استفاده مناسب از منتقدان برای چانه‌زنی

اگر به نوع رفتار طرف آمريکايي در ديپلماسي عمومي اش نگاهي بيندازيم مي بينيم که آنها توانسته اند به خوبي از منتقدان خود مانند حزب محافظه کار آمريکا يا لابي صهيونيست چماقي بسازند براي پافشاري بيشتر در مطالبه امتيازات مورد نظر خود، به گونه اي که تيم مذاکره کننده هسته اي ايران در توجيه برخي رفتارهاي غيرمنطقي مسئولان آمريکا به اين مسئله اشاره مي کند
کد خبر: ۴۰۰۴۸۸
|
۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۲ 15 May 2014
|
4662 بازدید
خراسان در سرمقاله امروز خود نوشت:

1. خطاب به منتقدان توافقنامه ژنو؛ حتي اگر برآيند توافقنامه را منفي مي دانند، ديدن نقاط قوت در کنار نقاط ضعف از اصول نقد منصفانه و دلسوزانه است اما نبايد يک واقعيت را انکار کرد که بخشي از مواضع تند منتقدان واکنشي است به بزرگنمايي غيرواقعي و سفيدنمايي هاي انجام گرفته از توافقنامه توسط مسئولان.

به ياد داريم که توافقنامه ژنو به گونه اي تصوير شد که گويا حاوي تمام مطالبات چندساله مردم ايران است، آقاي دکتر روحاني در اولين لحظات با شور وشعفي ويژه، جلسه تجليل از شهداي هسته اي گذاشت به رهبري نامه نوشت و بلافاصله آن را رسانه اي کرد، برخي مردان اقتصادي و اجرايي دولت آن را فتح الفتوح خواندند و همه مشکلات اقتصادي را حل شده ذکر کردند، رسانه هاي اصلاح طلب فضايي رويايي از آينده تصوير کردند، با کمال شگفتي حتي سياستمدار کارکشته و مجربي چون آقاي هاشمي رفسنجاني با امضاي اين توافقنامه کاراصلي را تمام شده دانست و بقيه مسير را «روتين» اعلام کردو....همه اين فضاسازي ها در حالي بود که مطالعه گذراي توافقنامه و تصريحات آقاي ظريف و مخصوصا عراقچي نشان مي داد در خوشبينانه ترين حالت ما به توافقي دست پيدا کرده ايم که مقدمه اي است براي مذاکرات بسيار سخت و پيچيده آينده. با گذر زمان ابهامات توافقنامه (که البته در جاي خود مي تواند نقطه ضعف محسوب نشود) نمود بيشتري پيدا کرد و مخصوصا مواضع متکبرانه آمريکايي ها فضا را واقعي ترکرد. طبيعي بود در اين فضا گروه هايي اعم از منتقدان دلسوز يا منتقداني که نيت هاي حزبي دارند، دربرابر تصويرسازي هايي که مبتني بر واقعيت نيست واکنش تندتري نشان دهند خلاصه آنکه اگر دولت و رسانه هاي اصلاح طلب از ابتدا دستاوردهاي توافقنامه را در اندازه واقعي خودش به جامعه ارائه مي کردند نه مردم دچار سرخوردگي مي شدند و نه فضاي نقد درپاسخ به «سفيدنمايي غيرواقعي» به «سياه نمايي غيرمنطقي» مي گراييد.

