گروه تکفیری به نام داعش، پس از مدتها جنگهای پراکنده در عراق، روز گذشته در شرایطی به پیشروی سریع و بیسابقهای دست زد و برخی نقاط استراتژیک عراق را تحت کنترل خود قرار داد که این سرعت عمل، پرسشهایی را پیش کشیده که چگونه این گروهها در سوریه اقدام مشابهی را پیاده سازی کردهاند و حال در عراق، جدال تازه و بیرحمانهای از سر گرفتهاند؟
به گزارش «تابناک»، «دولت اسلامی عراق و شام / الدولة الاسلامیة فی العراق والشام» یا داعش از سال ۲۰۰۴ به عنوان گروهی وفادار به القاعده اعلام موجودیت کرد و به القاعده عراق مشهور و در دو سال به سازمانی فراگیر برای گروههای شورشی عراق به نام دولت اسلامی عراق تبدیل شد؛ سازمان تروریستی که علاوه بر نیروهای سلفی و وهابی، بسیاری از نیروهای بعثی نیز جذبش شدند و بدنه نظامیاش را تقویت کردند.
ابومُصعَب الزرقاوی یا همان أحمد فاضل النزال الخلایله، نخستین فرمانده این گروه تروریستی در هفتم ژوئن ۲۰۰۶ در هشت کیلومتری شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد، پایتخت عراق کشته شد. پس از او ابوحمزه المهاجر یا ابوایوب المصری، مسئولیت فرماندهی شورشیان سنی و تروریستهای خارجی در عراق را بر عهده گرفت. ابوحمزه نخست از اعضای اخوان المسلمین بود و در سال ۱۹۸۲ به جهاد اسلامی مصر پیوست و از سال ۱۹۹۹ به افغانستان رفت و از متخصصان تهیه مواد منفجره شد.
دومین فرمانده این گروه تروریستی در عراق چندین سال به توسعه داعش و همچنین طراحی حملات علیه نیروهای آمریکایی پرداخت و سپس در حمله مشترک نیروهای عراقی و آمریکایی در سال ۲۰۱۰ به همراه ابوعمر البغدادی به قتل رسید. ابوعمر البغدادی را نیز در مقام فرماندهی داعش برشمرده بودند؛ اما بر پایه برخی تحلیلها، چنین شخصیتی نبود و ابوعمر البغدادی تنها یک افسر ارتش بعث عراق بوده و در این دوران فرمانده اصلی همان ابوحمزه المهاجر بوده است.
ابوبکر البغدادی یا ابوبکر، محمّد بن احمد بن عثمان از سال 2010 سومین فرمانده این گروه تروریستی شد و رادیکالترین مواضع را در میان گروههای تکفیری در پیش گرفت، چنان که حتی به تروریستهای القاعده نیز در تسویه حسابها رحم نکرد و وحشتانگیزترین رفتار ممکن به نام اعضای این گروه متوحش ثبت شد.
در دوران ابوبکر البغدادی، این گروه وارد جنگ در سوریه شد و سپس در عراق به جای انجام عملیاتهای تروریستی محدود نظیر بمبگذاری و حملات انتحاری، اقدام به تهاجمهای علنیتر به قصد تصرف برخی مناطق و تشکیل «دولت عراق و شام» کرد. اوج این اقدامات را در روزهای گذشته در عراق دیدیم که شاید بتوان سریعترین پیشروی یک نیروی تروریستی تلقیاش کرد؛ نیرویی که ظاهراً از آموزش نظامی کلاسیک بیبهره بود، ولی به شدت در جنگ سریع و خشن عمل میکند.
با این حال، پرسش اساسی این است که چگونه این شبه نظامیان تکفیری توان پیاده سازی این عملیات نظامی سریع را دارند و پیش از عراق، چگونه در سوریه همین شیوه جنگی را پیش گرفته بودند و به سرعت برخی از مناطق سوریه را در اشغال خود درآوردند، تا آنجا که امروز «رقه» در سوریه را پایتخت خود معرفی کردهاند؟!
برخی ناظران تحولات سوریه که در عمق میدان به رصد رفتار نظامی گروههای شبه نظامی مخالف دولت سوریه پرداخته بودند، به خبرنگار «تابناک» جزئیاتی از شیوه عمل این گروهها گفتند که متفاوت با گفتارهای کلیشهای معمول است.
بنابر اطلاعات واصله، بر خلاف تصور عام، بسیاری از نیروهای حاضر در سوریه که شمار آنها تا 440 هزار تن از 85 کشور نیز برآورد میشد و در ماههای اخیر دهها هزار تن از آنها کشته شدهاند، نیروهای آموزش ندیده و نیاز به تعلیمات نظامی نیستند، بلکه اتفاقات متخصص در امور نظامی هستند که در جنگ با دولتهای سوریه و عراق نیز مشخصاً از تخصص نظامیاش استفاده میشود.
