مذاكرات هستهاي ايران، بحران غزه، ناآراميها در عراق و ادامه فعاليتهاي بي حد و حصر داعش، گره انتخاباتي در افغانستان و ادامه بحرانهاي پراكنده امنيتي در سوريه. منطقه خاورميانه گرفتار چند پرونده ويژه شده است؛ پروندههايي كه رفع و رجوع آنها نه تنها به همراهيهاي كشورهاي منطقهاي نيازمنداست بلكه نوعي از همكاريهاي منسجم بينالمللي را هم ميطلبد. به نظر ميرسد همكاريهاي ايران به عنوان قدرت منطقهاي كه در تمام پروندههاي ذكر شده از قدرت مانور قابل توجهي برخوردار است با ايالات متحده كه در بسياري از اين پروندهها نقش مستقيم و غيرمستقيمي را بازي كرده است، ميتواند شاه كليد پايان يافتن بسياري از اختلافها باشد. از عمر دولت تدبير و اميد يك سال ميگذرد و اين در حالي است كه رابطه تهران – واشنگتن تنها بر سر ميز مذاكرات هستهاي تعريف ميشود. پايان دادن به گره 10 ساله در مذاكرات هستهاي ايران با 1+5 اصليترين اولويت دولت اعتدالگراي ايران در جريان مذاكره با اروپاييها، امريكا، چين و روسيه است.
سيد عباس عراقچي، معاون حقوقي و بين الملل وزير امور خارجه در گفتوگو با «اعتماد» تاكيد ميكند كه حجم بي اعتماديهاي ايران به سياستهاي امريكا به اندازهاي است كه همكاريهاي وسيعتر ميان دو كشور در پروندههايي جز پرونده هستهاي بعيد به نظر ميرسد. اين عضو ارشد تيم مذاكره كننده ايران با توجه به تعيين ضرب الاجل زماني 24 نوامبر براي پايان مذاكرات در قالب برنامه اقدام مشترك ميان ايران و 1+5 تاكيد ميكند كه در صورت عدم امضاي متن توافق جامع در اين تاريخ، هم راه براي مذاكره به گونهاي ديگر هموار است و هم مسير بازگشت دو طرف به پيش از 24 نوامبر 2013. متن اين گفتوگو به شرح زير است:
با توجه به اهميت پرونده غزه، بحث را از اقدامهاي عملي ايران براي متوقف كردن خشونت در غزه آغاز كنيم. تاثيرهاي عملي برگزاري نشست يك روزه كميته فلسطين جنبش عدم تعهد بر آرام گرفتن اوضاع در غزه چه بود؟آنچه در غزه گذشت و ميگذرد يك جنايت روشن و جنايتي عليه بشريت است كه در مقابل چشمان و دهانهاي بسته شوراي امنيت و سازمان ملل متحد صورت گرفت. اين واقعيتي است كه شوراي امنيت سازمان ملل كه مسووليت برقراري صلح را بر عهده دارد در اين ماجرا به نوعي انفعال دچار شده و عملا مجوز وقوع جرمهايي كه مصداق بارز جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي عليه مردم غزه است را صادر كرده است.
نياز امروز براي كمك به مردم غزه اين است كه صداي جامعه بينالمللي شنيده شود. اين صدا بايد پيام محكمي را به قدرتهاي جهاني برساند تا به نوعي همگان را متوجه فجايعي كند كه در آنجا ميگذرد. آنچه در نشست يك روزه كميته فلسطين جنبش عدم تعهد انجام گرفت همين بود كه از سوي 120 كشور جهان يك صدا و پيام بلند به گوش سازمان ملل و شوراي امنيت و رژيم صهيونيستي و حاميان اين رژيم برسد كه جامعه بين المللي نگران جنايتهايي است كه در حال رخ دادن است و خواهان توقف اين جنايات است. اهميت اين موضوع در اذهان بين المللي به اندازهاي بود كه زماني كه جمهوري اسلامي ايران اعلام كرد علاوه بر 13 عضو كميته فلسطين، ساير اعضاي عدم تعهد هم ميتوانند در نشست اين كميته شركت كنند، 35 كشور ديگر هم اعلام آمادگي كرده و نمايندگان خود را به تهران و به اين جلسه فرستادند. اولين و مهمترين خواسته اين كميته متوقف شدن حملات رژيم صهيونيستي، رفع محاصره غزه، بازگشايي گذرگاهها، ارسال كمكهاي انساني و امدادرساني به مردم غزه و انتقال مجروحين بود. در كنار اين مطالبههاي اصلي، كميته از شوراي امنيت خواست كه به وظايف خود عمل كرده و انتظارهاي جامعه حهاني را با تصميم گرفتن به نحوي كه منجر به توقف اين جنايات شود، برآورده سازد. در كنار اين درخواست از شوراي امنيت و با توجه به نااميدياي كه از تشكيل جلسه اين شورا وجود داشت،
شركتكنندگان در اين نشست يك روزه خواهان برگزاري جلسه فوري مجمع عمومي سازمان ملل شدند. علاوه بر اين از دادگاه كيفري بين المللي خواسته شد كه با ورود به اين بحث جنايت عليه بشريت را كه در غزه رخ داده بررسي و با آن برخورد كند. آزادسازي اسرا، قطع ارتباط سياسي كشورهايي كه هنوز با رژيم صهيونيستي در ارتباط هستند و قطع همكاريهاي اقتصادي با اين رژيم هم از ديگر درخواستهاي حاشيهاي كميته بود.
