نقش این خیالبافیها گاهی چندان جدی نیست، اما وقتی حالت افراطی به خود میگیرد، فرد برای آگاهی از سرنوشت و آیندهاش به سمت رمالیگری و فالگیری هم کشیده میشود و براساس نوع نگاه و تلقین آنها زندگی خود را بنا میکند. اگر رمالی به ما بگوید در آیندهای نهچندان دور، اتفاق ناگواری برای خود و یکی از اعضای خانوادهات میافتد، متکی به حرف او در انتظار رخداد چنین اتفاقی مینشینیم.
این نوع افکار و باورها باعث میشود افراد از هرگونه تلاش و فعالیتی دست شسته و به انتظار آنچه قرار است بیفتد، بنشینند. یادمان باشد آن چیزی میتواند زندگی ما را شکل دهد که با تلاش و توکل ما به خداوند بزرگ بنا شده باشد، نه براساس حدس و گمان دیگران یا اتکا به خرافات بیپایه و اساس.
هرچه از دنیای خیالات وهمآلود به سمت معنویت اصیل بالا برویم و خودمان را به خدای خود نزدیک سازیم، از محتوایی که در دایره شایعه و خرافات محبوس مانده خارج میشویم و در نتیجه نیروی جسمی و روانی خود را صرف امور مهمتری در زندگی میکنیم، اما به فال نیک گرفتن پدیدههای مختلف در زندگی میتواند مقدمهای باشد برای یک زندگی شاد، توأم با تلاش مضاعف، در جهت بهتر شدن و بهتر زیستن.
منفینگرها و مضطربها در معرض فال بد
نشستن کنار برخی افراد و گوش دادن به سخنان و اندیشیدن به نوع نگاه آنها به فلسفه زندگی و انسان، احساس خوب بودن و امیدواری به آینده را القا میکند و برعکس، همراهی با افرادی که مدام فال بد به آینده و سرنوشت و تقدیر خود و دیگران میزنند، روح آدمی را کسل، خسته و بیحوصله میکند.
دکتر طاهر تیزدست، روانشناس در گفتوگو با جامجم با تصریح به این نکته که تعابیر ما از رویدادها اگر جنبه منفی، خرافات گونه و غیرواقع بینانهای به خود گیرد، بر روند زندگی ما اثر منفی خواهد گذاشت، میگوید: افکار ما ناخودآگاه به سمت جنبههای منفی قضیه جهت داده میشود؛ در نتیجه ما مدام منتظر اتفاقات بدی در زندگی هستیم.
از سوی دیگر فال و فالگیری به معنای سعی در پیشگیری از حوادث مربوط به زمان آینده است. البته این پیشگیری میتواند درخصوص رخ دادن وقایع خوب و خوشایند باشد که به آن فال نیک میگویند یا اینکه مربوط به وقایع ناخوشایند و آزاردهنده باشد که فال بد مینامیم.
معمولا برخی افراد، مستعد شنیدن یا پیشبینی وقایع ناگوار و ناخوشایند برای خود یا اطرافیان خود هستند. به چنین افرادی بدبین یا منفینگر گفته میشود که خود در گروههای مختلفی جای میگیرند. یک گروه افراد افسردهای هستند که معمولا آینده را بد و کاملا سیاه پیشبینی کرده و معتقدند در آینده شاهد وقوع حوادث ناگوار برای خود و اطرافیانشان خواهند بود، بنابراین آنها افرادی ناامید بوده و عینک سیاه ضخیمی بر چشم دارند و بیشتر مواقع خود را علت وقایع بد میدانند، لذا گاهی با از بین بردن یا آسیب رساندن به خود، درصدد جلوگیری از این وقایع برمیآیند.
اما گروه دیگر، افراد مضطرب هستند که به علت تشویش و اضطراب و نگرانی حاد معتقدند نمیتوانند بر وقایع آینده احاطه و اشرافی داشته باشند، در نتیجه همیشه احساس خطر کرده و بروز وقایع بد را پیشبینی میکنند. گروه دیگر را میتوان افرادی در نظر گرفت که دارای احساس گناه بهصورت واقعی یا خیالی و ذهنی هستند. این افراد معتقدند کار نادرست و غلطی انجام دادهاند که مستوجب مجازات هستند. پس همیشه آمادگی تجربه اتفاق ناخوشایند را داشته و آینده را بد و ناگوار پیشبینی میکنند یعنی منتظر مجازات و عواقب رفتار بد خود مینشینند.
تفسیر خاص دیدگاه شناختی از وقایع خوب و بد
بسیاری از ما این جمله را شنیده یا خواندهایم که این ما هستیم که زندگی خود را میسازیم و سرنوشت و اتفاقات را به گونهای که میخواهیم و میاندیشیم رقم میزنیم. نوع دیدگاه و شناخت ما به اطراف و اتفاقات پیشروست که نحوه رفتار و عملکرد ما را تحت پوشش خود قرار میدهد. به طور مثال اگر من بر این باور باشم که 13 عدد نحسی است، بنابراین از هر آنچه مربوط به این شماره میشود باید دوری کرد، نشانه نوع تفکر من به این عقیده کهنه است.
دکتر تیزدست در اینباره معتقد است: از سال 1970 شاهد ظهور دیدگاه جدیدی در علم روانشناسی به نام دیدگاه شناختی بودیم. این دیدگاه بر طرز تفکر، نگرش، برداشت و تفسیر افراد تاکید دارد تا خود یک اتفاق. به عبارت دیگر طبق این دیدگاه ما اتفاق خوب و بد نداریم، بلکه این نحوه نگاه، برداشت و ارزیابی فرد است که یک اتفاق را خوب، بد یا خطرناک جلوه میدهد.
