توران ولی مراد در مطلبی در روزنامه ابتکار نوشت:
«امور زنان» یعنی پرداختن به مسائل و مشکلات زنان با هدف رفع این مشکلات که رفع تبعیض از زنان سرلوحه این مطالبات است. عملکرد انحصارطلبانه مردانه در عدم توفیق زنان به حضور پررنگ در مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز این را می رساند که مهمترین موضوع زنان "مدیریت مخصوص" است که بر مراکز تصمیم گیر اثرگذار باشد. "مدیریت امور زنان" برای دستیابی به راهکارهایی که مشکلات زنان را رفع می کند مهمترین موضوع زنان در سال پیش روست.
مشکلات زنان و خانواده ها همچنان بر زمین است و وعده ها بر هوا. این دولت یا آن دولت هم تفاوت چندانی ایجاد نمی شود. از وعده هایی که داده می شود و از اقداماتی که انجام نمی گیرد. تفاوت دولت ها، تفاوت نگرش و گفته ها را با خود دارد که البته این تفاوت ها هم در گفتار زنانی که پست ها را در اختیار دارند محدود است و الا آقایان حرف های مربوط به زنان را از روی دست هم می نویسند. مردان در قدرت که همه امکانات و همه پست ها را در اختیار دارند نه گفتمان آن ها در ارتباط با زنان و خانواده تفاوت چندانی با یکدیگر دارد و نه عملکردشان. قدرتمردان در همه ابعاد سیاسی و حقوقی و اجرایی و در همه وادی های سیاستگذاری و قانونگذاری و اجرا عملکردشان در ارتباط با زنان تفاوت چندانی ندارد. این سه دهه عملکرد مردان در قدرت نشان داده است که آقایان از هر طیف و جناح فکری و سیاسی که باشند با همه اختلاف نظرهای خود در امور مختلف، در یک امر با هم اتفاق نظر دارند و آن حذف زنان از همه مراکز قدرت است که متاسفانه همچنان در بر همین پاشنه می چرخد.
زنان از همان ابتدا که نقش خود را در تحقق و تثبیت نظام اسلامی ایفا کرده اند آن چه خواسته اند رفع تبعیض از جامعه بوده است که خود زنان را هم شامل می شده است. این مهم عملی نمی شود مگر این که جایگاه انسانی زنان به رسمیت شناخته شده و به آنان به عنوان انسانی با کرامت نگاه شود. باور زنان این بوده است که اگر این گونه شود قوانین اصلاح می شوند و خلاء های قانونی در ارتباط با زنان رفع، نگرش ها نسبت به زنان اصلاح می شوند و در عمل خشونت نسبت به زنان اعم از سیاسی و دولتی و خانوادگی و فرهنگی و غیره منکر معرفی شده و از آن نهی می شود. واقعیت این است که اشکالی در باور زنان نبوده است ولی اشکال در خوش باوری آنان بوده است چرا که وقتی همه امکانات قدرت و پول و همه مراکز سیاستگذار و قانونگذار و تصمیم گیر و پست های ارشد مدیریتی، انحصارطلبانه در اختیار مردان باشد آن خواسته به واقعیت نمی پیوندد که این سه دهه شاهد صدق آن است.
زنان دیده اند که در همه این سال ها همچنان موجواتی در حاشیه دیده شده اند که وظیفه اش خدمت رسانی است و تصمیم گیری جای او نیست. مردان در قدرت در ارتباط با رفع مشکلات زنان و خانواده چه کرده اند که همچنان مشکلات زنان و خانواده ها بر زمین است؟ این مشکلات نه تنها رفع نشده و نمی شوند بلکه مشکلات جدیدتر در شکل و فرمی جدید زایش می کند و تکثیر می شود. نکته این است که از این رو که موانع پیش پای رفع مشکلات زنان خاص است راه حل و روش های مدیریتی مخصوص به خود را می طلبد. "مدیریت رفع مشکلات زنان" موضوع اول رفع مشکلات زنان است که اصول آن را این گونه می توان برشمرد:
- پایبندی به تعهد: زنانی که سهم زنان از فرصت های رسمی را به دست می آورند با این که به وسیله جریان های سیاسی به این پست ها دست یافته اند اجازه ندهند نگاه های مردانه و جریان های سیاسی خودشان را بر آنان تحمیل کنند. انصاف، تعهد به عدالت و امانت داری ایجاب می کند که پای وعده ای که به مردم داده اند بایستند.