2. اين روزها فضاي سنگيني عليه منتقدان توافقنامه ژنو که عده اي از آنان جلسه اي با عنوان «دلواپسيم» برگزار کردند، ايجاد شده است شايد نياز نباشد مجدد توضيح دهم که من نه اصل برگزاري چنين جلسه اي را قبول دارم و نه با بخشي از مطالبي که در جلسه عنوان شده است موافقم و نه فضاي موجود را فضاي نقد دلسوزانه مي دانم، اما براين باورم فضاي سنگين تخطئه و تمسخر و برخورد غيراستدلالي که عليه اين بخش از منتقدان و به بهانه آن ها عليه ديگر منتقدان شکل گرفته است روي ديگر همان سکه دو قطبي کردن فضايي است که در يادداشت ديروز ذکر کردم که در اين فضاي دوقطبي نه فقط منتقدان توافقنامه ژنو بلکه منافع ملي دچار آسيب جدي مي شوند چرا که دولت توسط آقاي دکتر روحاني و ظريف براساس منافع مردم ايران، خط قرمزهايي براي مذاکرات اعلام کرده است که براي پافشاري برآن ها بايد فضايي منطقي حاکم باشد نبايد شرايط به گونه اي باشد که اولا منتقدان منطقي در اين فضاي دو قطبي مجبور به سکوت شوند ثانيا اين خط قرمزها دربرابر ديگر مشکلات کشور کم اهميت تلقي شود(مطابق آنچه مخالفان «دلواپسان» در پيش گرفته اند) و ثالثا شکست خوردن مذاکرات شکست دولت و پيروزي منتقدان تلقي شود و در نتيجه دولت خود را مجبور به «نتيجه گرايي ظاهري» و فدا کردن منافع و مصالح مردم ايران ببيند. خلاصه آنکه همه آنچه منتقدان توافقنامه ژنو در نقد خود بايد رعايت کنند، مخالفان شان نيز بايد مورد توجه قرار دهند.

3. آنچه مايه تعجب است، نگاه تهديد محوري دولت به منتقدان است. قاعده ديپلماسي حکم مي کند در مذاکرات هرطرف ظرفيت هاي متنوعي را براي بالابردن قدرت چانه زني خود ايجاد کنند و يکي از مهم ترين اين ابزارها مخالفت هاي داخلي با امتيازهايي است که از طرف مقابل مطالبه مي شود. اگر به نوع رفتار طرف آمريکايي در ديپلماسي عمومي اش نگاهي بيندازيم مي بينيم که آنها توانسته اند به خوبي از منتقدان خود مانند حزب محافظه کار آمريکا يا لابي صهيونيست چماقي بسازند براي پافشاري بيشتر در مطالبه امتيازات مورد نظر خود، به گونه اي که تيم مذاکره کننده هسته اي ايران در توجيه برخي رفتارهاي غيرمنطقي مسئولان آمريکا به اين مسئله اشاره مي کند که اين اظهارات براي پاسخ به جناح تندرو داخلي آمريکا است با اين وصف اين سوال همچنان باقي مي ماند که طرف ايراني به جاي اينکه با الفاظي مانند «ان شاءا... برجريان افراطي پيروز مي شويم» مرتب در مقام مقابله و ساکت کردن جريان منتقد دربيايد چرا با ضريب دادن به اين جريان (حتي تندرو) از اين فرصت براي بالابردن قدرت چانه زني خود استفاده نمي کند به نظر مي رسد دولت بايد از موضعي بالاتر «فرصت چماق مخالفت هاي داخلي» در مذاکرات را به «تهديد مبارزه با رقيب سياسي» تبديل نکند.

4. اولين باري که آقاي دکتر روحاني درباره منتقدان اعلام موضع کردند و براي آن ها صفت کم سواد انتخاب کردند با اينکه ايشان فردي گزيده گو و دقيق محسوب مي شوند و با اينکه توقع از جايگاه رئيس جمهوري اين است که بارمسئوليت سخني را که گفته مي شود بپذيرد، وظيفه دانستيم حمل برصحت کنيم و اين اظهارات را «واکنشي» و از سر ناراحتي تلقي کنيم اما زماني که در مراسم تجليل از استادان و اعضاي هيئت علمي نمونه کشوري تقريبا همان تفکر را با ادبياتي ديگر مطرح کردند ، نگران شديم که نکند فضاي بسته سياسي دوره قبل از دولت اصلاحات احيا شود. اينکه آقاي رئيس جمهور از نقدها و به فرمايش چندروز پيششان نيش ها ناراحت شوند در جاي خود طبيعي است اما اينکه رئيس جمهور در تقابل مستقيم با منتقدان آن ها را تحقير کنند يا با ادبياتي مشابه «مافعلا صبر مي کنيم» يا «هنوز به آنجا نرسيده است که برخي مسائل را با مردم بگوييم» آن ها را تهديد کنند و از طرف ديگر مرتب در فضاي عمومي به منتقدان تحت عنوان افراطي گري بتازند تنها نتيجه اش، نشان دادن کم بودن سعه صدر دولت است.