در جريان شدت گرفتن بحران در غزه شاهد بوديم كه جمهوري اسلامي ايران ارتباطهاي نزديكي را با كشورهاي منطقه براي كمكرساني به مردم غزه برقرار كرد، اما آيا تهران براي اعمال فشار بر تل آويو براي متوقف كردن جنايتهاي خود با رهبران و دولتمردان كشورهاي اروپايي هم تماسي برقرار كرد؟از بدو شروع بحران، وزارت امور خارجه تلاشهاي متعددي را آغاز كرد كه بحث برگزاري كميته فلسطين جنبش عدم تعهد تنها يكي از اين تلاشها بود. يكي ديگر از اين تلاشها، تماسهاي تلفني و مستمري بوده است كه وزير امور خارجه با وزراي خارجه كشورهاي ديگر از جمله همتاهاي اروپايي خود و نيز خانم كاترين اشتون برقرار كرده است. شايد اين تماس تلفني نخستين تماسي بود كه با خانم اشتون در طول يك سال گذشته براي بحث در خصوص موضوعي غير از پرونده هستهاي برقرار ميشد.
پس از آغاز ناآراميها در سوريه ما شاهد ايجاد اختلاف ميان حماس و دولت بشار اسد بوديم؛ شكافي كه به نوعي اختلاف در ميان اعضاي محور مقاومت هم تعبير شد. امروز با تحولات غزه بسياري از شكلگيري مجدد اين محور در منطقه سخن ميگويند. آيا جمهوري اسلامي ايران براي نزديك كردن حماس و دولت بشار اسد دست به اقدام خاصي زده است؟به عقيده من محور مقاومت هيچگاه دچار شكاف نشده است، چرا كه اين محور براي رويارويي با رژيم صهيونيستي شكل گرفته است. اينكه برخي اعضاي اين محور در داخل خود در مقاطعي داراي اختلافهايي باشند را نميتوان اتفاقي خوب و يا طبيعي دانست ولي به هرحال واقعيتي است كه وجود دارد. اما محور اصلي همچنان براي مقابله با رژيم صهيونيستي است و ما هم شاهد بوديم كه در شرايطي كه رژيم صهيونيستي حملات خود را از سر گرفت اعضاي اين محور يعني حزبالله لبنان و حماس و ايران در مقابل آن با هم در يك جبهه قرار گرفتند. اختلافاتي كه خارج از موضوع مقابله با رژيم صهيونيستي وجود دارد نميتواند بر اصل دليل شكلگيري اين محور تاثيرگذار باشد.
مذاكرات هستهاي به مدت چهار ماه ديگر تا 24 نوامبر تمديد شد. همه ما تا حدودي با اما و اگرهاي اين مذاكرات آشنا هستيم اما سوال اساسي كه وجود دارد اين است كه دستاورد عملي و فني ايران و 1+5 در شش ماه گذشته چه بود؟ ظاهرا هنوز برسر هيچ كدام از موضوعهاي اساسي توافق كامل حاصل نشده است.توافقهايي در ژنو صورت گرفت كه اين توافقها همچنان به قوت خود پابرجا است. بر اساس برنامه اقدام مشترك ژنو، ايران از امكان ادامه غني سازي اورانيوم برخوردار است و تحريمها هم نهايتا لغو ميشوند. بزرگترين توافقي كه در شش ماه گذشته داشتيم اين بود كه ايران و 1+5 با برخورداري از اراده سياسي لازم، ميخواهند كه به توافق جامع دست يابند. ما در خصوص تمام موضوعات مورد مذاكره در شش ماه گذشته بحثهاي جدي داشتهايم و وجود اختلافها هم طبيعي است. براي نزديك شدن ديدگاههاي دو طرف به هم بحثهاي بسياري انجام گرفته است. هنوز در هيچ يك از اين موضوعات به توافق نرسيدهايم اما اختلافها در خصوص هركدام از موضوعات كاملا مشخص شده است. موضعگيريهاي هركدام از طرفين در خصوص مسائل مورد اختلاف و راهحلهاي متعدد براي حل اختلافها مشخص شدهاند. در برخي از موضوعات ايران و طرف مذاكرهكننده به هم نزديكتر شدهاند و در خصوص برخي موضوعات هنوز فاصلههايي وجود دارد. برخي گزينههاي روي ميز از شانس بيشتري براي پذيرفته شدن برخوردار هستند و شانس برخي ديگر از گزينهها كمتر است. گمان ما اين بود كه ميتوانيم اين پروسه را تا 20 جولاي (29 تير) به پايان برسانيم كه ميسر نشد. حقيقت اين است كه پيچيدگي موضوعها بيش از ميزاني بود كه ما تصور ميكرديم و عوامل خارجي هم بر اين مساله تاثيرگذار بود كه بر پيچيدگي پرونده افزود. در نهايت ايران و 1+5 نتوانستند در موعد شش ماه مذاكرات را به نتيجه برسانند اما با توجه به ارادهاي كه در دوطرف وجود داشت، هر دوطرف مصر به ادامه مذاكرات بودند كه در نتيجه آن مذاكرات براي چهار ماه آتي تمديد شد.
