سيدباقر پيشنمازي در سرمقاله رسالت نوشت:
بازي ها براي كودكان فرصت تمرين نقشي است كه قرار است در فرداي زندگي خود ايفا كنند و لذا هيچكس حق ندارد «بازي كودكان » را به بازي بگيرد. كودكان بيش از تماشاي بازي ديگران، از ايفاي نقش فعال خود در بازي و آشكار كردن توانمند يهايشان لذت مي برند. اما اكثر نوجوانان و جوانان از ظرفي تهاي گوناگون بازي ها در حوزه سلامت و شادابي و كسب مهارت و شايستگي، نوعا به تماشاي بازي ديگران بسنده مي كنند و به تناسب «ورزيدگي بصري » و ميزان دقت خود، از آن پند مي گيرند. بازي فوتبال در مقايسه با ساير ورزشها، نمايش زيباتري از زندگي انسانها و رقابت ها و سبقت ها براي درخشش بيشتر و دستاورد بهتر و ميانبرهاي موفقت آميز، ارائه مي دهد.
همچنانكه در زندگي انسانها راه هاي معقول و غيرمعقول براي پيشرفت وجود دارد، در فوتبال نيز براي كسب امتياز و نتيجه، روشها و رفتارهاي مشابه وجود دارد كه بازي جوانمردانه يا ناجوانمردانه توصيف مي شود.
اينكه فراتر از حركت فردي و خود محوري، هنر حركت در جمع و كار مشترك تيمي را باور داشته باشيم و آن را هم بياموزيم اينكه با فكر و تلاش و كوشش خود، ونه ايجاد مانع و مزاحمت و صدمه زدن به رقيب، سبقت بگيريم، اينكه براي رسيدن به نتيجه هر كاري را مشروع ندانيم و با تخريب روحيه رقيب، خود را توانمند و موفق قلمداد نكنيم!
آنچه كه بازي فوتبال را از هر ورزش ديگر جذابتر و پرهيجانتر ساخته است، قانونمندي دقيق و معنادار آن است، كه با هدف رعايت انضباط حتي در شرايط دشوار و بازدارندگي از تخلف و خودسري، خصوصا در محدوده خطوط قرمز بازي (محدوده 18 قدم، 6 قدم و...) تعريف شده است و گاهي چند برابر ارزش تخلف، مجازات مي كند (مثل كارت زرد، قرمز، پنالتي، محروميت و...) تا بازيكنان نه تنها در عمل كه در خيال خود هم به خلاف و بي انضباطي فكر نكنند واز ناديده گرفتن قواعد بازي، به طور جدي اجتناب كنند.
در تماشاي بازي فوتبال، ميليونها و گاهي ميلياردها انسان براي زندگي فردي و اجتماعي خود پند مي گيرند و اين مي تواند به عنوان يك فرصت ممتاز فرهنگي مورد توجه و برنامه ريزي قرار گيرد.
ضوابط حاكم بر فوتبال براي داور (مجري قانون) به شدت احترام قائل است و تصميم او را بدون برو برگرد، لازم الاتباع مي داند و هيچكس نمي تواند در حين بازي تصميم داور را ناديده بگيرد. هر بازيكني كه قانون شكني كند اخطار مي گيرد و ممكن است از بازي اخراج شود و اين يك مسئله پذيرفته شده و بديهي است. چنين بازيكني با ماجراجويي و بلوا نمي تواند به بازي برگردد و بازي را هم به خاطر او متوقف نمي كنند و اگر باشگاهي طرفداران خود را تحريك و قشون كشي كند، مشمول جريمه هاي سنگين تر و گاهي محروميت دائم از مسابقات و رقابتها مي گردد. يكي ديگر از عواملي كه مسابقات ورزشي و خصوصا فوتبال را در رقابت هاي ملي و بين المللي جذاب و پربيننده كرده است، زمينه سازي آن براي تقويت هويت ملي و مباهات به درخشش تيم و كسب رتبه هاي ممتاز و قهرماني و به اهتزاز در آمدن پرچم و پخش سرود ملي كشور و جلب توجه افكار عمومي ملل جهان به آن است.
به جز كشور ما كه برخي از بازيكنان «مناسب تشخيص داده شده » براي تيم ملي، سرود ملي خود را نمي دانند و نمي خوانند! بازيكنان ساير كشورها غالبا در موقع پخش سرود ملي كشور خود با تمام احساس و هيجان همخواني مي كنند. اين روزها كه مسابقات فوتبال جام جهاني برزيل پخش مي شود شاهد هستيم نه تنها بازيكنان و مربيان و تماشاگران طرفدار آنان، كه مسئولان عالي كشورشان نيز كه به تماشاي مسابقه آمد ه اند، در جايگاه خود بر پا مي ايستند و بدون اينكه براي خود عيب بدانند سرود ملي كشورشان را خيلي جدي همخواني مي كنند.
