رایزنیها برای رفع توقیف فیلمهای سینمایی توسط مسئولان سازمان سینمایی از یک سو با صاحبان اثر برای اعمال برخی اصلاحات و از سوی دیگر با منتقدان به این فیلمها برای رسیدن به تعاملی مستمر، در شرایطی طی ماههای اخیر شدت گرفته که برخی با نگرانی نسبت به این وضعیت، اقدام به ارائه سناریوهایی غلط درباره این آثار میکنند تا روند رفع توقیف این آثار را متوقف سازند؛ گروهی که نگاهشان به سود فرهنگ و در راستای منافع بلندمدت کشور نیست.
به گزارش «تابناک»، یکی از اصلیترین برنامههای رسمی مدیران تازه سازمان سینمایی، رفع توقیف فیلمهایی بوده که در چند سال اخیر توقیف شدهاند و برخی از آنها بدون اعمال اصلاحات و یا با اصلاحات اندک قابل نمایش هستند اما در گذشته ارادهای در این زمینه وجود نداشته و این فیلمها در کشوی مدیران باقی ماندند. این گونه بود که کمترین توجهی پیرامون هزینه میلیاردی تولید این آثار نیز نمیشد و با چنین برخوردی، حداقل اتفاقی که رخ میداد، تباه شدن سرمایه سینماگران بود.
در نه ماه اخیر کوشش وسیعی برای رفع توقیف برخی از این آثار از چندین طریق صورت پذیرفت اما در عمل توفیقی در پی نداشت و حتی با وجود صدور مجوز اکران برخی آثار سینمایی، سه فیلم «قصهها»، «پریناز» و «زادبوم» امکان اکران نیافتند و مسئولان سازمان سینمایی از صاحبان این فیلمها خواستند تا فراهم شدن شرایط مطلوبتر و جو آرامتر برای اکران آثارشان، صبر کنند و سینماگران نیز که در جریان برخی فشارهای رسانهای نشده قرار گرفتند، پذیرفتند.
در این میان اما رایزنیهای تازهای برای تحقق شرایط اکران برخی دیگر از آثار فراهم شد؛ آثاری که یا فاقد اشکال بودند و صرفاً به واسطه لجبازی پیشینیان، اکران نشده بودند و از سوی منتقدان نیز امتیاز بالایی گرفته بودند و یا اشکالاتشان با چند اصلاحیه که لظمه جدی به فیلمها نمیزند، قابل اکران است و باز هم، بحث ممیزی بهانهای برای عدم اکران بوده است. با همین هدف رایزنی دوسویهای از سوی سازمان سینمایی آغاز شد و نتایجی نیز در پی داشت.
«زندگی مشترک خانم و آقای محمودی» که بدون نیاز به ممیزی در حال اکران است در یک سمت ماجرا مدیران سازمان سینمایی با جریانهای متعدد و موثری دیدارهایی داشته و ضمن شنیدن دغدغههایشان، تلاش کردند دیدگاههایشان را به فضای کنونی سینما نزدیک کنند و برخی ملاحظاتشان را نیز پذیرفتند و از آن سو، در گفت و گو با کارگردانها درباره اصلاحات برخی بخشهای برخی فیلمها سخن به میان آمد که خوشبختانه به واسطه وجود حسن ظن، مقاومت شدیدی را از سوی اکثریت کارگردانها نبودیم و تنها دو کارگردان هنوز حاضر به اصلاح آثارشان نشده اند.
احمدرضا درویش حاضر به محو یا نورانی کردن چهره حضرت عباس (ع) و حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر نشده و همچنان بر حفظ این صحنهها به عنوان بخش مهم اثر که حس فیلم را به مخاطب انتقال میدهد، تاکید دارد و کیانوش عیاری برای «خانه پدری» حاضر به سانسور صحنه کلیدی نخست که فیلم تماماً متکی به آن است نشده اما اکثر کارگردانها پذیرفتهاند اصلاحاتی که به کلیت اثرشان ضربه نزند را در فیلمهایشان که جزو آثار توقیفی یا تعلیقی است، اعمال کنند و در مقابل برخی منتقدان جدی نیز با رعایت برخی ملاحظات، اکران برخی آثار را بلااشکال دانستهاند.
در همین راستا فیلم «زندگی مشترک خانم و آقای محمودی» ساخته جدی و ساختارمند روح الله حجازی که اجازه اکران در جشنواره سی و یکم فیلم فجر را نیافت و پروانه نمایش نیز دریافت نکرده بود، بدون ممیزی پروانه نمایش گرفت؛ فیلمی که از اکثر منتقدان و حتی سختگیرترینهایشان نظیر مسعود فراستی نیز امتیاز بالایی به نسبت دیگر آثار دریافته کرده بود و حال با اکرانش نیز هیچ اتفاقی نیافتاده و مشخص شده، برخوردی که در دوران مدیران گذشته سینمایی با این اثر و برخی دیگر از آثار شده سلیقهای و غیرمنصفانه بوده است.
یکی دیگر از آثاری که با چنین برخوردی مواجه شده، «پاداش» ساخته کمال تبریزی است؛ فیلمی که با حذف چند سکانس برای جلوگیری از حساسیتها قابل اکران است و قطعاً پس از اکران در سینماها، جزو آثاری است که به کرات و مناسبتهای مختلف از تلویزیون پخش خواهد شد و البته پیش از آن فروشی قابل توجه را در سینما تجربه میکند.
