حسن روحاني در يك سال گذشته گاهي تند بوده و گاهي نرم. او در مراسم افطار شامگاه شنبه روي نرم خود را نشان داد، جايي كه از لزوم مسووليتپذيري و همينطور معذرتخواهي از مردم بابت وعدههاي عملي نشده سخن گفت. اين تصوير شايد در نگاه اول با آن حسن روحاني كه گهگاهي در مواجهه با منتقدان خود سخن ميگويد، چندان منطبق نباشد.
غلامحسين كرباسچي، دبيركل حزب كارگزاران سازندگي اما در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد كه برخوردها و موضعگيريهاي روحاني در قبال منتقدان هم وجهي از مسووليتپذيري او است. مسووليتي كه وي براي تامين مطالبات عمومي در برابر سياستهاي طيفهاي تندروي سياسي پذيرفته است. كرباسچي همچنين معتقد است كه روحاني توانسته ارتباط راحتتري با رقباي خارجي در مقايسه با مخالفان داخلي برقرار كند كه اين هم از نفوذناپذيري اين طيفها ست.
صحبتهاي روز شنبه آقاي روحاني از نظر شما چه وجه سياسي دارد؟ به عبارتي چه معناي سياسي ميتوان از درون صحبتهاي آقاي روحاني برداشت كرد و وقتي رييسجمهوري چنين صحبتي را مطرح ميكند آيا پيام خاصي هم در دل آن وجود دارد؟بخشي از اين صحبتها براي ما جاي خوشحالي دارد، از اين جهت كه به هر حال يك مدير ارشدي در قامت رييسجمهوري زمام كار را در اختيار گرفته است كه بعد از فاجعه مديريت هشت سال قبل از خود، به جاي مطرح كردن حرفهاي دروغ و آمارهاي خلاف واقع دادن، صريح و بيپرده به دولت و مردم و مسوولان بگويد كه ما مسووليتي داريم كه بايد در چهار سال آينده فلان كارها را انجام دهيم و در اين يك سال گذشته هم بايد قسمتي از اين كارها را بكنيم و اين يك سال گذشته است. بعد ميگويد بياييد ببينيم چه كردهايم و آيا براي شعارهاي خود كاري انجام دادهايم يا خير. و اگر كار نكردهايم بياييم و صادقانه از مردم عذرخواهي كنيم و اگر ارزيابي ديگري است بياييم آن را تجزيه و تحليل كنيم و به موقعيت واقعي خود اشراف داشته باشيم. اين يك وضعيت جديد و بديعي است كه سعي ميكند خود را به سيستم اجرايي كشور تحميل كند و خيلي هم به نظر من مثبت و سازنده است. ضمن اينكه در كار اجرايي الزاما نميشود بر اساس زمان تقسيم مساوي كرد. مثلا بگوييم اگر كسي پروژهيي دارد در يك چهارم زمان الزاما بايد يك چهارم پروژه اجرا شود. ممكن است در يك سال اول يك پروژه مقدمات اجراي آن فراهم شوند و در يك چهارم دوم يا سوم 80 درصد كار جلو برود.
