درست است كه دولت نقش مهمي در بسامان ماندن جامعه دارد اما توجه به اين نقش مهم، نبايد مسئوليتهاي فردي و اجتماعي افراد را منكر شود كه متاسفانه اينطور است. يعني همه كاسه كوزهها را ميخواهند سر دولت بشكنند و در نتيجه آن مسووليتپذيري فردي كاملا از بين ميرود و مفقود ميشود. متاسفانه اين معضلي است كه شايد مدتها طول بكشد تا برطرف شود
براساس آمارهاي گرفته شده در سالي كه گذشت تنها در شهري مانند تهران حدود هزار نفر به دليل نزاع و ضرب و شتم به پزشك قانوني مراجعه كردهاند. بشير نازپرور، مدير كل پزشكي قانوني استان تهران گفته است: در 11 ماهه سال 1392 بيش از 97 هزار و 864 نفر به دليل نزاع به مراكز پزشكي قانوني استان تهران مراجعه كردند كه از كل مراجعان 64 هزار مرد و 33 هزار و 166 نفر زن بودهاند. اين آمار نشاندهنده جامعهيي است كه نياز به درمان دارد. همچنين منشا اين اتفاقات شايد عدم آرامش و آسايش مردم باشد.
اعتماد در گفتوگو با غلامحسين معتمدي، روانپزشك به چنين مشكلاتي در جامعه و منشأ اين رخدادها و تاثير نوع عملكرد دولت در مسير چنين رفتايهايي ميپردازد.
افزايش نزاع ميتواند به معناي افزايش پرخاشگري باشد؟
وقوع چنين رخدادهايي خود نشاندهنده نوعي آسيب اجتماعي است. پرخاشگري نشاندهنده افزايش ناكاميهاي فردي و اجتماعي است و در كنار آسيبهاي اجتماعي ديگر، مانند زنجيرهيي است كه هم ميتواند به دنبال آنها ايجاد شود و هم ميتواند خودش، در آنها نقش داشته باشد. در جامعه خشونتهايي همچون ضرب و شتم علل متنوعي ميتواند داشته باشد كه هم در سطح فردي و هم در سطح اجتماعي قابل تحليل است. اگر چه اين دو وجه را به صورت كامل نبايد از هم جدا كرد. وجود پرخاشگري چه در زندگي شخصي و چه در زندگي اجتماعي با هم در ارتباط هستند. بنابراين پرخاشگري معضلي است كه هم ميتواند ناشي از ساير مشكلات و آسيبهاي اجتماعي باشد و هم خودش در ايجاد آنها نقش داشته باشد.
منشا و علل عصبي بودن جامعه از چيست؟
اصولا انسان در زندگي اجتماعي خود با مشكلات سياسي و اجتماعي زيادي روبهرو است. ناهنجاريهاي اجتماعي نشاندهنده بيماريهاي مبتلا به هر جامعه است و با آن در ارتباط است. اگر ناكامي چه در زندگي شخصي و چه در زندگي اجتماعي وجود داشته باشد، ميتواند منجر به پرخاشگري و خشونت شود. در عرصه اجتماعي طبيعي است كه جنبهها و جلوههاي مختلف ناكامي، به شكلهاي گوناگوني خودش را نشان دهد. اصولا دشواريهاي اقتصادي سبب ايجاد ناكامي ميشود و در كنار آن محدوديتهاي اجتماعي كه همه با آن آشنا هستند و مرتب راجع به آن بحث ميشود، ميتواند منجر به ناكامي شود. در كنار آن يك جو ناامني در جامعه ايران وجود دارد، كه اين ناامني اغلب منشأ اقتصادي دارد. اين مساله هم در ايجاد ناكامي ميتواند نقش داشته باشد، بنابراين تنش در زندگي خانوادگي و روابط بين فردي، كه آن هم در تمامي مسائل تاثير ميگذارد خود نشاندهنده جامعهيي است كه در نگاه كلي پر تنش است و اين تنش را به اعضايش منتقل ميكند.
عملكرد دولت به چه ميزان در ايجاد چنين رفتارهايي در جامعه تاثير ميگذارد؟عملكرد بهنجار، سالم، انطباقي و سازنده دولت مطمئنا ميتواند نقش كاهنده اين رفتارهاي پرخاشگرانه باشد و به عكس اگر كه ما از طرف دولت با كنترل بيش از اندازه، محدوديتهاي بيش از حد كه منعكسكننده عدم سلامت و نابهنجاري است مواجه شويم بايد منتظر چنين رفتارهايي باشيم. به واسطه نقش پررنگي كه دولت در جامعه ما بازي ميكند، متاسفانه در جامعه يك تلقي وجود دارد كه دولت مسوول همهچيز و همه كار است. اما از آن طرف جامعه و نهادهاي مدني، نهادهاي غير دولتي، انجمنهاي مختلف و خانواده در جامعه نقش دارند كه متاسفانه در ايران ناديده گرفته ميشوند. بنابراين درست است كه دولت نقش مهمي در بسامان ماندن جامعه دارد اما توجه به اين نقش مهم، نبايد مسووليتهاي فردي و اجتماعي افراد را منكر شود كه متاسفانه اينطور است. يعني همه كاسه كوزهها را ميخواهند سر دولت بشكنند و در نتيجه آن مسووليتپذيري فردي كاملا از بين ميرود و مفقود ميشود. متاسفانه اين معضلي است كه شايد مدتها طول بكشد تا برطرف شود.
چنين رفتارهايي به جايگاه اجتماعي فرد برميگردد؟جايگاه اجتماعي معمولا ناشي از طبقه اجتماعي يا ناشي از شأن و منزلت شغلي افراد است. در اين زمينه آمارهايي كه در كشورهاي مختلف وجود دارد كاملا گوياي همه چيز است. در عين حال خشونت و پرخاشگري در تمام طبقات اجتماعي ديده ميشود و اين طبيعي است. عوامل اجتماعي آسيبزا فشار را بيشتر متوجه اقشار پايينتر جامعه ميكند. جمعيت زياد، مشكلات اقتصادي، نااگاهيهاي اجتماعي، عدم آموزش كافي باعث ميشود تا زمينه مناسبتري براي بروز رفتارهاي خشن به خصوص در اشكال شديد آن ديده شود. اما خشونت در تمامي جايگاههاي اجتماعي ديده ميشود ولي هر چه به سمت پايينتر جامعه ميرويم اين مساله مشهودتر است.