برای نمونه، تکتیراندازهای خارجی که برخی از آنها از اروپای شرقی به داعش و جبهه النصره پیوستهاند، بخش چشمگیری از تلفات انسانی را رقم زدهاند. تجربههای ساخت خمپارههای دستساز توسط نیروهای تکفیری در سوریه که بسیاری از آنها پیش از برخورد با زمین منفجر میشد و اثرگذاری محدودی داشت، به مرور و در چند سال اخیر تکمیل شده و برخی از این اشخاص در زمینه تولید موادمنفجره و سلاحهایی نظیر خمپاره به سطحی رسیدهاند که میتوان کارگاه اسلحهساز قلمدادشان کرد و به دلیل همین ویژگی برای کشور متبوعشان حکم یک بمب ساعتی را دارند.
این سطح آموزش نظامی البته تنها در سوریه و عراق به دست نیامده، بلکه این نیروها و به ویژه تکفیریهایی که از خارج سوریه و عراق به این منطقه آمدهاند، تجربه جنگ در چچن، لیبی، لبنان، افغانستان و ... با برخی نیروهای نظامی منسجم دنیا نظیر آمریکا و شوروری سابق را دارند و اتفاقاً در این جنگها تلفات سنگینی روی دست آمریکاییها و روسها گذاشتند و طبیعتاً با برخورداری از این تجارب جنگی، برای جنگ بسیار آماده تر از نیروهای نظامی عراق هستند، به ویژه که ایدئولوژی نیز با این آموزشها گره میخورد.
این گروههای تروریست در پیاده سازی تاکتیک نظامیشان متأثر از همین تجارب جنگهای چریکی، در سوریه و حال در عراق کاملاً سیال عمل کرده و به واسطه نداشتن موضعگیری مستمر در یک سنگر و تغییر موضع سریعشان، شناسایی و انهدام مواضعشان بسیار دشوار است. همین تجارب نظامی منجر به استفاده از تاکتیکهایی شده که در جنگهایی نظیر جنگ ویتنام و البته در افغانستان به طور گسترده استفاده میشد.
از جمله این تجارب، سنگرهای بسیار کوچک نیم متر در نیم متر یا یک چهار متر مربع است که این تروریستها برای روزهای متمادی در آنها سنگر میگیرند و عملاً میزان آسیب دیدنشان از بمباران بسیار کاهش مییابد و در هنگام پیشروی قوای نظامی، از این سنگرها خارج شده و وارد عمل میشوند. کانالهای زیرزمینی که میان دهها ساختمان در نقاط یک شهر متصل میشود نیز از دیگر تاکتیکهایی است که عملاً شناسایی مسیر حرکت ستون نظامی این اشخاص را برای هواپیماها و بالگردها بسیار دشوار میسازد و پاکسازی مناطق شهری اشغال شده توسط تکفیریها را نیز پیچیده مینماید.
افزون بر این، گروههای تکفیری که در سوریه و عراق با دو دولت مستقر درگیرند، به واسطه همین تجارب جنگی با تاکتیکهای نظامی و ضدتاکتیکها که توسط نظامیان روسی و آمریکایی به کار گرفته شده، آشنایی دارند؛ مثلا در قبال هر هجوم گسترده نظامی، در عوض تمرکز تمام توان نظامی برای مقابله مستقیم، اقدام به تقسیم قوا کرده و بخشی از توان نظامیشان را صرف دور زدن نیروهای نظامی ارتشی میکنند که عملاً منجر میشود تا ارتش در عوض عملیات آفندی مجبور به تغییر تاکتیک به پدافندی شود و سرعت پیشروی نیروی نظامی در عراق و سوریه بسیار کند شده و حتی گاهی روند معکوس اتفاق میافتد.
به این تاکتیکهای نظامی میتوان زمین بازی را نیز به نفع تکفیریها افزود، چرا که در برخی از بخشهایی که به اشغال تکفیریها در سوریه و عراق درآمده، شاهد مقاومتی از سوی مردم بومی نبودهایم و بعضاً استقبالهایی شده و جذب نیرو نیز در این مناطق سنی نشین انجام گرفته و نظام قبیلهای نیز در این زمینه به تکفیریها کمک کرده، به گونهای که یکباره قبیلهای چند صدنفره در عرض چند ساعت به این گروهها پیوسته است. با این اوصاف، طبیعتاً این پیشروی با نزدیک شدن به مناطق کردنشین و شیعهنشین عراق کند خواهد شد و قواعد بازی تغییر میکند؛ اتفاقی که در سوریه نیز دیدیم.