داستان از آن جایی آغاز میگردد که ساعت 1 بامداد مورخ 25 تیر ماه سال جاری یکی ازاعضای خانم خانواده ی اینجانب با سابقه ی میگرن را به علت سردرد بسیارکه به مدت 24 ساعت به طول انجامیده بود و حال نیز دچار سرگیجه وتهوع شده بود را نیازمند مداوای جدی ترو اعزام به بیمارستان دیدیم.
بدین منظور به بیمارستان خصوصی نزدیک منزل به نام بیمارستان سعدی وقع در اصفهان عزیمت کردیم.در واقع آن چه باعث این انتخاب شد پیگیری بیشتر و سریعتر بیمار به زعم خانواده، در بیمارستان خصوصی و برخورد بهتر به علت حجم کاری کمتر بود؛ که البته فکری نه چندان درست بود
از آنجا که ساعات بامدادی شب ودیروقت بود ، از طرفی دل نگرانی همراهان، هر 5 نفر با ماشین شخصی به بیمارستان رفته و ابتدا طبق روال پزشکی و معقول به پزشک کشیک خانم مراجعه کرده وایشان به سعه ی صدر بیمار را ویزیت و تشخیص به تزریق سرم و تزریق 2 دارو در سرم کردند.
سپس با تهیه سرم و دارو به تزریقات واقع در طبقه ی همکف مراجعه کرده که درآنجا پرستارجوان خانمی با لباس سفید و حجابی ناکامل،آقایی با سن نسبتا بیشتر و مجرب،و جوان خوش چهره ی دیگر از کادر زحمت کش بیمارستان اقدام به وصل سرم کردند.
بعد از مدت چند دقیقه و باتوجه به خالی شدن اتاق تزریق زنانه بیمارستان، همراهان خانم بیمار نیز وارد اتاق شدند.از آنجایی که بیمار از سردرد بسیار شدید وبه طبع آن روحیه ی ضعیف ناشی از نقاهت بیماری رنج میبرد وعنایت به خالی بودن اتاق و نبود هیچ بیمار خانمی در آنجا ،همراهان جهت اعتلای روحیه بیمارمشغول به صحبت با بیمار شدند.در این بین به دلیل وضعیت هیستریک همراهان و بیمار (که معمولا همراه ملازمین بیمار است) و ایضا خوشحالی درونی از بهبود بیمار در اثنای صحبت چندین لحظه با صدای متوسط و زمزمه وار خندیدند که البته به دلیل نبود بیمار دیگر خالی از اشکال مینمود هرچند که شئونات بیمارستان ،هرچند خالی ،حکم میکرد سکوت رعایت را نمایند.
اما آنچه صورت گرفت برخورد پرستار اشاره شده (باحجاب ناکامل،البته این نشانه ی مختص ایشان بود که به خاطر دارم و دلیل اشاره این است) با لحن نه چندان صحیح و با عتاب جمله ی «نخندید اینجا بیمارستانه» را ذکر کردند به طوری که هر انسانی ازاین جمله و لحن بیان، تنها متصور مشکل ایشان با خنده میشد. مسلما یکی از ملازمان بیمار که خود دارای تحصیلات عالیه ،با سنی بالاتر از این پرستار کم تجربه(در سن مادر ایشان)،و عضو هیات علمی یکی از معتبرترین دانشگاه های تهران نیز هست به مثابه ی دانشجو ودختر خود به ایشان خطاب کردند«چه اشکالی دارد،آیا اگر گریه میکردیم . شیون سرمیدادیم که دراکثر بیمارستان ها شاهدش هستیم صحیح بود؟بیایید الفبای بیمارستان را عوض کنیم باید شادی را نیز به بیمارستان بیاوریم»که مسلما این جواب مطابق با منع خندیدن از طرف ایشان صادر گشت نه عدم رعایت سکوت.در ادامه پرستار با لحنی خشن تر گفت«اینجا یک مریض دیگر هم هست،آرام تر،در اتاق کنار مریض آمده(اشاره به مریضی مردی که دراتاق کناری میخواست سرم وصل کند)»که هرچند لحن ایشان مستوجب شماتت بود اماهمراهان را متوجه منظور ورعایت سکوت نه منع شادی و لبخند از جانب ایشان کرد و فهماند منظور ایشان این بوده که:میشود لطف کنید آرام تر صحبت بفرمایید!مریض دیگری هم دراتاق کناری هست!؛که گویا ایشان تنش را بر آرامش ترجیح میدادند و یا شاید احترام به ارباب رجوع وهمراهان بیمار را فراموش کرده بودند.به هر صورت با گفتن این جمله همراهان سکوت کرده ومنظور تذکر ایشان را دریافتند و ماجرا به ظاهر تمام شد اما اشتباه نکنید،برخورد های ناشایست تازه شروع شد.