به نظر شما اين دست موضعگيريها و رفتارها در جامعه باعث ايجاد چه زمينههايي خواهد شد؟ در همين حال چه خلأ مهمي ميتواند به واسطه چنين دست اظهاراتي ترميم يا پر شود؟ميتوان به راحتي بر اساس عينيات و آمارهايي كه وجود دارد، ادعا كرد كه آقاي روحاني در بدترين شرايط بعد از انقلاب اداره دولت را به دست گرفته است. از لحاظ اقتصادي و عمراني و حتي به لحاظ فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي جامعه ما در شرايط بسيار بدي بود. در اين هشت سال بحث كشور ما فقط بحث سقوط اقتصادي و سياست خارجي و لبه پرتگاه جنگ و اين طور مسائل نبوده، بحث اصلي اين بود كه در اين هشت سال شرايطي را به وجود آوردند كه يك فاجعه سقوط اخلاقي در جامعه شكل گرفت. از منظر همان مسائل اقتصادي هم بحث اصلي فقط تورم و سقوط ارزش پول ملي و امثال اينها نبود و نيست. در هشت سال دولت آقاي احمدينژاد ساختار اجرايي كشور ما ضربه خورد و مستهلك شد و مراكز تصميمگيري ما از بين رفتند. خود برخورد آقاي روحاني يك تعالي فرهنگي را در جامعه ما نويد ميدهد كه وارد دستگاه دولت هم ميخواهد بشود و مديران ما از آن حالتهاي آماردهي و گزارشدهيهاي خلاف و تاكيد بر حرفهاي نشدني دست بردارند و منطقي صحبت كنند تا امكان ايجاد اعتماد بين آنها و مردم به وجود بيايد و رابطه دولت – ملت يا رابطه حكومت و شهروند در راستاي اعتمادسازي ترميم شود. در يك جمله فكر ميكنم كه آقاي روحاني مهمترين كاري كه ميكند اين است كه تلاش دارد سياست و كار دولت را از آسمان به زمين بياورد و آن حالت قدسي را از كار دولت دور كند و به دولت معنايي زميني بدهد. يعني تصويري از دولت ايجاد كند كه همجنس مردم است، بايد مسووليت پذير باشد و همين طور احتمال دارد اشتباه كند و چون مسووليتپذير است، اشتباه خود را ميپذيرد و عذرخواهي ميكند. آقاي روحاني سعي دارد تا القا كند كه دولت يك موجود ماورايي نيست كه از عالم غيب حمايت ميشود، بلكه يك مجموعهيي است كه اگر بر اساس منطق و كارشناسي و واقعنگري جلو برود كارش را درست انجام خواهد داد و اگر غير از اين باشد نميتواند متضمن تامين معيشت، آرامش، امنيت و پيشرفت جامعه باشد.
من به سوال اول خود برميگردم و آن را اينبار طور ديگري مطرح ميكنم. آيا ميتوان از سخنان و رفتار آقاي روحاني اين برداشت را داشت كه ايشان سعي ميكند يك وجه تمايز جدي ميان خودش و دولتش با نيروهايي كه هشت سال قبل از او كشور را اداره كردند و بارها متهم به مسووليتگريزي شدند ايجاد كند؟ آيا اين نميتواند يك پيام سياسي نهفته در دل سخنان آقاي روحاني باشد؟بهطور طبيعي واضح است كه آقاي روحاني و خيلي از سياسيون ديگر چيزي غير از آقاي احمدينژاد هستند. جامعه به هر حال تا اين حد كه بتواند وجوه افتراق و تمايز بين اين نيروها را تشخيص دهد، داراي آگاهي و درك لازم هست. در مورد سخنان آقاي روحاني هم بهطور كلي چه ايشان چنين انگيزهيي در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، نتيجه طبيعي اين برخورد و موضعگيري حتما همين چيزي است كه شما ميگوئيد. ولي من نميخواهم و نميتوانم چنين برداشتي داشته باشم كه آقاي روحاني با هدف ايجاد وجه تمايز با آقاي احمدينژاد اينگونه موضعگيري ميكند. به نظر من لحن سخن و بيان آقاي روحاني طوري صادقانه بود كه من احساس نكردم كه ايشان همزمان به يك برداشت سياسي هم فكر ميكند. البته اين برخورد صادقانه وقتي در جامعه مطرح ميشود باعث ايجاد همين تحليل در ميان اقشار مختلف خواهد شد.
