سخنرانی در جمع دانشجویان بهانهای شد تا دكتر جواد اطاعت، استاد دانشگاه شهیدبهشتی، توسعه را تعریف و به توضیح فرآیند توسعه و مشكلات عملی نشدن آن در ایران بپردازد. او معتقد است نسل جوان پایهگذار حركت به سوی توسعه است.
به گزارش آرمان، این استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی اكنون بیشتر فرصت خود را صرف تحقیق و مطالعه پیرامون دلایل عدم توسعهنیافتگی ایران كرده است. هر چند این نماینده مجلس ششم از دور دستی بر آتش دارد. او معتقد است كه قدمهای دکتر روحانی به سمت توسعه خوب و مناسب است و به نظر میرسد كه بتواند قدمهای درستی در جهت توسعه بردارد.
مشروح سخنرانی دكتر جواد اطاعت درجمع دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران جنوب در زیر آمده است.
چرا جامعه حركت منظمی به سمت توسعه ندارد؟کشور ما یک کشور درحال توسعه محسوب میشود در عین حال توسعه یک فرآیند بسیار بطئی و کند است، درست مثل درخت و نهالی که شما غرس میکنید. این نهال باید آبیاری و محافظت شود تا سالهای بعد آن درخت بالنده شده و به ثمر بنشیند، تا فرد یا افرادی بتوانند از آن بهرهمند شوند و از ثمره آن استفاده کنند. بهعبارت بهتر کشورداری، یا فرآیند توسعه در یک کشور مانند فرزندی است که متولد میشود، به مراقبت بهداشتی، تغذیه مناسب و دورههای آموزشی نیاز دارد. تا بعد از 25 الی 30 سال تحصیل و تحقیق به یک استاد دانشگاه و فردی تبدیل شود که بتواند، کار و تلاش کند و جامعه و کشورش را از خدماتش بهرهمند کند. بنابراین برای اینكه یک فرد به یک انسان فرهیخته تبدیل شود به مدت زمان نسبتا طولانی نیاز دارد. بهطور طبیعی انتقال یک کشور توسعهنیافته به یک کشور توسعهیافته نیازمند گذر زمان است. در جامعهای مانند ایران، یكی از دلایل عدم توسعه شتابزدگی جامعه بر حصول نتیجه است. از سوی دیگر غالب مردم نسبت به تصمیمات و تلاش دولت برای رسیدن به توسعه بیتفاوت هستند. به دلایل تاریخی ایرانیان در طول تاریخ نسبت به تصمیمات دولت بیاعتماد هستند. چون فرآیند توسعه در ایران محصول مسائل روانشناسی است. این هم بهدلیل تاریخی و فرهنگی است. معمولا یك نوع بدبینی یا شاید یأس از تصمیمات دولت وجود دارد. بیاعتمادی مردم نسبت به عملكرد دولتمردان ریشه تاریخی دارد.
پتانسیلهای ایران
سوالی که مطرح میباشد این است که چرا کشور ایران بهرغم برخورداری از پتانسیلهای عظیمی از نظر منابع طبیعی و موقعیت ویژه جغرافیایی و... کشور توسعهیافتهای نیست؟ و چرا ما هنوز در ابتدای راه توسعه هستیم و از ایران بهعنوان کشوری درحال توسعه یاد میشود؟ علتها و عوامل مختلفی درخصوص توسعهنیافتگی ایران دخیل هستند. فرضیهای که امروز در جمع شما مطرح و مورد بررسی قرار خواهیم داد، توسعهنیافتگی از زاویه فرهنگ سیاسی است.
