حجتالاسلام
و المسلمین
نقویان برای روزهای مبارک رمضان گفتار کوتاه اختصاصی برای مخاطبان «تابناک»
داشتهاند. گفتاری که بر محور اخلاق فردی و اجتماعی بنیان نهاده شده است.
این خطیب برجسته در گفتاری پیرامون عدم توجیه وسیله حتی برای رسیدن به اهداف مقدس و همچنین انصاف چنین گفته اند:بازی فوتبال یکی از دلایلی که خیلی طرفدار دارد، این است که قوانینش با قوانین هستی و فطرت یک تطابق و سازگاری عجیبی دارد. از جمله اینکه بازیکنان میدوند، پاس میدهند، دریبل میکنند، عرق میریزند تا توپ را کنار دروازه حریف میرسانند و پاسی میدهند به یکی از یارانی که آنجا هست و او با زیرکی و دقت تمام، توپ را یک گوشه دروازه حریف جا میدهد اما داور سوت میزند که این گل قبول نیست، چرا که تو یک پا در آفساید بودی. همه نیز قبول میکنند.
این اسمش این است که هدف وسیله را توجیه نمیکند. یعنی هدف شما گل زدن است و هدف خوبی است و زحمت هم کشیدهاید اما نه به ر وسیلهای، نه از هر راهی. نباید از بازیکن حریف آن طرف تر ایستاده باشی و گل بزنی. آن وقت در جامعه ما که جامعه دینی و اسلامی است. پیغمبر (ص) فرمود: «جنگ هم میکنید از هر وسیلهای استفاده نکنید.» جنگ آمدهایم که آدم بکشیم دیگر ولی به پیرمردها، به پیرزنها، به زنها و به کودکان کاری نداشته باشید. آبها را مسموم نکنید، درختان را قطع نکنید، حیوانات را نکشید، بمب شیمیایی روی سر مردم نریزید و خیلی دستورات دیگر که آدم فکر میکند بنشینیم و دل بدهیم و قلوه بگیریم.
بله، جنگ هم برای خودش اخلاق و آداب دارد. در جامعه اسلامی اگر کسی خواست به هدفی برسد ولو هدف حفظ نظام باشد، باید رعایت کند. مگر امام خمینی نمیگفت حفظ نظام از اوجب واجبات است اما همان امام اجازه نمیداد از یک راه غیرمشروع استفاده شود. اجازه نمیداد به کسی انگی و تهمتی بزنند و به آن خاطر او را بگیرند ولو آنکه آن شخص در جای دیگر فاسد بود، یک تهمت دیگر حق نداریم، به او بزنیم. باید درباره همان کاری که کرده، تازه اگر مجاز باشد برخورد با او، برخورد صورت پذیرد.
یک وقتی در دانشگاه یک دختر خانم دانشجویی با یک استادی در افتاده بود و استاد ظاهراً توهین کرده بود. بنده یک مسئولیتی در دانشگاه داشتم و این خانم یک عکسهایی آورده بود که این آقا در فلان عروسی مختلط با زنان نامحرم و بیحجاب رقصیده است؛ این هم عکسهایش و شما ببینید که این آدم چقدر فاسد است. من به شدت عصبانی شدم و گفتم خانم معلوم است که شما اصلاً حق نمیگویید. چه حقی داشتید که عکس خصوصی مردم را پیدا کردید و آوردید؟ تو از کجا میدانی که اینها نامحرمند؟ به چه دلیل عکس خصوصی مردم را آوردهای؟ تو دعوا در محیط دانشگاه داری و بیا حقت را در محیط دانشگاه بگیر. اینکه این آدم چه کرده، به من چه، به تو چه، به ما چه؟
حق نداریم در زندگی مردم سرک بکشیم و از هر راهی استفاده کنیم و این انصاف نیست. یک مسئلهای در دین به نام انصاف داریم. کسب زندگی مسلمانی باید سبک زندگی منصفانه باشد. روایت داریم: «لا دین لمن لا نصف له» کسی که انصاف ندارد، دین ندارد. انصاف میدانید یعنی چه؟ یعنی من دقیقا خودم را جای شما بگذارم.
