زیباکلام در گفتوگو با ابتکار، به عملکرد ده ماهه دولت يازدهم پرداخته و از اين که به قول او دولت روحاني «همه تخم مرغهايش را در سبد حل مسئله هستهاي گذاشته است» دفاع ميکند. زيباکلام معتقد است که بدون حل مسئله هستهاي هيچ پيشرفتي در شرايط کنوني کشور حادث نخواهد شد و اوضاع عمومي کما في السابق ادامه خواهد يافت. وي يکي از موثرترين شاخصها در تحليل عملکرد دولت را توجه به پيش زمينههايي ميداند که «دولت اصولگراي» احمدي نزاد براي اين دولت به يادگار گذاشته و سبب شده است تا برنامه و ها و سياستهاي اين دولت دستخوش آثاري باشد که هشت سال پيش به علت مديريت نادرست بر کشور تحميل شده است. در واقع به نظر مي رسد از نظر زيباکلام، کليد روحاني همان حل مسئله هسته اي است، کليدي که با گشودن اين قفل ميتواند گره از کار فروبسته کشور در حوزههاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي نيز بگشايد. متن اين گفتوگو را ميخوانيد:
آقاي دکتر ارزيابي شما از عملکرد 10 ماهه دولت چيست؟ کدام بخش عملکردي دولت در حوزه سياسي از نظر شما اهميت بيشتري دارد؟نگاه کنيد هر نوع ارزيابي از عملکرد دولت در اين زماني که کابينه جديد بر سر کار آمده، مستلزم اين است که ما شرايطي را که دولت روحاني تشکيل شده است در نظر بگيريم. در واقع مديريت اصولگرايان در هشت سال گذشته در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي موجب شده بود تا در بسياري از برنامههاي توسعهاي کشور به بن بست برسيم و روحاني در شرايطي رئيس جمهور شد که در برابر يک بن بست قرار داشت. در برابر وضعيتي که در آن اقتصاد کشور فلج شده بود بنابراين وقتي ميخواهيم ارزيابي از کار دولت ارائه بدهيم، بايد توجه داشته باشيم که دولت در چه بستر و شرايطي شکل گرفته است.
نکته بعدي اين است که آقاي روحاني به درستي همه تخم مرغهايش را در سبد هستهاي گذاشت و مصمم بود که کشور را از مرداب هستهاي بيرون بکشد. به نظر من اين انتخاب آقاي روحاني انتخاب درستي بود؛ زيرا تا زماني که اين مسئله به طور صحيح حل نشود، در هيچ بخش ديگري نميتوان پيشرفتي داشت.شما نگاه کنيد! اگر روحاني پيروز انتخابات نميشد يا اگر به فرض پيروزي هم و غم دولت را بر رفع مسئله هستهاي قرار نميداد، نه در اقتصاد، نه در سياست خارجي و نه حتي در مسائل داخلي نميتوانست دست آورد قابل ملاحظه اي داشته باشد. بايد ابتدا گره مسئله هستهاي را باز کرد، زيرا اقتصاد و سياست خارجي ما به طور مستقيم به اين مسئله گره خورده است. من از اين نظر نمره خوبي به دولت ميدهم چون هم تلاش زيادي در اين حوزه انجام داده و هم ثمر خوبي از تلاشهايش گرفته است.
آيا فکر ميکنيد توافق نهايي در اين دولت حاصل ميشود؟بله صد در صد اين اتفاق مي افتد. زيرا هم ما ميخواهيم به نتيجه و توافق برسيم و هم آمريکاييها خواهان اين امر هستند.
اما خوب اين مسئله هم مخالفان داخلي دارد و هم مخالفان خارجي!درست است ! بسياري از تندروهاي داخلي و خارجي و حتي برخي کشورها خواهان دست يابي ايران و غرب به يک توافق نهايي نيستند. براي مثال تندروهاي داخلي از مسئله هستهاي ابزاري براي آمريکاستيزي درست کردهاند که به سادگي نميخواهند از آن دست بکشند در صورتي که اين مسئله ارتباطي با آمريکا ندارد و بيشتر بر اساس منافع و مصالح داخلي کشور هدايت ميشود.همينطور در آمريکا هم جمهوريخواهان تندرو به هيچ وجه موافق به نتيجه رسيدن مذاکرات نيستند و سعي دارند از اين اتفاق ابزاري براي ايران ستيزي بسازند و تقابل دامنه دار دو کشور را ادامه بدهند.