آقاي رئيس جمهور حتما استحضار دارند که قرار نيست فقط کارشناسان جزو منتقدان باشند حتي يک روستايي عامي که ممکن است هيچ سوادي نداشته باشد نيز محق است که انتقاد کند و حتي طبيعي است که انتقادش غيرکارشناسي باشد مهم اين است که دولت با انتقادها برخورد منطقي داشته باشد. انتقادهاي صورت گرفته را مي توان به سه دسته تقسيم کرد؛ دسته اول شبيه ماجراي مجلس مربوط به همسر رئيس جمهور، از جنس تخريب است که معمولا همراه دروغ، تهمت، شايعه پراکني و...است. به عنوان يک رسانه اي معتقدم دولت دربرخورد با اين دسته از رفتارها بايد بي ملاحظه پيگيري قضايي را دردستورکار قرار دهد چرا که تا دروغ و تهمت و بي اخلاقي در سايت ها و رسانه هاي ما خريدار دارد جامعه روي سعادت را نخواهد ديد. دسته دوم انتقاداتي است که دقيق است و حداقل شامل بخشي از حقيقت است، وظيفه دولت در مواجهه با اين دسته، نه درشعار که در عمل پذيرفتن نقد و اصلاح امور است و تجربه نشان داده است که بعد از «پذيرفتن» و «اصلاح» افکارعمومي نقدشونده را ارج مي نهند.

و دسته سوم نقدهاي غيردقيقي است که البته هيچ سهمي از حقيقت نمي برند اما همراه دروغ و تهمت و بي اخلاقي نيز نيستند. دولت در مواجهه با دسته سوم بايد شنونده خوبي باشد و با توضيحات مستدل، منطقي و کافي خود هم منتقد و هم افکارعمومي را قانع کند اما واقعيت اين است که آقاي روحاني و حاميان دولتي و غيردولتي ايشان بدون هيچ تفکيکي حتي در مواجهه با دسته سوم نيز ايجاد فشار سنگين رسانه اي را در پيش گرفته اند. به عنوان مثال در ماجراي مستند «من روحاني هستم» فارغ از درستي يا نادرستي اين فيلم آنچه شاهد هستيم فضاي سنگيني است که عليه اين فيلم سازان ايجاد شده است در حالي که اگر در اين فيلم بي اخلاقي صورت گرفته به صراحت بايد کليد پيگيري قضايي آن توسط دولت زده شود و اگر نقدي نادرست شده است بايد به صورت مستدل و دقيق موارد خلاف بيان شود در حالي که ما تا امروز جزفشار رسانه اي هيچ اقدامي از سوي نهادهاي ذي ربط در دولت نديده ايم خلاصه آنکه اگر دولت در برخورد با منتقدان همه را با يک چوب براند، هم فضاي کشور رو به آرامش پيش نمي رود، هم نقص هاي واقعي آشکار نمي شود و هم روشنگري براي افکارعمومي ابتر مي ماند.

5. زماني که هيئت نظارت برمطبوعات هفته نامه 9 دي را توقيف و هنگامي که دکتر توکلي از تعطيل شدن اين هفته نامه انتقاد کرد به ايشان پيامکي زدم و تاکيد کردم مطالبي که اين هفته نامه منتشر مي کرد و شيوه اي که در پيش گرفته بود به گونه اي نيست که شما اعتبار خود را براي آن هزينه کنيد. وي در جواب به من پيامکي زد که بايد مراقب برخورد دولت با نقد بود و اجازه نداد که فضاي رسانه اي بسته شود آن روز همچنان بر نظر خود مصر بودم اما واقعيت اين است که امروز نسبت به موضع پيشين خود دچار ترديد جدي شدم.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # الجولانی # فیلترینگ
الی گشت
آخرین اخبار
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