این پرستار شاید به جهت نمایاندن خود به سوپر وایزربخش یا شاید برداشت از این جمله که« باید الفبای بیمارستان را از غم به شادی عوض کرد» ، منظور و قصد حمله ی سریع الوقوع همراهان و گروگان گیری مسئولان و انقلاب دربیمارستان است !؛پس از 2 دقیقه(یحتمل تفکر) که البته در این مدت سکوت کاملی بر محیط مستولی بود به سوپروایزر اطلاع داده و سوپروایزر بخش با ناآگاهی کامل به بخش مراجعه کرده و پرستار هم به ایشان گفت که همراهان گفته اند «الفبای بیمارستان غلطه» و گزارش ایجاد اغتشاس و عدم سکوت بعد از تذکر به ایشان،سوپروایزر را نیز گمراه کرده؛و سوپروایزر بدون فکر به این که اگر همراهان اغتشاش و سروصدا میکنند دست برنمیدارند چرا الان که جلوی اتاق ایشانم صدایی نمی آید؛چرا وقتی وارد بخش شدم متوجه هیچ صدایی نشدم،بلا درنگ به حراست و انتظامت بیمارستان زنگ زدند و ادعا نمودند در بخش اغتشاش شده!! حال آنکه به گواه دوربین های مداربسته و شاهدین ماجرا حتما قابل پیگیری است که هیچ اتفاقی در جریان نبوده.
مسئول حراست نیز با بی خبری سریعا خود را به محل رساند وایشان نیز شاهد بر ماجرا هستند که هیچ اتفاقی نه درجریان بود و نه اهانتی تا آن زمان. حال سوپروایزر که با حضور انتظامات و حراست شاید میخواست به پرستار و دانشجوی خود کار یاد بدهد با ادعای این که مسئول بخش است و بینظمی در جریان است وارد اتاق شد و شروع به تهدید همراهان به اخراج از بیمارستان کرد.همراهان بهت زده هم که حتی صحبت خود را به جهت یک تذکربا لحن ناشایست (از سوی پرستار)جهت مراعات بیماران دیگر پایان داده بودند ؛حال این سوال برایشان پیش آمد که چه نیازی به لشکرکشی و این اهانت ها وجود دارد، اکنون با سوپروایزر درگیر بحث شدند که عنایت به برخورد بد سوپروایزر و پرستار اشاره شده ،کار به اهانت متقابل کشید(حال آنکه به نظر میرسد مسئول بخش و به اصطلاح سوپروایزر باید توانایی رفع تنش را داشته باشند ،همچنین ،حداقل دانسته های روانشناسانه در برخورد با بیمار و همراهان همیشه مضطرب بیمار از هر طبقه و قشری که باشند را دارا باشد) و ایشان با ادامه اهانت و البته شروع بحث واهانت موجب ایجاد سر و صدا و تنش در محیط بیمارستان در ابعاد بسیار وسیعی شدند.