افراد با تفکر مثبت که همیشه به جنبههای خوب یک رویداد و تجربه توجه میکنند معمولا زندگی و وقایع آن را خوب، مثبت و سازنده میبینند. لذا این افراد برای خود آینده خوشایندی را رقم زده و پیشبینی میکنند. به این ترتیب از آرامش و سلامت روانی بهنجاری نیز برخوردارند. آنها زندگی را میدان تلاش برای رسیدن به هدف میبینند.
در این بین افرادی که به حکمت الهی معتقدند بروز وقایع بد را زمینه امتحان دانسته و حکمت خاصی را برای آن در نظر میگیرند. اینگونه افراد معمولا ارزیابی قابل توجهی از آینده خود داشته و با دید مثبت و روشنی به آن مینگرند، اما گاهی نوع نگاه نامناسب به رویدادها و پدیدههای زندگی باعث میشود آنها زندگی را به کام خود و حتی اطرافیانشان تلخ کنند. به طور مثال به فلان جسم یا حیوان نگاه کردن یا نگاه نکردن، قدم برداشتن یا برنداشتن در فلان قسمت خانه، برهم خوردن دو جسم به یکدیگر که همه این موارد و مشابهات آن میتواند افراد را نهتنها از لحاظ جسمی بلکه روحی هم تحت فشار قرار دهد.
آیا ذهنیت ما در نظم جهان بیرونی اثر میگذارد؟
در حرفهای عامیانه به موضوعاتی برخورد میکنیم که از لحاظ علمی به اثبات نرسیده، با این حال ذهن بسیاری را نسبت به خود مشغول میکند. یکی از این موارد آن است که ذهنیت مثبت یا منفی ما در رویدادهای بیرونی و جهان پیرامونی اثرگذار است.
دکتر تیزدست با رد این مساله بیان میدارد همانگونه که قبلا ذکر شد، برخی افراد به دلیل خصوصیات شخصیتی، تربیتی و حتی نوع اختلالی که به آن مبتلا هستند، وقایع بد را پیشبینی کرده و حتی هنگام بروز یک اتفاق، فقط جنبههای منفی آن را در نظر گرفته، لذا آن را ناخوشایند و بد تلقی میکنند. به عبارت دیگر، نگاه منفی و بدبینانهای دارند. برعکس برخی مثبتنگر بوده و آینده را خوب پیشبینی میکنند. چنانچه ذهنیت ما در رویدادهای بیرونی تاثیر میگذاشت، در آن صورت باید انتظار داشته باشیم رخدادها تجلی آرزوها و خواستههای افراد باشد که گاهی این خواستهها خوب و گاهی بد است، بنابراین نظم جهان برهم خورده و افراد به جای کار و فعالیت فقط به دنبال تصویرسازی ذهنی بوده تا خواستههایشان به وقوع بپیوندد.
روانشناسی بازاری، شبه علمی که طرفدار دارد
بتازگی در کتابهای طالعبینی مدرن و روانشناسی بازاری به اصطلاحاتی چون انرژی کیهانی و قانون راز و جذب برمیخوریم که ادعا میکنند هر کس میتواند تصویری از آنچه به دنبال آن است در ذهن بپروراند و آن را جذب کند.
دکتر تیزدست در اینباره میگوید: فرانس آنتوان مسمر (1815ـ1734) با تحصیلات پزشکی و فلسفه، معتقد بود در وجود انسان و جهان هستی، نیرو و انرژی مغناطیسی وجود دارد که عدم تعادل این انرژی به بروز اختلات روانی مانند افسردگی و شیدایی منجر میشود.
طرفداران او معتقد بودند، وی این توانایی را دارد تا بهعنوان واسطهای بین انسان و جهان عمل کند و موجبات تعادل انرژی را در انسان فراهم سازد و در نهایت بهبود فرد را فراهم آورد که البته وی گاهی نیز آن را به صورت گروهی روی بیماران روانی به کار میبرد.
این شیوه که مقدمه هیپنوتیزم بود، بعدها منسوخ شد. برخی معتقدند به وسیله انرژیدرمانی، توانایی بهبود و رفع مشکلات جسمی و روانی افراد را دارند. نتایج تحقیقات علمی انجام شده موجود در کتب علمی و آکادمیک روانشناختی و روانپزشکی، حاکی از نادرست بودن ادعای مربوط است و آن را بهعنوان روش درمانی غیرمتداول و غیر رایج منسوخ کرد و زیربنای تغییرات حاصل شده را ناشی از تلقین و امری موقتی دانست و حتی برخی نیز تغییرات خاصی را از نظر علمی مشاهده نکردند، هرچند عوامل روانشناختی ازجمله تلقین، تمرکز بر سایر موضوعات غیرمرتبط با درد و آسیب، پدیده جراحی بدون درد یا زایمان بدون درد و بیهوشی را به ارمغان آورده است، برخی سعی میکنند با توجه به گرم بودن مکتب بازاری بخصوص روانشناختی به دنبال چاپ و نشر این مطالب پرفروش برآیند در حالی که روشهای درمانی علمی موجود حاصل تلاش بســـیاری از آزمایشهای علمی مکرر است.