کیهان در سرمقاله امروز خود نوشت:
باز تعریف نسبت 3 طیف «دولت»، «منتقدان» و «اصولگرایان» یکی از ضرورتهای مهم کشور است. در حقیقت همه این عناوین طریقیت دارد و آنچه دارای اصالت و موضوعیت میباشد، گفتمان راهبردی «پیشرفت و عدالت» در کشور و نزدیک شدن به منطق «عزم ملی و روحیه و مدیریت جهادی» است. به تعبیر دیگر، هر قدر که ممکن است باید بر کارآمدی کلیت نظام افزود و از هدررفت فرصتها و فرسایش مجموعه نیروهای درون نظام کاست.
رئیسجمهور دیروز در مراسم معرفی معلمان نمونه گفت «آستانه تحمل پایین است و زود در زندگی عادی یا سیاسی رو در روی هم قرار میگیریم در حالی که ما ملت بزرگی هستیم که دارای دین بزرگی مثل اسلام هستیم.» باید از این سخنان استقبال کرد به ویژه اینکه متفاوت با برخی مواضع تند آقای روحانی و برخی مشاوران ارشد وی (نظیر آقای ترکان) طی 8-9 ماه گذشته است.
متاسفانه طی این مدت ارادهای در سطح دولت و رسانهها و احزاب حامی آن وجود داشت تا به جای شنیدن صدای منتقدان، آنان را به عناوین مختلف ترور شخصیت کند. برچسب زدن و تحریف منطق منتقدان برای تخریب آسانتر وجهه آنان و دعوت به نشنیدن نقدهایشان، از جمله روشهای ناسالم در مواجهه با منتقدان است. جریان تبلیغات دولتی و حامیان آنها چنین القا کردند که گوینده و نویسنده یا با «دولت اعتدال» است و یا دشمن و حریف و رقیب آن؛ یا حامی دولت است و یا کمسواد و فاقد شناسنامه و افراطی که از جاهایی پول میگیرد و علیه دولت مینویسد! یا با دولت است و یا با دیگرانی که دنیا و پیچیدگیهایش را نمیشناسند. با تاسف باید گفت هرچه در برابر آمریکا و برخی دولتهای بدسابقه اروپایی حسن ظن و خوشبینی خرج شد، جز پمپاژ بدگمانی و انزجار و اتهام نسبت به منتقدان دیده نشد.
البته در ایجاد این فضا نباید از نقش دو طیف «مشاورین کم ظرفیت افراطی» و «عناصر دو به هم زن دارای ماموریت از جانب دشمن» غافل شد. در این 8-9 ماه به اعتبار شیطنت جریان رسانهای آلوده- به تعبیر رهبر معظم انقلاب، پایگاه مطبوعاتی دشمن- و رفتار برخی دولتمردان، فضایی کم و بیش متشنج به وجود آمد که طبیعتا اذهان را از نفوذطلبی فتنهگران و فرصتطلبان و همچنین نقشههای جبهه استکبار غافل میکرد.
درباره بازتعریف نسبت دولت، منتقدان و اصولگرایان و همچنین «نقش اصولگرایان» نکاتی شایان ذکر است.
1- اصولگرایان، منتقدان جدی دولت هستند اما منتقدان دولت به اصولگرایان منحصر نمیشوند. به عنوان مثال انتقادهایی که نسبت به عملکرد دولت در ماجرای سبد کالا یا ثبتنام یارانهها پیش آمد، بسیار فراگیرتر از جبهه اصولگرایان بود؛ همچنان که در مذاکرات هستهای یا مواضع فرهنگی برخی دولتمردان و پارهای از عزل و نصبها، انتقادها بسیار فراگیر بوده است. اینکه دولت یا رئیسجمهور نقدهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مدیریتی را به اصولگرایان و اصولگرایان را به جبهه پایداری یا جبهه متحد یا حامیان احمدینژاد و... منحصر کنند و بعد خاطر خود یا طیفهایی از حامیان دولت را آسوده سازند که اینان از سر رقابت سخن میگویند، خود را به اشتباه انداختن است، اگر که مغالطه نباشد و دود آن قبل از هر کس در چشم دولتمردان میرود.