در ادامه ی بحث اینجانب که بیرون از اتاق بودم و جهت رعایت شئونات اخلاقی به هر حال وارد اتاق نشده بودم با شنیدن اهانت های خانم سوپروایزر ضمن اعتراض به مسئول حراست از ورود به حریم زنانه(که البته ایشان به گزارش سوپروایزر تصور به غوغایی درون بخش کرده بودند و در آن صورت هم حق ورود ایشان مسلم بود) با ایشان درگیری فیزیکی پیدا کردم(که به حق حرکت اینجانب از روی اشتباه و احساسات بود).درادامه خانم سوپروایزر که گویا نمیخواستند متوجه اشتباه اولیه ی خود شوند خواستار آمدن پلیس 110 نیز شده بودند.
البته در ادامه ی بحث با آمدن پرسنل دیگر از جمله آن مرد مجرب و جوان خوش چهره و خانم دیگری که لباس فرم ایشان شبیه سوپروایزر بود و ایضا برخورد شایسته ی مسئول حراست غائله ی دست ساز پرستار و سوپروایزر آرام تر شد.هرچندکه سوپروایزر و پرستار اشاره شده همچنان به بحث ادامه داده و حتی پرستار در انتها نیز با بی ادبی کامل میگفت «اینا به من پریدند!!!»؛ گویا می خواستند عدم وجود بیمار در بخش را با سرگرمی دیگری ادامه دهند،اما کادر دیگر بیمارستان و خصوصا مسئول حراست ضمن نادیده گرفتن برخورد اینجانب با خود؛ با خوشرویی تمام غائله را ختم کرده و حتی با صحبت طنازانه قصد تلطیف فضارا داشتند.
به هرصورت شایسته میدانم از مسئول حراست به نام آقای ورپشتی و ایضا سایر مسئولان که اشاره شد نهایت تقدیر خود را جهت حفظ خونسردی و ایجاد صلح و رفع کامل تنش اعلام نمایم
ولی حق خود می دانم که به عنوان یک شهروند، پرستار و سوپروایزر بخش تزریقات و پانسمان و ایضا مدیریت آن بیمارستان را در معرض این سوال قرار دهم که به راستی چه شد؟
و اینکه قبل از حضور سوپروایزر چه آرامشی بر جو حاکم بود و ایشان که مسئول نظم بخش بودند چه کردند؟آیا به راستی تنش را بر آرامش ترجیح میدهند؟آیا بیمار و همراهان او(ولو ناآرام) که دراینجا خود آرام بودند مستحق چنین برخوردی بودند؟
آیا بهترنیست در هرپستی که خدمت میکنیم به حکم شرع و قانون ارباب رجوع را محترم بشماریم؟و لااقل منطقی قضاوت کنیم؟
آیا بهتر نیست جهت حفظ نظم خود آن سوپروایزر در بخش نباشد!!! و موجبات شلوغی ، برخورد ،درگیری و مزاحمت برای سایر مسئولان را به دلیل رفتار بد خود ایجاد ننمایند؟ و این سوال که مسئول و علت نا آرامی آن بخش که و چه بود؟وچه کسی پاسخ گوی این سوالات است.امیدوارم با دیدن فیلم های دوربین های مدار بسته و گفته های مسئولان بی طرف حاضر این مسئله پیگیری شود.
جای دارد از اکثریت قریب به اتفاق جامعه ی پزشکی بیمارستان ها و مراکز درمانی که با سعه ی صدر حتی در مقابل برخورد ناملایم بیماران تحمل وآرامش راسرلوحه ی اعمال خود نموده و ایضا در این چنین مواقع اثربخشی ضعف و اشتباهات همکاران خود را پوشش میدهند کمال تشکر و قدردانی را بنمایم و از خوانندگان و رسانه ی تابناک بابت این مجال و فرصتی که به بنده دادند نیز مراتب سپاسگزاری خود را اعلام نمایم.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد......
فرستنده: نام محفوظ