سرود ملي هر كشور نماد همبستگي، هم انديشي و وحدت ملي است و چرا در كشور ما خيلي جدي گرفته نمي شود بايد مسئوليت آن را برعهده كساني گذاشت كه در جايگاه الگو و به عنوان شخصيت مرجع شناخته مي شوند.
و البته نظام مديريت سكولار ورزش كشور نيز كه در برنامهريزي و راهبري ورزش همه نقش خود را در حد «كارگري» براي فدراسيونهاي بينالمللي تعريف كرده است (1)، مسئوليت جديتري دارند و بايد از آنان پرسيده شود چرا كار كردهاي يك فدراسيون يا هيئت ورزشي در نظام جمهوري اسلامي هيچ وجه تمايزي با كار كرد فدراسيون مشابه در كشورهاي سكولار ندارد؟!
چرا در ستادهاي اجرايي كه براي برنامهريزي و اعزام تيم ملي رشتههاي مختلف ورزشي به مسابقات آسيايي و يا جهاني و المپيك تشكيل ميشود به جز حوزه فرهنگ از همه حوزههاي ديگر براي عضويت و حضور در ستاد دعوت ميشود؟اگر مديران ورزشي ما در برابر فدراسيونهاي بينالمللي از اعتماد به نفس و خود باوري و احساس هويت اسلامي، ايراني و انقلابي برخوردار باشند، مواضع فرهنگي و اهداف تربيتي رشته ورزشي خود را تدوين ميكنند و در گفتگوي با آنان مطرح و مطالبه مينمايند كه البته در سالهاي گذشته در موارد بسيار نادري اتفاق افتاد و نشان داد كه برخلاف آنچه ادعا ميشود، امر محالي نيست. ولي شرايط در سالهاي اخير همه جا اينگونه نبود شايد اشاره به اقدام خيانتبار برخي از روساي همين موسسات عمومي غيردولتي ورزشي باورپذير نباشد كه براي چند ماه به تاخير انداختن انتخابات تعيين رئيس جديد، و مدتي بيشتر تمتع از حياط خلوت مالي موسسه خود اقدام به گزارش براي نهاد بينالمللي ورزشي در مورد وجود جاي پاي نظارت يا دخالت دولت در اساسنامه و لزوم اصلاح آن نمودند تا بتوانند نامه و مجوز تاخير در انتخابات تعيين رئيس را تا زمان اصلاح اساسنامه به نفع اشراف مطلق و بدون متنازع كارفرماي غربي، دريافت كنند!! و متاسفانه يكي دو نماينده هم آگاهانه يا ناآگاهانه با مصاحبه عليه وزير وقت براينگونه اصلاح فرمايشي، پافشاري ميكردند! كه آثار آن در رسانهها ثبت شده و موجود است.
در مورد ديگري كه رئيس فدراسيوني به خاطر بيتدبيري و به كار گيري فردي بيكفايت براي سرپرستي تيم ملي و اعزام به خارج كشور ورزشكاران را در معرض سوءاستفاده بيگانگان قرار ميدهد و به همين دليل بركنار ميگردد، بلافاصله توسط برنامه ورزشي يكي از شبكههاي سيما (و انشاءالله بدون دريافت هرگونه وجهي) مورد حمايت واقع شده با دعوت به برنامه تلويزيوني زنده با پررويي و جسارت و براي تحريك افكار عمومي تلويحا احتمال تعليق اين رشته ورزشي از طريق گزارش بركناري خود به فدراسيون بينالمللي مربوط، را مطرح ميكند و رسانه ملي نيز از چنين فرد مقصري يك قهرمان ميسازد!
نظام فعلي تعيين روساي موسسات ورزشي، نوعا بده بستانهاي پشت صحنه را مبناي انتخاب قرار ميدهد، چون رئيس يك فدراسيون ميتواند نقطه اميدي براي دوستان و همكاران باشد و در زندگي آنها رونق ايجاد كند!
مسابقاتي كه ميتواند فرصتي پندآموز براي زندگي بازيكنان و تماشاگران باشد، تحت تاثير چنين مديريتهايي غافل از ظرفيتهاي فرهنگي تربيتي بازيها، به نمايشي از رفتارهاي خشونتآميز، غيراخلاقي و همراه با ناديده گرفتن حقوق تيم رقيب و مقابله با ارزشهاي فرهنگي تبديل ميگردد!