پرونده رآكتور آب سنگين اراك همچنان يكي از مسائلي است كه پرونده هستهاي ايران را سنگين كرده است. اخيرا شما رسيدن به توافق در اين خصوص برخلاف ادهاي خانم وندي شرمن را تكذيب كردهايد. چرا با وجود راهكارهاي فني منطقي براي پايان دادن به اختلافها، اين رآكتور همچنان يك گره اساسي در مذاكرات است؟اعتقاد ما اين است كه در جريان مذاكرات نبايد هدف را فراموش كنيم. هدف ما اين است كه اعتماد كامل نسبت به صلحآميز بودن برنامه هستهاي ايران حاصل شود و نگرانيها از ميان برداشته شوند. در خصوص اختلاف بر سر رآكتور آب سنگين اراك، ايران اعتقاد دارد كه ميتوان ماهيت آب سنگين اين رآكتور را حفظ و در عين حال تغييراتي را در آن ايجاد كرد كه با كمك اين تغييرات، نگرانيها در اين خصوص از ميان برود. متخصصان ما در سازمان انرژي اتمي روي اين پروژه كار كرده، تغييراتي را پيشنهاد و طراحيهاي جديدي هم انجام دادهاند. البته طرفهاي غربي هم در بررسيهاي فني خود به اين حقيقت اذعان دارند كه ميتوان با اعمال برخي تغييرات فني مساله رآكتور آب سنگين اراك را حل كرد. با اينهمه هنوز با زماني كه بتوانيم در خصوص اين موضوع به توافق برسيم، فاصله داريم. هنوز برخي مشكلات سياسي به جاي مشكلات فني وجود دارد كه مانع از رسيدن به يك تفاهم ميشود. ضمن اينكه ما اين را هم ميپذيريم كه تمام موضوعات به هم پيوسته هستند. در برنامه اقدام مشترك هم قيد شده كه بر سر هيچ چيز توافق نخواهد شد مگر آنكه بر سر همهچيز توافق شود. اين جمله ملاك كار ما در مذاكرات براي امضا متن توافق جامع هم خواهد بود. بنابراين ما در بحث اراك پيشرفتهاي بسيار خوبي داشته ايم اما از يك جا به بعد به توافقي منوط ميشود كه در ساير حوزهها صورت بگيرد و همين طور مذاكرات بيشتر در خصوص جزييات.
طولانيتر كردن زمان گريز هستهاي ايران، اين عبارتي است كه به كرات از زبان مقامهاي امريكايي شنيده ميشود و ظاهرا خط قرمز امريكا هم در مذاكرات هستهيي با ايران است. وضعيت اختلاف ايران با 1+5 در اين خصوص چگونه است؟گريز هستهاي يك مفهوم گمراه كننده است. اگر جمهوري اسلامي ايران به دنبال تسليحات هستهاي بود كه اصولا مذاكره بي معنا بود. واقعيت اين است كه گريز هستهاي يا Break Out كه غربيها ظاهرا به دنبال افزايش بازه زماني آن در ايران هستند، مفهومي است كه از مدتها قبل از سوي ايران رد شده است. اگر مبنا تلاش براي عدم رسيدن به چرخه سوخت هستهاي است كه ايران مدتهاست از اين مرحله عبور كرده است. مهمترين مساله در اين خصوص اراده سياسي است كه جمهوري اسلامي ايران اراده سياسي خود براي عدم دستيابي به سلاح هستهاي را مدتها پيش نشان داده است. جمهوري اسلامي ايران در سايه فتواي مقام معظم رهبري كه توليد و استفاده از سلاح هستهاي را حرام ميداند، اراده سياسي خود را براي عدم برخورداري از اين تسليحات به تصوير كشيده است. بنابراين من فكر ميكنم كه با تمسك به بحث گريز هستهاي، عدهاي به دنبال بحثهاي گمراه كننده ديگري هستند. به نظر من جمهوري اسلامي ايران از اين مرحله عبور كرده است اما اينكه غربيها ادعا ميكنند به دنبال طولاني كردن اين زمان گريز هستند، هرچند بحث بيهوهاي است اما از آنجا كه ايران پذيرفته است كه در جريان مذاكرات به دغدغههاي موجود جواب دهد حاضر به شنيدن بحثهاي طرف مقابل دراينخصوص هم است.
