آهنگ افتراق را کوک کردند هرآنچه بود گويي بيش از همه بر همان ضلع انصرافي ائتلاف يعني غلامعلي حدادعادل سنگين آمد. شايد از همين رو بود که او پيش از ديگران ساز انتقاد از ولايتي را کوک کرد و او را تلويحا عامل شکست ائتلاف معرفي کرد. گرچه ولايتي نيز اين سخنان حداد را بي پاسخ نگذاشت و تهديد به افشاگري و بيان ناگفتهها کرد و گفت«من از اظهارات اخير آقاي دکتر حداد عادل تعجب کردم؛ چرا که ايشان بخشي از مسائل پشت پرده ائتلاف 1+2 را اطلاع دارند و ميدانند که توافقات مورد ادعاي طرف مقابل عاري از صحت است. البته دليل کنار کشيدن ايشان از ادامه رقابتها نيز چيز ديگري بوده است، زيرا در بيانيه انصراف خود اعلام نکردند که به نفع ائتلاف و يا حتي شخص خاصي کنار ميروند.» او اديب سياستمدار را توصيه به اخلاقمداري کرد و گفت«عالم سياست، پختگي، وزانت و صبوري ميطلبد. خود و ديگران را به صبر و مدارا و واقع بيني سفارش ميکنم. پر واضح است که اخلاق مداري در سياست امري نيست که لقلقه زبان باشد و سابقه رفتارهاي سياسي يک فرد بهترين گواه آن است.»اما حدادعادل گويي همچنان دل پردردي از طبيب سياست ايران دارد که هنوز هم در بازگويي از انتخابات 92 بر ولايتي ميتازد و او را عامل شکست ائتلاف و حتي اصولگرايان معرفي ميکند.
حدادعادل به نفع جليلي کنار کشيد يا قاليباف؟!حدادعادل در آخرين اظهارنظر خود پيرامون ائتلاف سه گانه در واکاوي علت اختلاف بين اعضاي اين ائتلاف و اختلافات پيش آمده به نحوي خود را در دايرهاي خارج از عامل اختلاف تعريف کرده و با انداختن توپ به زمين قاليباف و ولايتي ميگويد « علت اصلي اين بود که ما نتوانستيم به يک معياري براي کنار رفتن دو نفر و باقي ماندن يک نفر برسيم که مورد قبول هر سه نفر باشد. آقاي قاليباف بيشتر به نتايج نظرسنجيها تمايل داشتند اما آقاي ولايتي به نظر علما، جامعه روحانيت و جامعه مدرسين توجه ميکردند. بنده هم در فکر جمع بين اين دو معيار بودم. علاوه بر اين، در تعيين زمان کنارهگيري هم اختلافنظر وجود داشت.»اظهارات حدادعادل آنجا جالب تر ميشود و به برخي تحليلها درباره انصرافش رنگ واقعيت ميبخشد که او در تحليل شکست ائتلاف به نام سعيد جليلي ميرسد. تا اينگونه به برخي از تحليلها پيرامون کناره گيري اش به خاطر جليلي رنگ واقعيت ببخشد. آنجا که او ميگويد«من يا بايد به نفع آقاي قاليباف کنار ميرفتم که در زمان انصراف من راي او در نظرسنجي بالاتر از آقاي ولايتي بود يا به نفع آقاي جليلي کنار ميرفتم که جمع زيادي از جوانان انقلابي و حزباللهي طرفدار او بودند. من نميخواستم با اين موضعگيري، اختلاف و دوگانگي در داخل حوزه اصولگرايان را تشديد کنم چراکه شاهد بودم که در ماههاي قبل از رأيگيري جماعتي که در ابتدا دنبال آقاي لنکراني بودند و بعد از انصراف ايشان به دنبال آقاي جليلي رفتند بيشترين انتقاد را نسبت به آقاي قاليباف وارد ميکردند و اصلا کار ما طوري شده بود که در جلسات سخنراني براي انتخابات، بايد وقتمان صرف پاسخگويي به شبهات طرفداران پايداري ميشد که بر خود اصولگرايان وارد ميکردند.» اين سخنان حدادعادل را شايد بتوان در راستاي همان تحليلهايي دانست که بعد از کناره گيري او مطرح شد.چه آنکه نام نبردن از اعضاي ائتلاف در بيانيه انصراف حدادعادل و اختلافات او با هم ائتلافي هايش که خصوصا در مناظرههاي انتخاباتي مشهود گشت، از يک سو و سابقه پيشين حداد در نزديک شدن به پايداريها اين گمانه را قوت بخشيده بود که حدادعادل که مطمئن از راي نياوردن خود بود به نفع جليلي کنارکشيد نه قاليباف يا ولايتي. گمانه اي که با اين سخنان حدادعادل رنگ واقعيت به خود ميگيرد. حدادعادل که علاقه زيادي دارد که خود را مرد بانفوذ و تاثيرگذاري در دايره اصولگرايان تعريف کند، ديگر اين روزها حتي ابايي ندارد که ولايتي را عامل اصلي شکست اصولگرايان معرفي کند و بگويد« متاسفانه تلاشهاي من به نتيجه نرسيد. تنها من هم نبودم که براي چنين کاري تلاش ميکردم. افراد ديگري هم بودند که فعال بودند اما يک جريان مقابلي هم بود که اين کنارهگيريها صورت نگيرد، بعدها هم در اخبار خوانديد که برخي افراد از افراد ديگري تشکر کردند و از آنها نام بردند که اينها باعث شدند فلان فرد در ائتلاف کنارهگيري نکند و آقاي روحاني پيروز شود.»
حدادعادل ادامه داده است «متاسفانه برخي باورشان شده بود که حتما انتخاب ميشوند و برخي نميتوانستند تصور کنند که چه اتفاقي ممکن است رخ دهد. اين نوع ذهنيتها و آن فعاليتهاي تخريبي براي حفظ تفرقه دست به دست هم داد و مانع از اين شد که اصولگرايان با يک نامزد در عرصه حضور پيدا کنند. يعني در داخل خود ما، در عالم سياست مشخص شد که دستهايي در کار بود که اختلاف و تفرقه ميان اصولگرايان را تا روز انتخابات نگه دارد.
اينها واقعيتهايي است که من به اشاره از آنها ميگذرم و شما و خوانندگانتان از آنها خبر داريد.»اين سخنان حدادعادل عليه ولايتي درحالي مطرح ميشود که وزير سابق امورخارجه در انتخابات مورد حمايت حداکثري جريان سنتي اصولگرا و جامعتين قرار گرفت و قم يکپارچه پشت او بود. گويي آنکه به نظر ميرسد حدادعادل که در چند انتخابات اخير تلاش زيادي براي نزديک شدن به اصولگرايان سنتي داشته اما هربار با واکنش منفي آنها روبرو شده است، عزم خود را بر تخريب ولايتي به عنوان گزينه مورد وثوق و مورد احترام اين طيف از اصولگرايان بسته است. سخنان حدادعادل اما بيش از همه گوياي سياستهاي چندگانه رئيس سابق مجلس در سپهر سياست ايران است، اويي که روزي پرچم وحدت را بلند ميکند و قصد ايفاي نقش برادر بزرگتري دارد و روزي ديگر در کنار نواصولگرايان رودروي بزرگان اصولگرا ميايستد. اعضاي ائتلاف شکست خورده بعد از مدتها در ديدار اخير مسئولان نظام با رهبري پيرامون اقتصاد مقاومتي بار ديگر در يک قاب ظاهر شدند، دستها بر سينه به نشانه احترام و ادب گذاشته شد و لبخندها بر لبان نقش بست اما...