در طول اين يك سال دو مشخصه ويژه براي اظهارات آقاي روحاني ميتوان متصور بود، يكي زبان برنده و تيز ايشان در قبال برخي منتقدان و رقباي سياسي و يكي هم همين تاكيد بر مسووليتپذيري. اين دو را چگونه ميتوان با هم جمع كرد؟ خصوصا اينكه به دليل همان اظهارات صريح و محكم در مقابل منتقدان، ايشان بارها از سوي جريانهاي تندرو در مظان اتهام قرار گرفتند.اتفاقا اين دو نوع موضعگيري در راستاي هم هستند، يعني اگر هم جايي زبان تندي به كار ميرود در راستاي همان مسووليتپذيري و به ياد داشتن وعدههاي انتخاباتي و اهميت دادن به مطالبات عمومي است. به هر حال ارزيابي رييسجمهوري اين است كه بايد در جاهايي ايستادگي نشان دهد و مسووليت خود را در قبال حفاظت از منافع و مطالبات عمومي به انجام برساند. آقاي روحاني مشخصا در جاهايي كه از سوي برخي جريانهاي تندرو مورد انتقاد قرار ميگيرد، ميخواهد بگويد كه نه تنها انتقاد را قبول ندارد بلكه آن را در راستاي خواستهاي عمومي هم نميبيند، پس ترجيح ميدهد بايستد و به وظيفهاش عمل كند. آن زبان تند و صريح نه تنها در مغايرت با مسووليتپذيري نيست، بلكه درست در همان راستا قرار دارد و بسيار خوب است كه آقاي روحاني تا جايي كه ميتواند، نميگذارد نظر عمومي توسط عدهيي از مخالفان سياسي او مصادره شود. به هر حال پذيرش مسووليت نياز به سختي و پايداري خاص خود هم ميباشد.
همانطور كه شما اشاره كرديد، يكي از تلاشهاي جدي آقاي روحاني پايين آوردن سياست و كار اجرايي از آسمان و زميني كردن آن بوده است. يعني حداقل در كلام تلاش ايشان اين بوده كه به اين حوزه وجه عيني بدهند كه در سالهاي گذشته از دست رفته بود. شما فكر ميكنيد چقدر در عمل در اين حوزه توانستهاند موفق باشند؟اين يك بحث جدايي است و ارزيابي موفقيت از دولت متفاوت از بحثي است كه مطرح شد. در واقع صحبت ايشان در افطاري هيات دولت ناظر به موفقيت دولت يا عدم موفقيت آن نبوده است. اينكه بخواهيم موفقيت دولت را ارزيابي كنيم، بايد بگوييم اين دولت در مورد مجموعه آن چيزي كه وعده داده يا در دوره انتخابات مطرح كرده ، خوب جلو رفته است. چون حرفهاي معقول، شدني و پذيرفتني از اين دولت شنيدهايم و در عين حال دولت سعي كرده از روياپردازي فرار كند و حتي در كارهاي اجرايي و سفرها هم ادعاي آقاي روحاني اين است كه من آنچه را ميگويم چيزهايي است كه حداقل در مدت مسووليت من اين كارها شدني است.
دقيقتر اگر بخواهيد اشاره كنيد، به صورت موردي به چه مسالهيي ميپردازيد؟به هر حال در يك بنبست سياست خارجي كسي فكر نميكرد كه دولت بتواند به اين زودي و راحتي روابط خود را با دنيا تلطيف كند و حداقل در همين مدت و به سرعت گفتوگوي خود را با دنيا شروع كند و آثار اوليهاش را چه در زندگي مردم، چه در روابط خارجي و چه در آرامش رواني جامعه و مردم ميبينيم. من فكر ميكنم آنچه وعده دادهاند و گفتهاند شدني است. همين بحث سياست خارجي يكي از اصليترين بن بستهاي ايجاد شده در كشور بود كه اتفاقا بر بستر يك سياست غيرواقعنگرانه و خيالپردازانه جلو ميرفت. در طول دوران آقاي احمدينژاد و عليالخصوص در چهار ساله دوم ايشان، سعي شده بود به اين مذاكرات وجهي كاملا قدسي بخشيده شود كه انگار نوع موضعگيري دولتهاي نهم و دهم از اصول اساسي انقلاب است. اما دولت يازدهم خيلي راحت اين مسير را تغيير داد و به عبارتي در برداشت عمومي كه از سياست هستهيي در جامعه ايجاد شده بود، شك جدي به وجود آورد. اين نمونه مشخص و عيني از همين كاركردها است. در دولت قبل حتي مسائلي مثل مسكن مهر و يارانهها هم به موضوعات قدسي پيوند داده ميشد كه بعد از دولت يازدهم اين فرآيند كاملا تغيير كرد. يعني آمد و در يك چارچوب كارشناسي وارد شد.