به نظر شما اين مخالفان اثرگذاري تعيين کننده در روند مذاکرات ندارند؟نگاه کنيد در ايران به طور قطع آن 19 ميليون نفري که به روحاني راي دادند موافق يک توافق نهايي با غرب بر سر مسئله هسته اي هستند و پشتوانه تيم مذاکره کننده دست کم اين جمعيت پر شمار است و اين اقليت، که چه در داخل و چه در خارج به دنبال به چالش کشاندن توافق هستند، اثرگذاري چنداني در روند مذاکرات نداشته و ندارند. اينها در حاشيه تقلا مي کنند.منتها بايد شما يک نکته را به خاطر داشته باشيد و آن اين که حل شدن مسئله هسته اي صرفا بر اساس خواست متقابل حل نمي شود. يعني اين طوري نيست که بگوييم هم ما مي خواهيم و هم غرب، پس مسئله حل شد. زيرا هم ما و هم غرب به رغم تمايل براي توافق نسبت به هم بي اعتماديم و اعتماد سازي سريعا به وجود نمي آيد که انتظار داشته باشيم تنها در ظرف يک سال، بيش از سي سال بي اعتمادي از بين برود.اما با اين وجود ايران نشان داده است که در حل مسئله هستهاي جدي است و آمريکا از اعتماد به دولت و ملت ايران ضرر نخواهد کرد.
راهکار تيم سياست خارجي را براي حل نهايي چگونه ارزيابي ميکنيد؟ محور اصلي مذاکرات از سوي تيم کنوني به نظر شما چيست؟نگاه کنيد مذاکرات را بايد دست کم در دو محور اصلي دسته بندي کنيم! يکي خواست و تلاش غربي ها است و ديگري خواست و تلاش ايران! ما ميخواهيم در کوتاه ترين زمان ممکن مسئله هستهاي به طور کامل حل و فصل شود و همچنين تحريمها در کمترين زمان ممکن از سر راه اقتصاد کشور برداشته شود.اما از سوي ديگر غربيها ميخواهند در يک بازه زماني 20 ساله اين اتفاق بيافتد در حالي که سقف اين زمان براي ما 5 ساله است و مذاکرات در واقع چانه زني بر سر اين مسئله است.
بعد ديگر مذاکرات درباره نحوه و سطح فعاليت هسته اي است، در واقع غربي ها مي خواهند آنقدر فعاليت و سطح غني سازي را کاهش بدهيم که اگر چنان که خودشان تصور مي کنند ما بخواهيم سلاح هستهاي بسازيم نيازمند زماني طولاني براي ساخت اين سلاح باشيم در صورتي که ما مي خواهيم با افزايش سطح فعاليت هستهاي، هم از امکانات آن استفاده کنيم و هم مخالفان توافق نهايي و تندروها را راضي کنيم.به صورت دقيق تر غرب مي خواهد ما پنج هزار سانتريفيوژ داشته باشيم، در حالي که حداقل خواست ما 20 هزار سانتريفيوژ است. ادامه مذاکرات در واقع بستر چانه زني براي دست يابي به يک حد وسط ميان اين خواسته ها است و گرنه بحثي بر سر توافق نهايي نيست.
اما خوب دولت دموکراتها در امريکا که ذات هجمه گرايانه کمتري از جهوريخواه ها دارد در حال پايان است و اين در حالي است که دولت تعادلي در ايران کمتر از يک سال روي کار آمده است، نظرتان در اين باره چيست که هربار يک دولت متعادل در ايران قدرت را در دست داشته، دولت آمريکا در دست تندروهاي جمهوريخواه بوده و هربار دموکرات ها در امريکا قدرت را به دست گرفتهاند، يک دولت تند رو در ايران روي کار بوده است؛ آيا با پايان دوره دولت دموکراتها باز هم امکان اين توافق نهايي که ميگوييد وجود دارد، به بيان ديگر آيا در اين شرايط هم هر دو طرف خواهان يک توافق نهايي هستند؟نگاه کنيد متن مذاکرات متکي بر نظر دولتهاي خاص نيست! چند جانبه بودن اين مذاکرات امکان اعمال سياستهاي خاص يک دولت را در توافق نهايي کاهش مي دهد. بايد بگويم که نهايتا توافق انجام ميشود چون تندروهاي ايران و غرب جايگاه چنداني در جامعه خود ندارند. هم اکنون دولت آمريکا از ارتباط با ايران پشتيباني ميکند و تا حد بسيار زيادي قبح ارتباط با ايران در فضاي سياسي امريکا نيز کاهش پيدا کرده است. نکته اين است که برخي تندروهاي ما و تندروهاي غرب خوراک و ابزار مخالفتهاي همديگر را تامين مي کنند اما با ادامه اين روندي که بر اساس اعتمادسازي متقابل بنا نهاده شده است، اين تنش هاي حاشيهاي کمتر خواهد شد.هم ما و هم غرب دريافته ايم که تا مسئله هستهاي حل نشود هيچ مناسبات ديگري ميان اين دو جناح پيشرفتي نخواهد داشت.