2- باید برای یک خطای فهم بزرگ چارهاندیشی کرد. آن خطا- یا مغالطه- چه در دولت فعلی و حامیان آن و چه در ادوار قبلی دولت این بوده که دولتمردان یا برخی حامیان آنان گفتهاند «رأی مردم متوجه ما شده» و بنابراین خود را فعال مایشاء پنداشته و در مقابل، از سایر نیروهای درون نظام سلب حق نقد و انتقاد کردهاند. اینکه هر کس 50 درصد آرا به علاوه یک رأی را به دست آورد، احساس استغنا کند و دموکراسی و انتخابات یعنی مرخصی همه جز نفر پیروز انتخابات و حامیان او(!)، دولتمردان را به خودشگفتی و احساس استغنا و استبداد رأی میکشاند و دچار ثقل سامعه میکند چنانکه بعضاً در دولتهای موسوم به سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال کرد.
انتخابات امر لازمی است که با همه ارزش و اعتبار، تکافوی تدبیر و خرد جمعی را نمیکند و اگر کسانی به این حقیقت وقوف نداشته باشند، با دستاندازهای سنگین واقعیت متوجه آن خواهند شد؛ چنانکه برخی سران دولت سازندگی و اصلاحات در جریان دعوت مردم به آشوب در سال 88 متوجه شدند و چندان که برخی دولتمردان سابق پس از میل کردن به جانب حلقه انحرافی و خودرأیی، در آخرین سفرهای استانی دیدند و همچنان که در عدم همراهی 96/8 درصد مردم با توقع دولت در ماجرای ثبتنام یارانهها به چشم آمد.
3- دولت حامیانی دارد که مدام از سوی آنها تحسین و تأیید میشود. این تحسینها اگر به تملق و دامگستری فرصتطلبان یا بدخواهان نظام نینجامد، در جای خود محترم است اما تکافوی نیازهای دولت و رئیس جمهور را نمیکند. آقای روحانی اکنون فرصتی در اختیار دارد که در دسترس دولتمردان قبلی نیست و آن سرنوشت پیشینیان است. به تعبیر شریف امیر مؤمنان در کلمه قصار ششم نهجالبلاغه «من رضی عن نفسه کثر الساخط علیه. هر کس از خود راضی باشد، خشمگیرندگان بر وی زیاد میشوند». طبیعت نوع افراد با تمجید و تحسین سازگارتر است تا انتقاد و تحذیر. البته که هر نقد و اعتراضی، خیرخواهانه و صادقانه نیست اما این مسئله توجیهی نمیشود برای اینکه که فرد به ویژه در جایگاه مسئولیت، باب شنیدن هشدار و انذار را بر خود ببندد. امیرمؤمنان(ع) در این زمینه میفرماید: «من حَذَّرک کمن بَشَّرَک. هر کس تو را برحذر دارد مانند کسی است که به تو مژده و بشارت داده است». (کلمه قصار 59 نهجالبلاغه)
دولت و رئیس جمهور محترم منطقاً نیاز دارند که با منتقدان به صورت منظم و دایمی نشست و برخاست داشته باشند. این مهم، بخشی از همان رهنمود راهبردی است که امیر مؤمنان علیهالسلام به هنگام گماشتن مالک اشتر به امارت مصر است. «و اکثر مُدارسهًْالعلما و مناقشهًْالحکما. با دانشمندان و حکیمان فراوان گفتوگو کن و فراوان از آنها بیاموز در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح میآورد». چنین رسمی، شراکت پرسود در عقل اندیشمندان و فرزانگان و نخبگان است و متقابلاً از خودرأیی که منشأ انواع خسارتهاست باز میدارد.
سزاوار است رئیس جمهور محترم برای گفتوگوهای دایمی با منتقدان و صاحبنظران در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و مدیریتی پیشقدم شود. چنین رویکردی اگر آمیخته با سیاستبازیهای طرفین نشود و از گزند نمایشهای رسانهای به دور باشد، نشانه راستین تحمل و سعه صدر و تدبیر در دولت است. منتقدان که جای خود دارد، میتوان حتی با رقیبان نشست و فارغ از نیتخوانی و ارزشگذاری غرض آنان، از این گفتوگو برای دولت و نظام و مردم سود برد؛ مشروط بر آنکه دولت اسیر فضاسازیهای مجعول و برچسبزنی و انکار حق نگرانی «غیر حامیان» نشود و اذعان کند که بخشی از منتقدان دلسوز و کار بلدند. نقطه مقابل این وضعیت، برچسب زدن به هر کسی است که نقدی دارد یا اظهار نگرانی میکند و هشدار میدهد. (امید که آقای روحانی با این خواسته به عنوان یک روحانی مسئول مواجه شود نه به عنوان یک سیاستمدار و دیپلمات مصطلح).