مشخصا آنطور كه اشاره كرديد دولت توانسته با دنيا و كشورهاي غربي به يك زمينه گفتوگو و تعامل دست پيدا كند. اين گفتوگو به نظر شما در داخل چگونه بوده است و آيا در داخل دولت كار سختتري براي فراهم كردن زمينه گفتوگو در پيش ندارد؟در داخل من فكر ميكنم دو حوزه مهم وجود دارد. دولت توانسته در داخل رابطه خود را با مردم تنظيم كند، من فكر ميكنم كه مردم هم قسمتي از مشكلات دولت را پذيرفتهاند و آن را درك ميكنند. من قبلا هم گفتهام كه اگر امروز صحنه انتخابات سال قبل تكرار شود و همان نامزدها باشند، آقاي روحاني راي بسيار بالاتري ميآورد. چون به هر حال منطق و صحبت او براي مردم قابل فهم است. در اينجا ميماند حوزه دوم كه رقبا يا شايد بتوان گفت مخالفان سياسي آقاي روحاني هستند. آنها بيشتر همان كساني هستند كه بيشتر طرفداران آقاي احمدينژاد و دولت او بودهاند و متاسفانه در كشور ما وضعيت به گونهيي است كه وقتي يك گروه سياسي ميآيد و فاجعهيي اينچنيني به بار ميآورد، احساس مسووليت ندارد. حداقل ما اميدواريم همين رفتار آقاي روحاني كه گفتهاند ما مسووليت كار خود را قبول ميكنيم، به مخالفين ايشان هم اين آموزش را بدهد كه شما هشت سال كشور را از سال 84 به سال 92 رساندهايد و اگر امروز مسووليت آن را قبول نداريد، حداقل اينقدر كارشكني نداشته باشيد. متاسفانه آن گروه براي جبران شكست خود و پنهان ماندن آمار و ارقامي كه تازه دولت هنوز قسمت عمده آن را منتشر نكرده است، دارند مسائل جديدي براي اين دولت ايجاد ميكنند و حرفهاي شعاري را تكرار ميكنند و طلبكار هم هستند. همه اين مسائل به عهده خود آنها است.
اگر امروز در دانشگاه ما با سه هزار بورسيه غيرقانوني مواجه هستيم به دليل همان عملكرد هشت ساله است. اين سر و صداي داخلي و مجموعهيي كه با كمال وقاحت سياسي ايستادهاند و نه تنها مسووليت نميپذيرند بلكه ادعاهاي جديدي را مطرح ميكنند نشان ميدهد كه دولت آقاي روحاني با مخالفان خارجي خيلي راحتتر و سريعتر توانسته زمينه گفتوگو را فراهم كند تا مخالفان داخلي. دليلش هم اين است كه برخي طيفهاي داخلي اصلا نميخواهند تن به زمينههاي گفتوگو بدهند. البته كساني هم در جريان اصولگرا هستند كه واقعيتها را فهميدهاند و حتي اعتراف ميكنند. گفتمان اين طيفها به نسبت اصلاح شده است و زمينه همگرايي را فراهم ميكنند. در كل به نظر ميرسد آقاي روحاني براي گفتوگو در داخل با مشكل زيادتري نسبت به گفتوگوهاي خارجي مواجه باشد، خصوصا اينكه ديديم چقدر همين سد مخالفان داخلي هم تا اينجا مشكلاتي را براي گفتوگوهاي خارجي ايجاد كردهاند، چرا كه تندروهاي داخلي اصلا تمايلي به پذيرش آقاي روحاني ندارند.