شهروند در گزارشی نوشت:
ماهی سیاه کوچولو، همیشه یک قصه نیست. یک رویای شیرین، همیشه نجاتدهنده نیست، همیشه به سمت دریا هم نمیرود. گاهی از دریا میآید. میشود یک کابوس، ماهی سیاه کوچولو هم مثل خیلیها تغییر کرده است و اکنون دیگر ویرانکننده است. یک هیولاست و داستان این هیولا را تنها باید از ساکنان اطراف تالاب شادگان شنید. مثلا اهالی روستای خنافره. ماهی سیاه کوچولو در اطراف تالاب به «بلتا» معروف است، یعنی «زورگو». همهچیز خوار است بهخصوص تخم ماهیهای تالاب را میخورد و این باعث کاهش ماهیهایی شده است که صیدشان یکی از راههای امرار معاش اهالی است. قصه ورود ماهیها به تالاب مختلف است اما رایجترین آن این است که این ماهی که بومی خلیجفارس است دوسال قبل از طرف یکی از شرکتهای دولتی به منظور احداث مجموعه پرورش ماهی وارد شد. اما مطابق معمول برنامهها عوض شد و ماهیهای آوردهشده در تالاب رها شدند. این نوع ماهی در خلیجفارس به اسم «شانک» شناخته میشود که گونهای تیلا پیلا است.
یکی از زنان روستا که کارش فروش ماهیهای صیدشده توسط پسرانش است درباره این ماهی میگوید: «ای کاش کسی بود که این ماهی را از حور جمع کند.» دلیل او هم این است که او تخم ماهیها را میخورد و کسی هم خودش را نمیخرد.
البته این تنها مشکل تالاب شادگان نیست. عبدالرضا نیز که کارش صید ماهی است. میگوید: «هور دیگر رزق ندارد.» رزق از نظر عبدالرضا یعنی ماهی یعنی پرنده که سالهاست کمتر و کمتر میشوند. او میگوید اول آب کثیف شد، بعد کم شد و حالا هم این بلتا. داستان تالاب شادگان یا آنطور که محلیها صدایش میکنند هور داستان اشک و آه است.
مساحت هور وقتی کنوانسیون رامسر نوشته میشد ۴۰۰هزار هکتار نوشته شد اما اطلاعات رسمی این روزها حکایت از مساحتی بسیار کمتر دارد. این کاهش مساحت آنقدر محسوس بوده و هست که پیرهای روستا با انگشت بیابانهای اطراف را نشان میدهند و با افسوس میگویند: «تا اینجا آب بود.»
حرفشان درست است خیلی از تیرهای چراغ برق وسط بیابان گاهی تا نیمه دو رنگند و کاملا مشخص است که پیشتر آب تا کجایشان بالا میآمده است. تالاب یک زمانی بزرگترین تالاب ایران بوده است و محل امرار معاش صدها نفر مانند عبدالرضا و سلیمه اما این روزها کارش به جایی رسیده است که همه منتظر پایانش هستند. حجم آب ورودی به تالاب هماکنون ۲مترمکعب در ثانیه است. قاسم یکی از روزنامهنگاران محلی شهر اهواز معتقد است که با این روند تالاب تا چند سال آینده کاملا از بین میرود. عبدالزهرا سنواتی فرماندار شادگان نیز این نظر را به گونهای دیگر تأیید میکند. او میگوید: «ما کاملا از روند نامطلوب تأمین آب مورد نیاز شرب و کشاورزی و حقابه تالاب ناراضی هستیم و این روند را قابل قبول نمیدانیم.»
البته که مشکل تالاب فقط کمی آبی و «بلتا» نیست. آلودگی هم هست. سلیمه معروف است که تالاب را مثل کف دستش میشناسد و هموست که محل مرگ ماهیها را نشان میدهد. میگوید: «زمانی بچهها اینجا شنا میکردند، تا همین یک ماه قبل، اما کمکم جنازه ماهی دیدیم و چند روزی است که جنازه پرنده نیز در آب دیده میشود.» سلیمه با دستش روی لولههای کنار جاده میزند و سرش را تکان میدهد: «اینها، اینها تالاب را ویران کردند.» معلوم نیست که لولههای نفت است یا پتروشیمی که آب را میبرند یا تخلیه پساب شرکتهای نیشکر و پرورش ماهی و فولاد. اما تا چشم کار میکند لوله است که به دل تالاب رفته است و همه اینهاست که مدتهاست تالاب را در فهرست قرمز قرار داده است.
شادگان به غیر از لولهها یک ویژگی منحصربهفرد هم دارد، تالابی که جریان ورودی آب شور از خلیجفارس و برخورد آن با آب شیرین کارون محدودهای را ایجاد کرده است میان شوری و شیرینی و این زیستگاه جانوران بسیار خاصی شده است. برآورد شده است که حدود ۱۰۰هزار نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم از شادگان ارتزاق میکنند. اما اینکه این روند تا به کی ادامه خواهد داشت را کسی نمیداند. سلیمه میگوید: «خیلی از اهالی روستاهای مجاور کوچ کردهاند و دیگر کمتر خانوادهای هست که تمام معاشاش را از طریق تالاب سپری کند.»
بسیاری حتی گاومیشهایشان را فروختهاند و رفتهاند، گاومیش برای اهالی اطراف حور یک جانور حیاتی است، یک ثروت که با کمترین هزینه از طریق تالاب پرورش داده میشود. ناصر میگوید علوفهای که در تالاب وجود دارد برای گاوها حکم طلا را دارد و همچنین برای دامدارها اما به تازگی آلودگی تالاب حیوانات را مریض میکند یا میلشان به غذا را از بین میبرد. تالاب سالهاست که محل تخلیه انواع و اقسام زباله و نخاله است. گذشته از مشاهدات مردم محلی که تخلیه نخالههای شرکتهای اطراف یا خانهها را دیدهاند بسیاری هم به صورت رسمی و قانونی این کار را کرده و میکنند.
همین چند سال قبل بود که شهرداری آبادان طي عمليات احداث بلوار در منطقهاي از شهر ۳۵هزار مترمکعب از زبالههاي نفتي منطقه گيسي را از زير خاک خارج کرد و در تالاب شادگان ريخت.
همزمان زبالههای ریختهشده توسط نیشکر و فولاد را هم در نظر بگیرید و البته شکارهای بیرویه که چنان منطقه را ناامن کرده است که مدیرکل محیطزیست خوزستان میگوید پرندگان به دلیل ناامنی کمتر به این اطراف میآیند. این هشدار البته درحالی است که حین حضور در تالاب گشتی یا ایستگاه محیطبانی وجود ندارد که احیانا قصد مقابله با شکارچیان غیرمجاز کند. شکارچیان، بلتا، آلودگی و کمآبی داستان این روزهای بینالمللیترین تالاب ایران است و دهها روستا و هزاران نفر که نسلبهنسل در کنار آن امرارمعاش کردهاند.
سلیمه نمیخواهد که عکسی ازش گرفته شود، صورتش را میپوشاند اما میخواهد که ماهیهایش بلتاهای صیدشده حتما در عکسها باشند تا مردم بدانند که پرورش ماهی با آنها چه کرد.