صادق زیباکلام در سرمقاله شرق نوشت:
آنچه مسلم است دیر یا زود، آتشبس در «غزه» برقرار خواهد شد. هم وزرای خارجه آمریکا و اتحادیه اروپا به قاهره رفتهاند و هم دبیرکل سازمانملل رفته است. آمریکاییها اگرچه حسب ظاهر از اسراییل حمایت میکنند، اما یقینا در پشت درهای بسته با زبان دیگری با رهبران آن کشور سخن میگویند. اسراییلیها تا همینجا هم متوجه شدهاند نهتنها به هدف اعلامشده اصلی خود نرسیدهاند، بلکه هرروز که میگذرد در «جنگ افکار عمومی» متحمل شکستهای بیشتر و بیشتری میشوند. تنها پیروزیای که آنها تاکنون -بعدازظهر سهشنبه- به دست آوردهاند، کشف یک تونل زیرزمینی متعلق به «حماس» بوده است. حتی اگر فرض بگیریم آن تونل گذرگاه مهمی برای مبارزان فلسطینی از نوار «غزه» به سرزمینهای اشغالی بوده است، دستکم یک دو جین تونل مشابه آن وجود دارد.
بهعلاوه حفر مجدد چنین گذرگاههایی، خیلی به تکنولوژی پیشرفته نیاز ندارد. فیالواقع اسراییل در نبرد سنگین و سرنوشتساز بر سر بهدستآوردن افکار عمومی متحمل شکست سنگینی شده است. حتی در خود آن کشور هم علیه عملیات «غزه»، مخالفت و انتقادات جدی به راه افتاده است. اما چرا چنین شد و چرا محاسبه نتانیاهو و همکارانش در حمله به «غزه» درست از آب درنیامد؟ چرا حملات سنگین هوایی، دریایی و حالا هم ورود به «غزه» با امکانات زرهی و امکانات سنگین نتوانسته دستاورد چندانی برای دولت دستراستی تندرو در تلآویو به همراه آورد؟
اسراییلیها تصور میکردند با بمباران هوایی اماکن و ساختمانهایی که محل پرتاب راکت از جانب مقاومت میبود و با تحت فشار قراردادن ساکنان «غزه»، آنها هم متقابلا به «حماس» فشار وارد میکنند و «حماس» هم مجبور میشود راکتپراکنی را متوقف کرده و آتشبس را بپذیرد. تصور دیگر اسراییلیها آن بود که اگر هم فرضا ساکنان «غزه» روی نیروهای جهادی فشار وارد نمیکردند، دستکم خودشان مناطقی را که اسراییلیها اعلام میکردند، تخلیه میکردند و نیروهای اشغالگر میتوانستند آن مناطق را هدف قرار داده و «حماس» را زمینگیر کنند بدون به بارآمدن تلفات انسانی و مشکلاتی که از نظر افکار عمومی بینالمللی برایشان به راه افتاده است. اما هیچکدام از انتظارات یا محاسبات اسراییلیها درست از آب درنیامد.
مردم «غزه» با وجود بمباران شدید، نداشتن آب، برق، غذا و دارو و بالاتر از همه با وجود بیم کشتهشدن در نتیجه بمبارانها حاضر نشدند روی «حماس» فشار بیاورند که پرتاب موشک به سرزمینهای اشغالی را متوقف کند. آن شرایط هولناک را تحمل کردند اما همچنان از «حماس» و سایر گروههای مقاومت، پشتیبانی میکنند. بر خلاف تصور اسراییلیها، آتش خشم فلسطینیها در نتیجه ازبینرفتن خانه و کاشانهشان و با وجود ازدستدادن عزیزانشان، بهجای اینکه به سمت «حماس» برود اتفاقا به سمت اسراییلیها رفت. بمباران شدید مناطق مسکونی بهجای اینکه باعث ترس و وحشت فلسطینیها شده و آنان را به پای میز مذاکره و پذیرش آتشبس سوق دهد، نتیجه عکس بهبار آورده است. از یکسو عزم و اراده ساکنان «غزه» را در دفاع از سرزمینشان و در نتیجه ادامه راکتپراکنی، استوارتر کرده و از دیگرسو، بغض، کینه و نفرت آنان از اسراییلیها را افزایش داده است. «ازقضا سرکنگبین، صفرا فزود» و «روغن بادام» «خشکی» به بار آورده است. از قضا گلولهبارانها، کشتهشدنها، خرابشدن منازلشان روی ساکنینشان، آوارگی، بیآبی و بیغذایی، آنگونه که اسراییلیها تصور میکردند که باعث شود مردم، راکتپراکنی «حماس» را مسوول و مقصر بدانند و شکاف بین مبارزان و توده مردم به وجود بیاید، نتیجه دیگری به بار آورده است. برداشت بسیاری از رسانههای بینالمللی که در «غزه» هستند حکایت از آن دارد که محبوبیت «حماس» در میان مردم «غزه» -با وجود همه اتفاقات اخیر- افزایش هم یافته است.