اهميت اين مسئله در سياست خارجي مشهود است اما برخي ميگويند همه سياست خارجي دولت روحاني در مسائل هستهاي خلاصه شده و اين مورد باعث شده تا در ديگر مناسبات سياسي و بين المللي نقش ايران تحت تاثير قرار بگيرد. گسترش تنش ها در خاورميانه و... نظر شما در اين باره چيست؟اين مسايلي که امروز در خاورميانه به واسطه برخي گروههاي افراطي ايجاد شده است در واقع معلول برخي عوامل ديگر است. طبيعي است که هرچه قدر در يک فضاي دوقطبي که در جهان وجود دارد عملکرد کشوري به سمت يک قطب سنگيني کند، کشورهاي مخالف او در قطب ديگر لانه مي کنند. همانطور که گفتم همه مسايل ديگر ما به مسئله هستهاي گره خورده است! توجه به اين مسئله و در اولويت قرار دادن آن به معني ناديده گرفتن ساير بخش هاي سياست خارجي نيست. در واقع به معني توجه جدي به اين مقولات است! آقاي ظريف به خوبي از عهده اين مسئله تا کنون برآمده است، اما در ديگر موارد عقب نشيني نکرده و پويايي بسياري دارد،
سفرهاي وي به بسياري از کشورها در همين مدت کوتاه، نشانگر فعاليت دستگاه ديپلماسي ايران در منطقه و جهان است. کمک به حل مسايل سوريه، برگزاري انتخابات افغانستان، مسئله اکراين و ارتباط با کشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي از آفريقا تا آمريکا... از مهمترين مسايلي است که جمهوري اسلامي با دقت در برنامه ريزي مسايل سياست خارجي توانسته است در موضع گيريها و کمکهاي دوستانه و متعارف به کشورها به خوبي عمل کند.
به سياست داخلي برگرديم! عملکرد دولت روحاني در سياست داخلي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟در سياست داخلي مسايل بيشتري قابل طرح هستند! بسياري از مسايل وجود دارد که مورد خواست جامعه مدني است و البته انتقادهايي به دولت در اين باره وجود دارد در حالي که دولت در اين مسايل قدرت تعيين کننده ندارد.مسايلي مانند آزادي زندانيان سياسي و... خواست عمده اصلاح طلبان است و اگرچه در اختيار رييس جمهوري نيست اما وي تلاش کرده، با رايزني با روساي ساير قوا، زمينه را براي حل اين مسايل فراهم کند.به هر حال اين انتقادات کمترين فايده اش اين بوده که آقاي روحاني در خصوص جامعه مدني با وضوح بيشتري موضع گيري کرده و شفافيت عملکرد بيشتري داشته است.
در عملکرد اقتصادي هم بايد بگويم که مهمترين مسئله امروز کشور بيکاري و تورم و همچنين باز کردن گره کور پرداخت يارانههاي نقدي است. دولت بنزيني را که براي خودش 3000 تومان هزينه دارد به مردم هزار تومان مي فروشد همچنين بحرانهاي کم آبي و توليد نفت و گاز و... نيز مزيد بر علت است تا اهميت عرصه اقتصادي در کشور بيشتر درک شود اما همچنان که گفتم حل اين مسايل به حل مسئله هستهاي وابسته است و بدون در نظر گرفتن و حل آن نمي توان اميدوار به پايان مشکلات بود.همچنين براي بررسي مسئله سياست داخلي در کشور، بايد موضوع مهم انتخابات مجلس را هم در تحليل دخيل کرد. انتخابات آينده مجلس انتخابات مهمي است و قطعا راي حاميان دولت در اين انتخابات خيلي بيشتر از دورههاي قبل خواهد بود. در اين انتخابات هم به طور قطع ليست مشترکي از سوي حاميان دولت، اصلاح طلبان و اصولگرايان ميانه رو ارائه خواهد شد که يقينا سرليست اين اسامي، آقاي ناطق نوري است و رييس مجلس دهم شوراي اسلامي نيز ايشان خواهد بود.
آيا از اين نظر شما هم موافقيد که مرزهاي اصلاح طلبي و اصولگرايي با روي کار آمدن دولت اعتدال در مقابل گفتمان تندروي و افراطي گري کمرنگ شده است؟آنچه که هم اکنون وجود دارد قد کشيدن يک جريان افراطي عليه دو جناح اصلاح طلب و اصولگراست که البته دولت را هم به بدترين شيوه ممکن تخريب مي کنند! مي شود اين را هم گفت که در فضاي سياست داخلي اصلاحات، اعتدال و ميانه روي در مقابل راديکاليسم قرار گرفته اند.البته مشخص است که خاستگاه افراطيون متشکل از طرفداران آقاي احمدي نژاد، اصولگرايان تندرو و اعضاي جبهه پايداري است و البته مشخص تر اين است که اين گروه افراطي پشتوانه حمايتي جامعه را در اختيار ندارند.
پس چرا انقدر صدايشان بلند شنيده ميشود و مرتب برنامه ميگذارند؟نگاه کنيد طرفداران اين گروه افراطي همان 4 ميليون نفري هستند که در انتخابات پارسال به آقاي جليلي راي دادند! دليل اين که صدايشان بلند شنيده ميشود اصلا مربوط به همصدايي جامعه با آنها نيست، آنها رسانههاي زيادي در اختيار دارند، خوب، برخي تريبونهاي نماز جمعه و خيلي ديگر از اين رسانهها در اختيار آنان است و آدم تصور ميکند که صدايشان بلند است.
فکر ميکنيد دولت روحاني به شعارهايش جامه عمل ميپوشاند؟قطعا همينطور است منتها بايد ابتدا برخي از موانع اين موفقيت را که يکي از مهم ترين آن مسئله هستهاي است با موفقيت از پيش رو بردارد.