آن وقتی که من در فرعی رانندگی میکنم و شما در اصلی و به من راه نمیدهید اما وقتی خودمان فرعی هستیم، دلمان میخواهد همه به ما راه بدهند. چرا این گونه هستیم؟ یک طنزی یک وقتی یکی از روزنامه ها نوشته بود که بابای ما اخلاق عجیبی دارد. پریروزها در اتاق میرفت و پایش به لیوانی خورد که وسط اتاق بود، آب لیوان ریخت و داد و فریاد سر مادرمان کشید که خانم صد بار گفتهام لیوان را اینجا نمیگذارند. بعد یکی دو روز پیش، برادرمان میرفت که پایش به لیوان خورد و این بار پدرمان سر برادرمان داد کشید که کوری و لیوان به این بزرگی را وسط اتاق نمیبینی؟! وقتی پای خودش میخورد میگوید اینجا جای لیوان است اما وقتی پای دیگری میخورد، میگوید کوری نمیبینی؟
خیلی وقتها اینجوری هستیم. وقتی فرزندیم یک جور میبینیم اما وقتی پدر شدیم، جور دیگری میبینیم. وقتی خودمان مسئولیم، یک جوری حرف میزنیم اما وقتی از مسئولیت کنار رفتیم و یک آدم عادی شدیم، یک جور دیگری میبینیم و حرف میزنیم. وقتی رئیسیم یک جور میبینیم و وقتی برکنار شدیم جور دیگر میبینیم. وقتی کارگریم یک جور میبینیم و وقتی کارفرما شدیم جور دیگری میبینیم. دانشجو که هستیم یک جور میبینیم و استاد که شدیم جور دیگری میبینیم. و این بی انصافی است.
اینجاست که دینداری به نماز و روزه نیست. یکی از مصادیق دینداری انصاف است. انصاف یعنی خودم را جایی شما بنشانم و بدانم که از هر وسیلهای حق ندارم برای رسیدن به هدفم -حتی اگر آن هدف مقدس باشد- برسم. اگر میخواهم مردم بیشتر قرآن بخوانند، حق ندارم حدیث جعلی نقل کنیم که فلان سوره خواندنش اینقدر ثواب دارد، در حالی که چنین چیزی را امام صادق نفرموده است. میگوید آقا من که نظری بدی ندارم و میخواستم مردم را به قرآن خواندن ترغیب کنم. ما چنین اجازهای در دین نداریم.
حق نداریم به قیمت گریاندن مردم در مجلس سید الشهدا (ع) هر حدیث و روایت سستی را و هر روضه عاطفی را که دروغ است و واقعیت ندارد و در کتاب بیسندی هم نیست و نشستی و ذهن و خیالات خودت بافته یا در کتاب بیسندی نقل شده، این گریه هم ارزشی ندارد. مطمئن باشید. این گریهای که برای یک روایت جعلی، یک حدیث بیسند، یک آخوند بیسواد، یک مداح بیمطالعه، آن هم فایده ندارد. دین اینگونه پیش نمیرود، بلکه مطمئن باشید، دین این گونه ضربه میخورد، همچنان که ضربهها زدیم.
دین مثل مغازه زرگری است و چهره زیبایی دارد. هیچ زرگری نمیآید و جنسش را حراج کند و التماس هم نمیکند که بیایید و بخرید و تحفیف هم نمیدهد. این است که اگر ما آن طلای ناب دین را که امام همواره ناب میگفت و اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی که امروز خیلی برایش تبلیغ میکنند، حتی برای شیعه خیلی سنگها به سینه میزنند. یک آخوند بیسواد در لس آنجلس و واشنگتن نشسته و نفع شیعه آنجا ترویج میکند و آن وقت به انقلاب و امام و رهبری جسارت میکند. یعنی آمریکا آنقدر خوب شده که برای ترویج شیعه پول میدهد؟ این همان اسلام آمریکایی است که 35 سال پیش امام (ره) دادش را میرد و ما نمیفهمیدیم و امروز با همه گوشت و پوستمان میفهمیم.
اگر خواستیم جامعه و جوانها ما به سمت دین بیایند، لازم نیست خیلی سخنرانی کنیم، باید در عمل نشان دهیم که این دین چقدر زیباست و انشاالله من در یک جلسهای درباره مفاهیم اصلی دین، چند کلمهای صحبت میکنم.