هیچیک از رسانههای بینالمللی حتی یک مورد نتوانستند گزارش کنند که یکی از ساکنان «غزه» از «حماس» خواسته باشد، موشکهای خود را به سوی سرزمینهای اشغالی پرتاب نکنند تا اسراییل هم دست از حملات خود بردارد.
شکست اخلاقی اسراییلیها را به شکل دیگری هم میتوان ملاحظه کرد. آنها از مردم «غزه» خواستهاند که محلهها و مناطق مشخصی را تخلیه کنند اما فلسطینیها این کار را هم حاضر نشدند انجام دهند و با وجود گلولهباران خانههایشان، حاضر به تخلیه مناطق مورد درخواست اسراییلیها نشدند. به عبارت دیگر، ساکنان «غزه» حاضر نشدهاند «حماس» را تنها بگذارند و حتی بالاتر از آن، عملا خودشان را سپر «حماس» و مبارزان مقاومت کردهاند. نتیجه آنکه اگر اسراییلیها خواسته باشند «غزه» را به اشغال درآورند، ناگزیر هستند خانهبهخانه و کوچهبهکوچه، «غزه» را تصرف کنند. «غزه» اگرچه از بُعد مسافتی منطقه بزرگی نیست اما اشغال آن یعنی کنترل باریکهای که طول آن به اندازه تهران تا کرج است و عرض آن به اندازه تجریش تا میدان ونک. در چنین محدودهای نزدیک به دومیلیوننفر زندگی میکنند که جملگی در یک نکته متفقالقول هستند: دشمنی با اسراییل! اسراییلیها هیچ تمایلی به اشغال «غزه» ندارند و این اقدام برای آنان یادآور سالهایی بود که هرروز با دومیلیون فلسطینی درگیری داشتند.
زاویه دیگری که پیروزی «حماس» را نشان میدهد موضوع آتشبس است. برخلاف اسراییلیها، «حماس» که میبیند از حمایت مردمش و البته حمایت افکار عمومی جهانی برخوردار است هیچ اصرار و عجلهای برای پذیرش آتشبس ندارد. برعکس، این اسراییلیها هستند که بدون بهدستآوردن هدف اصلیشان، خواهان یکجور خروج آبرومندانه از مهلکه هستند.
اما «حماس» یک فهرست بلندبالا شامل دستکم 10خواسته به مصریها داده که بند اول آن، برداشتهشدن محاصره «غزه» است. بندهای دیگر نیز هرکدام برای اسراییلیها ایضا مصیبتبار است؛ از آزادی رهبران «حماس» گرفته تا لغو محدودیت ورود و خروج از «غزه» و.... در نهایت باید به تلفات اسراییلیها اشاره داشت. گفته میشود دستکم 28 نظامی کشته شدهاند. این برای اسراییلیها تلفات بسیار سنگینی به شمار میرود. فراموش نکنیم اسراییلیها برای آزادی «گیلعاد شلیط» که سربازی ساده بیش نبود، حاضر به آزادی بیش از هزار زندانی فلسطینی شدند.
در خبرها رسما اعلام شده یک افسر هم به دست فلسطینیها افتاده است. حتی اگر او زنده نباشد و جسدش را یافته باشند باز هم اهرم خوبی برای معامله با اسراییلیهاست. مجموعه این ملاحظات سبب شده اسراییلیها تمایل خیلی بیشتری برای برقراری آتشبس داشته باشند تا فلسطینیها. البته گفتن این حرف از نظر انسانی و عاطفی سخت است اما فلسطینیها چیز بیشتری برای ازدستدادن ندارند. عملا هرچه داشتهاند مورد هجوم اسراییل قرار گرفته، پس اصراری برای برقراری آتشبس ندارند. زندگی در زندان بزرگی به نام «غزه محاصرهشده»، خیلی برای ساکنان آن شیرینی ندارد که خواسته باشند به هر قیمتی دوباره به ثبات، آرامش و آتشبس برسند.