4- متقابلاً منتقدان از جمله اصولگرایان نیز میتوانند نقش خود را توسعه دهند. انصاف در مقام نقد و مقابلهمثل نکردن با برخی دولتمردان یا حامیان افراطی آنها که جانب انصاف و خرد را نگاه نمیدارند، ضمن آنکه نسبت به دولتمردان خدوم و افکار عمومی اعتمادساز است، به حق نیز نزدیکتر و به همین اعتبار، پربرکتتر و مؤثرتر است. ضرورت نقد نباید به بهانهجویی و خردهگیری توسعه پیدا کند یا چنان بدون اولویتبندی باشد که موجب پررنگ شدن حواشی قابل نقد و مغفول ماندن مسائل اصلی و مهم شود. تندگویی و پرخاشگری ولو از موضع حق، از نفوذ کلمه میکاهد و توجیهی برای نشنیدن حرف حق میشود؛ همچنان که سستی استدلال و استناد ممکن است موجب انکار بسیاری از نقدهای درست مشابه از طرف فرد مورد نقد شود. همچنین منتقدان نباید به اعتراض و تخطئه بسنده کنند.
البته نهی از منکر در جای خود ضرورت دارد اما در کنار آن باید امر به معروف و دعوت به خیر و صلاح را نیز گنجاند. به تعبیر دیگر فراوان است مواردی که دولتمردان و نوع صاحبمنصبان، نیاز دارند غیر از دریافت اعتراض، نسخههای جایگزین و بستههای پیشنهادی و پخته عملیاتی را نیز که روی آن کار جمعی صورت گرفته دریافت کنند. اگر صاحبمنصبان به ویژه دولتمردان بینیاز از همنشینی سیستماتیک با منتقدان نیستند، منتقدان دوچندان نیازمند اتاق فکر و نقادی و نظریهپردازی عملگرایانه هستند.
5- اصولگرایی یک جبهه به وسعت تمام دلسوزان انقلاب اسلامی است. راه اصولگرایی هرچند هرگز هموار نبوده اما هیچگاه بنبست هم نبوده، مشروط بر این که تلقیهای خود را وسعت دهیم. این طیف چه در دولت فعلی و چه در نوع دولتهای قبلی دلمشغولیها و دغدغههای ارزشمندی داشتهاند. چه در گذشته و چه اکنون به اعتبار نوع عملکرد برخی مقامات دولتی، تداعی نوعی انسداد سیاسی و بسته شدن فضا وجود داشت.
البته نقد و انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر حکیمانه، آن مسئولیت شرافتمندانهای است که هرگز از عهده ساقط نمیشود اما امر سیاستورزی یا نقد و نقادی، تنها مسئولیت در فرهنگ اصولگرایی نیست نباید مردم را با مشکلات و گرفتاریهایشان تنها گذاشت. نباید قشرهای ضعیف احساس کنند پناهی ندارند. البته دستگیری از محرومان و اقشار ضعیف جامعه سنت حسنهای است که به شکل فردی در میان مردم ما جریان دارد. اما اصولگرایان میتوانند در حد وسع خود به این سنت، ابعاد جمعی و اجتماعی بدهند. اگر حوزه سیاست با اصطکاک و رقابت روبروست، حوزه خدمت در انواع آن حوزه فراخی است که کمتر حس رقابتی را برمیانگیزد و معمولا کم مشتری است.
اولا باید این «انواع خدمت» را شناسایی کرد و ثانیا با اجتماعی کردن اصولگرایان، ظرفیتهای بزرگ این جریان را برای نهضت خدمترسانی و گرهگشایی و تسکین آلام محرومان جامعه به خدمت گرفت. (دولت نیز میتواند از این ظرفیت بزرگ کمک بگیرد). گاه همدردی با یک خانواده محروم مستاصلی که خود را تنها در برابر مشکلات حس میکند، آنان را احیاء میکند و گاه یک کمک کوچک، گرههای بزرگ خانوادهای را در جنوب شهر یا در شهرها و روستاهای دوردست میگشاید.
خدمترسانی، آبادگری، سازندگی، تسهیل زندگی مردم، کمک به کاهش تبعیض و محرومیت، آموزش انواع مهارتهای کارآفرین، کمک در اموری نظیر ازدواج و مسکن و استفاده از ظرفیت مساجد و هیئتها و بسیج در این حوزه یا راهنمایی دولت و قوه قضائیه و شهرداری در این امور و... جملگی ذیل عنوان شریف جهاد قابل جمع است. اجتماعی شدن اصولگرایان یک مسئولیت شرعی در حوزه «عزم ملی و روحیه و مدیریت جهادی» است که تحقق آن نیازمند طراحی و تدبیر در اتاق فکرها و شناسایی فرصتها و ظرفیتها و نیازهاست.