صادق زيباکلام در یادداشتی در شرق نوشت:
من هم «دلواپسي» جدي دارم. نگراني و دلواپسي من پيرامون کاهش سهم برداشت ايران از حوزه مشترک گاز «پارسجنوبي» است. اين حوزه يکي از غنيترين ذخاير گازي در منطقه خليجفارس است که حدود 25سال پيش کشف شده و ميان ما و قطر مشترک است. قطريها از همان ابتدا بهسرعت دستبهکار شدند. ثروت بهدستآمده از پارسجنوبي، چهره قطر را ظرف دو دهه گذشته زير و رو کرده است. ما تا پايان جنگ کار جدي نميتوانستيم انجام دهيم و نخستين اقداماتمان در دوران اصلاحات آغاز شد که منجر به بهوجودآمدن «عسلويه» شد اما قطريها از ما خيلي جلوتر افتادند. مجموعهای از دلايل سياسي سبب ميشد تا شرکتهاي مهم غربي که تخصص بالايي در تکنولوژي پيچيده و پرهزينه حفاري و استخراج در کف دريا دارند، خيلي اشتياقي به کارکردن با ما نداشته باشند اما بههرحال ژاپنيها، کرهايها و تاحدودي فرانسويها در دوران اصلاحات، حضور جدي پيدا کردند.
اما با بروز مشکلات هستهاي با غرب از اواخر دوران آقاي خاتمي و بهتدريج جديشدن تحريمها در دولت احمدينژاد، تمامي شرکتهاي غربي از پارسجنوبي و عسلويه رفتند. با رفتن آنها فعاليتهای پارسجنوبي برعهده چينيها، ترکها، شرکتهاي مالزيايي و شرکتهاي ايراني قرار گرفت. از اين مرحله به بعد بود که فاصله ميان ما و قطر بهطور منظم افزايش پيدا کرد. سرعت پايين پيشرفت فازها و پروژههاي ما در منطقه پارسجنوبي و متقابلا پيشرفت سريع قطريها باعث شد فاصله ميان برداشت ما و آنها از حوزه مشترکمان بهطور متناوب، بيشتر و بيشتر شود. سال گذشته برداشت ايران تقريبا اندکي بيش از 50ميلياردمترمکعب بود در حاليکه قطريها سهبرابر ما برداشت کردند. ارزش صدميلياردمترمکعبي که قطريها بيش از ما - فقط در سال گذشته- برداشت کردند با احتساب دلار سههزارتومان و قيمت 400دلار براي هر هزارمترمکعب گاز، بالغ بر 40ميليارددلار ميشود يعني ما سال گذشته بهتنهايي 120ميلياردتومان ثروتي را که ميتوانستيم در پارسجنوبي از آن ملت ايران کنيم، تقديم قطريها کرديم!
شايد براي بسياري از ما، رقم 120هزارميلياردتومان خيلي معنا و مفهومي نداشته باشد. جهت اطلاع يادآور شوم که کل بودجه عمراني کشور در سال 92، اندکي بيش از 37هزارميلياردتومان بوده است. بودجه آموزشوپرورش در همين سال، 13هزارميلياردتومان و بالاخره کل بودجه بهداشت و درمان و خدمات پزشکي، براي امسال که اضافه هم شده است - بهنسبت سال گذشته- 17هزارميلياردتومان است. شايد حالا بهتر بتوان درک کرد 120هزارميلياردتومان که در پارسجنوبي بهواسطه محدوديتها و مشکلات خارجي صرفا در يکسال نتوانستيم بهدست آوريم يعني چقدر پول؟
جالب است که دوستان «دلواپس» هرگز نگراني از اين دست خسارتها پيدا نکردهاند.
هرگز نگران اين واقعيت نشدند که بهواسطه تحريمها، هزاران شرکت توليدي بزرگ و کوچک، يا تعطيل شدهاند يا در بهترين حالت با کمتر از نصف ظرفيت توليد خود، سرپا هستند. «دلواپس»ها هرگز دلواپس اين واقعيت تلخ نشدند که بهواسطه محدوديتهاي اعمالشده برضد کشورمان، کالا، مواداوليه و ماشينآلاتي که وارد کشور ميشود حداقل 20 تا 30درصد از قيمتهاي جهاني گرانتر تمام ميشوند. دلواپسها هرگز نگران و دلواپس اين واقعيت نشدند که وقتي توليد در ايران حداقل بهواسطه مواداوليه و ماشينآلات و ابزار و قطعاتي که استفاده ميکنيم 20 تا 30درصد از قيمتهاي جهاني گرانتر تمام شود، چگونه در آنصورت قرار است صادرات ايران در بازارهاي جهاني از توان رقابت برخوردار باشد؟
چقدر خوب ميشد که دوستان «دلواپس» آماري از توليدکنندگان بخش خصوصي و دولتي ميگرفتند که چگونه ظرف دوسال گذشته، عدمدستيابي به قطعات، مواداوليه، ماشينآلات و شايد مهمتر از همه ناتواني در نقلوانتقالات پولي از طريق سيستم بانکي، آنان را با چه وضعيتي مواجه کرده است. چقدر خوب ميشد تا دوستان «دلواپس» سري به چند بيمارستان دولتي و بخصوص در مناطق محروم ميزدند تا دريابند که تحريم قطعات و لوازميدکي چگونه خدمترساني را برايشان به حداقل رسانده است.
اين واقعيتها متاسفانه نه در گذشته و نه امروز هيچگاه باعث «دلواپسي» خانمها و آقايان «دلواپس» نشد. گويي اين ضرروزيان به اقتصاد کشور و رنجي که مردم بهواسطه آن ميکشند، در کشور ديگري اتفاق ميافتد. در بهترين حالت البته از خود رفع تکليف و مسووليت کرده و همه مشکلات را سر سوءمديريت دولت اصولگراي احمدينژاد ريختند. امروز هم البته با صدايي بلندتر، دولت روحاني را متهم به سوءمديريت خواهند کرد. اتفاقا يکي از جديترين دلواپسيها، باید دلواپسي درقبال چهرهها و شخصيتها و جريانات سياسي باشد که متاسفانه مصالح و منافع ملي را فداي مصالح و منافع باندي و خطي خود ميکنند.