«پاداش» که در دوره حسینی توقیف شد، داستان یک مدیر اجراییِ میانی با بازی درخشان حسن معجونی است که مدیر بالادستیاش تغییر کرده و حال قرار است به مجموعه ورود کند. این مدیر اجرایی در دستشویی اداره با شخصی مواجه میشود که تصور میکند ارباب رجوع است و به همین دلیل نامهای را بر کتف شخص مذکور میگذارد و پاراف میکند و چند لحظه بعد در مییابد که شخص مذکور همان مدیر جدید است که از قضا روحیاتی شبیه برخی مدیران پیشین دارد.
مدیر ارشدِ تازه وارد نیز از این نوع برخورد -به عنوان حسن برخورد با ارباب رجوع و پاسخگویی در هر شرایطی خرسند میشود و این مدیر جوان را برای تشویق به سفر حج میفرستد. این مدیر ابتدا تلاش میکند به این سفر نرود اما نه تنها راهی حج میشود، بلکه ناخواسته جزو گروهی از حجاج اعزامی قرار میگیرد که در آشپزخانه مشغول به فعالیت هستند و به همین دلیل تجربههای متفاوتی مییابد و پس از پالایش به دیدار یار میرود و به خانه خدا مشرف میشود. این فیلم به شدت یادآور «لیلی با من است» بوده و برخی مفاهیم و تذکرات دینی را نیز به ظرافت بیان میکند و اساساً توقیفش اشتباه بوده است.
با این حال ظاهراً ادامه روند بی سروصدای تحقق شعار اکران فیلمهای توقیفی برای عدهای قابل تحمل نبوده و اقدام به سناریوسازی کردهاند. یکی از این سناریوها که توسط رسانهای کلید زده شد، انتشار خلاصه ناقص داستان برخی از این فیلمها به قصد ایجاد تنش تازه و تحت فشار گذاشتن مدیران سینمایی برای توقف دوره پروسه رفع توقیف بوده است. در همین راستا بدون اشاره به فیلم «گس» ساخته کیارش اسدزاده که اتفاقاً ساختار آنچنان مسنجمی نداشت و انتشار خلاصه ناقص داستان این فیلم، تلاش کرده این آثار را ضدارزشها معرفی کند و مانع از رفع توقیفها شود.
بر اساس آنچه در راستای همین فضاسازی منتشر شده، «
در یکی از اپیزودها زن دکتر روانشناس و مرد دکتر زنان است و مرد به زنش خیانت می کند. در دومی مرد راننده آموزش رانندگی متاهلی هم زمان با زنی دیگر رابطه دارد. زن دوم از زن و بچه او خبر دارد و حالا می خواد زن اول را برای دومی طلاق بدهد و در آخری دختر دکتر با پسری در یک جمع دانشجویی دوست می شود و با بهانه وعده وعید ازدواج بکارتش را از دست می دهد.» و نویسنده مطلب مذکور در ادامه نیز تاکید میکند فیلم مملو از خیانت است و تلاش میکند اثر را یک فیلم کاملاً فاسد نشان دهد.
آنچه مسلم است، اصل نمایش خیانت با رویکرد نفی آمیز در فیلم سینمایی یا سریال به خودیِ خود مشکل ساز نیست و حتی در قرآن نیز ماجرای خیانت همسر عزیز مصر و عاقبت او نیز آمده، بلکه اصل اساسی این است که فیلم مروج خیانت نباشد و نگاه مثبتی به خیانت یا ارتباطهای این شکلی نداشته باشد. برخلاف خلاصه ناقص فوق، «گس» که بدون تردید نیاز به برخی اصلاحات دارد، در مجموع در حال نفی خیانت و یادآوری تاوانی است که خیانت و چنین رفتارهایی در پی دارد.
بر اساس داستان «گس»، روانشناس مردی با منشیاش با استفاده از فضای مدیر و کارفرمایی در ارتباط است و به زنش خیانت میکند؛ اتفاقی که متاسفانه در بخش خصوصی تا حدودی رخ میدهد. در آن سو نیز پسری که از قضا ارتباط خونی با قربانی اول یا دوم دارد، دختر دانشجویی را با نشان دادن در باغ سبز اغوا میکند و سپس با دوست همین دختر رابطه برقرار میکند و به این دختر نیز خیانت میکند. دختر گریان از شهرستان به خانه پدرِ پزشکش بازمیگردد و در مییابیم پدری دخترش قربانی شده که خود زنی دیگر را قربانی کرده بوده است.
پیام فیلم کاملاً شفاف است: «دنیا دار مکافات است» و از قدیم نیز این پیام به عنوان یک هشدار نزد مذهبیون مورد توجه قرار داشته که «اگر به ناموس دیگری دست درازی کرد، دیگری به ناموست دست درازی خواهد کرد» و با این اوصاف آیا چنین فیلم حاوی پیامی تا این حد تکاندهندهای که قطعاً بسیاری از مردم را نسبت به چنین روابطی و خیانت نگران خواهد کرد، با تفسیری که در ابتدا اشاره شده تا فیلم در توقیف بماند، سازگاری دارد؟! واقعاً اگر برخی کارگردانها از یک طیف چنین فیلمی میساختند، به عنوان فیلم دارای مضمون ارزشی و دینی معرفی نمیشد؟!
آیا منصفانه است که از هر حربهای برای ضربه به سینما و در توقیف نگه داشتن فیلمها استفاده کرد؟ آیا درک موضوع دشوار است که تلاش غیرمنصفانه و نه از سر دلسوزی برای توقیف نگه داشتن یک فیلم که به منزله از دست رفتن سرمایه سنگین حاصل شده برای تولید آن فیلم است، حکم حق الناس را دارد و باید روزی پاسخگویش باشیم؟ باور کنیم دنیا دار مکافات است و تنها «خیانت» نیست که در این دنیا مکافاتش همچون آوار بر سرمان خراب خواهد شد.