البته رفتار زيباي بعضي از بازيكنان كه بعد از گل زدن دست سپاس و نگاه نيايش به آسمان بلند ميكنند و با سر به سجده شكر گذاشتن منشا اصلي موفقيت خود را اعلام ميكنند يا محبت و مودت به معصومين (ع) را ابراز ميكنند ربطي به نظام مديريتي فدراسيونها و سازمان ليگ ندارد و ناشي از اراده شخصي و تربيت صحيح خانوادگي آنان است. چرا كه گاهي به خاطر پايبندي به ارزشهاي فرهنگي خود از سوي نمايندگان فدراسيونهاي بينالمللي جريمه هم شدهاند!!
فيفا كه هر اقدام فرهنگي ما را انگ سياسي ميزند و با آن مقابله ميكند و در مواردي با گستاخي جمله امام خميني (ره) را كه به مناسبت دهه مبارك فجر در استاديوم آزادي تهران نصب شده بود توسط نماينده خود پايين آوردند! خودشان تحت عنوان يك انتخاب فرمايشي و نمايشي، شاهزادهاي از خاندان ديكتاتور و شكنجهگر حاكم بر يكي از كشورهاي جنوب خليجفارس را با هدف نجات آنها از انزواي سياسي و البته با دريافت مراحم ويژه به عنوان رئيس كنفدراسيون آسيايي فوتبال تعيين ميكنند و چنين اقدامي اصلا نبايد سياسي تلقي شود!! و يا اينكه در مسابقه يكي از باشگاههاي كشور ما با باشگاهي ديگر در قطر، ناگهان پرچم تروريستهاي قطري مهاجم به سوريه توسط يكي از تماشاگران بالا برده ميشود و كارگردان از قبل هماهنگ شده تلويزيون قطر آن را در كادر قرار ميدهد!! و در حين پخش زنده مسابقه از سيماي كشورمان نيز پخش ميگردد! اقدامي سياسي نيست!! و فدراسيون فوتبال كشورمان نيز چكار دارد كه اعتراض كند؟! چرا سري كه براي اين رفتارهاي دوگانه درد نميكند ، دستمال بسته شود؟!
اين موارد نمونههاي محدودي است براي تاكيد بر يك امر مهم كه با درك صحيح فرهنگي، فرصتهاي طلايي ورزشي كشورمان را دريابيم. رسانه ملي بيشترين مسئوليت را براي مطالبه برعهده دارد كافي است به عنوان يك نهاد بزرگ و مهم زير نظر مقام معظم رهبري، حداقل، مطالبات رهبري نظام از حوزه ورزش را كه آماده و در دسترس و شفاف و روشن است در دستور كار خود قرار دهد و مرحله به مرحله تبيين، تعقيب و تحقق آن را پيگيري كند.
تحليل محتواي سه برنامه مهم ورزشي شبكههاي يك، دو، سه سيما در سال 91 كه توسط يك گروه پژوهشگر دانشگاهي انجام شد نشان ميدهد كه در 90% مدت برنامههاي تحليل شده نسبت به مطالبات مقام معظم رهبري از حوزه ورزش غفلت شده است.
در پايان اين يادداشت نظر وزير محترم ورزش و جوانان را به فرازهايي از سخنان حضرت آيتالله جوادي آملي كه در مهرماه سال 92 در ديدار سرپرست وقت آن وزارت بيان فرمودند جلب ميكنم:
«الان فيفا دارد ميگرداند!... ما اگر نتوانيم جهان را اصلاح كنيم لااقل به رنگ آنها در نياييم. نگوييم خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو! بگوييم خواهي نشوي رسوا همرنگ حقيقت شو... اگر قرار است انسان به همراه اينها حركت كند اين كار بسيار تلخي است! ما حرفمان مشخص است كه كجا ميخواهيم برويم؟ از كجا ميخواهيم شروع كنيم؟ برنامه كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت ما هم مشخص است. اين را طرح كنيم اگر پذيرفتند ميپذيرند، اگر نپذيرفتند ما كار ديگر بايد انجام دهيم.
ما اگر بخواهيم جوان و ورزش را هدايت كنيم راه دارد. حالا اگر نتوانستيم دنيا را عوض كنيم، يك قاره را عوض كنيم، محدوده خودمان را ميتوانيم عوض كنيم.»
----------------------------
پينوشت:
1- مقام معظم رهبري: همرنگ شدن با فرهنگ رايج در ورزش جهاني هنر نيست. 30/10/81