- همراهی: همراهی همه نیروهای رسمی که امکاناتی را که سهم زنان بوده است در اختیار دارند حتی اگر از جریان های مختلف فکری و سیاسی باشند. واقعیت این است که این سهم به نام زنان بوده است که به آنان رسیده و اگر سهمی برای زنان نبود آن امکانات هم در اختیار آنان نبود. وقتی آقایان لیست انتخاباتی برای مجلس و شوراها می نویسند چند سهم را هم به زنان می دهند، آقایان دولتی چند صندلی را برای زنان می گذارند و شورای فرهنگی اجتماعی زنان هم سهم زنان است از شورای عالی انقلاب فرهنگی همین طور است سایر نهادها و سازمان ها مثل وزارتخانه ها و صداوسیما و غیره. این پست ها و صندلی ها هم امکانات ملی را در اختیار این افراد می گذارد و هم بودجه متعلق به ملت را. همراهی این نیروها با یکدیگر خود مدیریت مخصوص به خود را می طلبد. این امر عملی نمی شود مگر تعهد به رفع مشکلات زنان و خانواده به عنوان هدف اصلی، دستیابی به "هدف و موضوع مشترک"، مدیریت "همراهی"، مدیریت "ماندن در چارچوب" و "مدیریت و نظارت بر ماندن بر مدار هدف واحد" است.
- همراه کردن سایر نیروها: رفع مشکلات زنان و خانواده ها یک خواسته ملی است پس لازم است مدیریت به گونه ای باشد که نیروهای خارج از مناصب قدرت را هم به همکاری همراه کرده باشد. خواسته ملی همراهی ملی را می طلبد.
سه دهه گذشته نشان داده است که موانع موجود بر سر راه زنان به گونه ای نیست که با مدیریت امور به روش سه دهه گذشته جدی گرفته شوند و اقداماتی جدی برای آن ها به جریان افتد. لازم است برای دستیابی به هدف به راهکارها و روش های جدید و مخصوص دست یافت که آن راهی نیست جز مدیریتی مخصوص و مدیریت بسیج نیروها.
امروز از زبان مجلس و دولت موضوعات مختلفی در ارتباط با زنان مطرح هستند که هر کدام به زعم گروهی در اولویت اول هستند. از جمله این موضوعات می توان بعضی را نام برد مثل بیمه زنان خانه دار، مرخصی نه ماه زایمان، تقویت اشتغال و کارآفرینی زنان، مسئله حجاب و عفاف، موضوع فرزندآوری و ازدیاد جمعیت، طلاق، دختران فراری، زنان آسیب دیده، مسئله اعتیاد و موضوعاتی از این دست، اما آن چه مهمتر از تعیین موضوعات است، چه گونگی مدیریت و چه گونگی اجرایی کردن راه حل هاست.
امروز معاونت امور زنان و خانواده خود را در مقام سیاستگذار قلمداد می کند و کار خود را نظارت می داند و اجرا را وظیفه بازوهای اجرایی. در اخبار این دوره هر چه هم مرور کنید خبری از نشست های مداوم و مستمر با مسولین "امور زنان" وزارت خانه ها و دستگاه های اجرایی نیست که هماهنگی با آن ها جهت همکاری دیده شود. چه گونه می توان سیاستگذاری کرد و اجرا را از بازوهای اجرا خواست و به کار آن ها نظارت کرد در حالی که به طور مداوم هماهنگی صورت نگیرد؟ مشکل از این هم بالاتر می رود که عدم "الزام" دستگاه ها بر داشتن "امور زنان" ابلاغ می شود و اقدامی در مقابل آن انجام نمی گیرد. معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری وظیفه داشته است که به عنوان مقام مسول و البته بالاترین رده کارشناسی با تعریف جایگاه این واحد، در مقابل این حذف ایستادگی کند. وظیفه این نهاد است که این فرصت سه ماهه را در شکلی کارشناسانه و به عنوان مسول اصلی در جهت احیای این پست ها تلاش کند.
معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری ایده آل ها را مطرح می کند، ولی مهمتر از حرف های خوب، اجرایی کردن حرف های خوب است. مهم تر از زدن حرف های خوب، چه گونه عملی کردن آن هاست. مهم تر از زدن حرف های خوب، مدیریتی است که آرمان ها و خواسته ها را عملی کند هر چند بخش کوچکی از آن ها را. پس مهمترین موضوع در ارتباط با زنان و خانواده بعد از داشتن برنامه ریزی اجرایی کارشناسانه، مدیریت دستیابی به اهداف است.