فرهنگ و توسعه در ایرانفرآیند توسعه در ایران متاثر از فرهنگ سیاسی وروانشناسی اجتماعی ایران فرآیند پرفراز و نشیبی را سپری کرده است. ایرانیها، در این مسیر گامهای تندی برداشتهاند که بعضا ناچار به عقبنشینیهایی شدهاند، بهجای اینکه گامهای آنها آهسته، کوتاه ولی پیوسته باشد، متاسفانه با افراط و تفریطهایی روبهرو بودهایم. بهعبارتی فرآیند توسعه در ایران خطی و تکاملی نبوده و نیست. اگر قله توچال در تهران را همانند یک کوهنورد و هدف را توسعه فرض کنیم مثل ایرانیها، همانند کوهنوردی است که میخواهد به قله توچال برسد، برای دستیابی به این هدف کوهنورد با تجربه با فراز و نشیبها و پستی و بلندیهای آن آشناست و میداند که در این مسیر باید آهسته ولی پیوسته حرکت کند تا به نتیجه برسد؛ اما حرکتهای تند و گامهای بلند باعث خستگی، دلزدگی و عقبنشینی خواهد شد. ایرانیها از صدر مشروطه به این سو تلاشهای زیادی برای بهروزی و توسعهیافتگی کشور انجام دادهاند؛ اما این اقدامها به جای پیوستگی با گسستگی همراه بوده است. این درحالی است که این گامها باید آهسته، محکم و پیوسته برداشته شود. به قول شاعر رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. اگر تاریخ ایران را با این فرضیه محک بزنیم این گسستگی تاریخی را شاهد خواهیم بود. در نهضت مشروطه ملت ایران درصد و اندی سال پیش، برای بهبود اوضاع ایران و ایرانی تلاش کردند تا حکومتی قانونمند و محدود و مشروط در چارچوب قانون را ایجاد کنند؛ اما چون با سختی و مشکلات مسیر آشنا نبودند فکر میکردند که در کوتاه مدتی ایران را به اهداف بلند آن خواهند رساند. آرمانهای بلند و تحقق آن در کوتاهمدت پاشنهآشیل ایرانیان در مسیر توسعه و پیشرفت بوده است. مرور روزنامههای صدر مشروطه و اهداف آرمانهای بلندی که روشنفکران ایرانی خواهان تحقق آن بودهاند نشاندهنده ناآشنایی آنان با سختیهای کار است. از آنجا که تحقق اهداف در بستر زمان ممکن میشود بیتوجهی به عنصر زمان یأس، سرخوردگی و نهایتا انزوا را بهدنبال خواهد آورد. این حضور و سپس انزوا را در سالهای اولیه سده اخیر در نهضت مشروطه شاهد آن بودهایم. در ابتدای نهضت ایرانیان تلاش خود را آغاز کردند، با حکومت قاجاری مبارزه کردند، در مقابل استبداد صغیر محمد علیشاهی و به توپ بستن مجلس و کودتای وی مقاومت کردند؛ اما چون در کوتاهمدت به اهداف خود نرسیدند راه انزوا را پیشه کردند بهگونهای که در سوم اسفند 1299 که چندی پیش سالگرد آن بود در ایران کودتایی شکل میگیرد و رضاخانی به قدرت میرسد و اعلامیه میدهد و میگوید که من حکم میکنم و واقعا هم حکم میکند. سوال این است که مردمی که در نهضت مشروطیت در مقابل استبداد صغیر مقاومت کردند، ایستادگی کردند، تلاش کردند، در مقابل کودتای محمدعلی شاه، به توپ بستن مجلس، در عرصه اجتماعی حضور داشتند، چرا در کودتای سوم اسفند 1299 حضور پیدا نکردند؟ در نهضت ملی شدن صنعت نفت مردم ایران مجددا تلاش خود را برای رهایی از استبداد و استعمار آغاز کردند. در قیام سی تیر 1331، مردم ایران در حمایت از رهبر نهضت ملی به خیابانهای تهران آمدند، از جان خودشان مایه گذاشتند، ولی در 28 مرداد 32 با عقبنشینی و انزوای همین ملت، یک عده اوباش و چماقدار به خیابانهای تهران ریختند، البته با دلارهای آمریکا و انگلستان، طراحی کودتا را انگلیسیها کردند و مجری آن آمریکاییها بودند، تحتعنوان عملیات آژاکس، یک عده چماقدار که شعبان جعفری یکی از آنها بود، رفتند مصدق را دستگیر و زندانی کردند و مردم هیچ اعتراض جدی صورت ندادند. خب سوال این است که در قیام سی تیر مردمی که جانشان را برای مصدق دادند، الان کجا هستند؟ و سوال این است که این مصدق چهکسی بود؟ چطور میشود شما یک سال قبل جانت را برایش فدا کنی و یک سال بعد یک شعار هم به نفع او ندهی. این پاشنهآشیل ما ایرانیهاست که ما تحت عنوان فرهنگ سیاسی از آن یاد میکنیم که فرهنگ سیاسی ایرانیها فرهنگی است که خیلی به سرنوشت کشورش علاقهمند است، دوست دارد کشورش را به قلههای توسعه برساند، اما در مسیر حرکت گاه کندروی میکند و گاه تندروی. این فرآیند پر فراز و نشیب نیازمند صبوری، استقامت و بردباری است و لذا ما نمیتوانیم این مسیر سخت و طولانی را با افراط و تفریط سپری کنیم چراکه مساله بسیار پیچیدهتر از اینهاست.
توصیه من به دانشجویاندانشجویان عزیز باید دو کار انجام دهید؛ 1 – خوب درس بخوانید و در کنار کسب علم، دانش و تخصص، لشکری آگاهیبخش برای جامعه باشید. و دیگر اینکه از فرصت کنونی به دور از احساسات و افراط و تفریط، آهسته؛ اما پیوسته برای توسعه و پیشرفت کشورتان تلاش کنید. و سخن پایانی اینکه از سخن سعدی علیهالرحمه پند گیریم که میگوید: اسب تازی به دو تک تازد و اشتر میرود شب و روز. بنابر این فرآیند توسعه را باید شتروار سپری کنیم نه مانند اسب تازی که دو صد متری با سرعت میرود و سپس متوقف میشود.