چه راهكارهايي براي جلب نظر غرب دراينخصوص وجود دارد؟يكي از راهها براي پايان دادن به اين نگرانيها پذيرش برخي محدوديتهاي موقتي و نظارتهاي بيشتر است. ايران با پذيرش اين مسائل تا حدي كه در چارچوب برنامههاي جمهوري اسلامي ايران بوده و حقوق هستهاي ايران را زير پا نگذارد، مشكلي ندارد. فكر ميكنم به جاي بحث در خصوص گريز هستهاي بايد در خصوص اعتمادسازي صحبت كنيم. اعتمادسازي هم بحثي كاملا دو طرفه است. همانگونه كه از ما خواسته ميشود مسيري را براي جلب اطمينان آنها برويم، غرب هم بايد اطمينان ملت و دولت ايران را جلب كند. مردم ايران به هيچوجه به تعهدات غربيها و وعدههاي آنها اطمينان ندارند.
رقم 190 هزار سو نياز عملي ايران در آيندهاي نه چندان دور براي غني سازي از اصليترين مباحثي بود كه در جريان مذاكرات وين 6 بسيار در خصوص آن بحث شد. برخي از فرمولي پلكاني براي تامين اين نياز در بازه زماني مشخص سخن ميگويند. اين فرمول تا چه اندازه مورد قبول طرفين است و جزييات بيشتري در خصوص آن ميتوانيد بيان كنيد؟جزييات اين مساله بسيار پيچيده است اما آنچه از نظر ما مسلم است اين است كه غنيسازي جمهوري اسلامي ايران در حقيقت برنامهاي صنعتي است. ايران به هيچوجه به دنبال نگاه داشتن برنامه هستهاي خود در سطح تحقيقاتي نيست. چرخه سوخت هسته كه ما در تاسيسات مختلف خود روي آن كار ميكنيم براي رفع نيازهاي صنعتي جمهوري اسلامي ايران در آينده طراحي شده است و بنابراين اين اصل بايد مورد پذيرش قرار گيرد كه برنامه غني سازي ايران، ماهيت و اهداف صنعتي دارد و در يك چشمانداز معقول بايد به اين اهداف دست پيدا كنيم. حداقل سطحي كه براي غنيسازي صنعتي به آن نياز داريم بر اساس برآورد متخصصان ما 190 هزار سو است. اينكه ما در چه بازه زماني به اين رقم برسيم با توجه به برنامههاي ايران، قابل تعريف است. اين مساله براي اعتمادسازي ميتواند موضوع مذاكره هم باشد. در جريان اين مذاكرات بايد به اين حقيقت اذعان شود كه برنامه هستهاي ايران يك برنامه صنعتي است و در يك فاصله زماني مشخصي بايد به اين حد از غنيسازي برسيم. بحث چگونگي طي اين مسير چه به صورت پلكاني و چه غيرپلكاني، مسالهاي است كه بايد در سر ميز مذاكره در خصوص آن به نتيجه برسيم.
امريكاييها در آغاز مذاكرات با ايران تاكيد داشتند كه رقم سانتريفيوژهاي ايران را به كمترين حد خود خواهند رساند. به نظر ميرسيد كه رقم 2 يا 3 هزار سانتريفيوژ مدنظر آنها باشد. امروز به نظر ميرسد كه طرف امريكايي چندان روي رقم فوق اصرار ندارد و برخي منابع از وجود همين رقم 9 هزار سانتريفيوژ فعال ايران سخن ميگويند.صحبت كردن در خصوص تعداد سانتريفيوژها چندان مفيد نيست. مقصود ما اين است كه به اهدافي كه براي برنامه هستهاي خود در نظر گرفتهايم در فاصله معقولي كه چندان هم طولاني نباشد، دست پيدا كنيم. از نظر ما يك عدد يك رقمي براي تعداد سالها كفايت ميكند. اين مساله كه ما چگونه به اين هدف ميرسيم ميتواند موضوع مذاكره باشد، نه لزوما تعداد سانتريفيوژها. بحث اصلي اين است كه چگونه به يك غنيسازي صنعتي دست پيدا كنيم.
بحث جايگزين كردن سانتريفيوژهاي موجود با نسلهاي بالاتر پس از به پايان رسيدن دوره زماني اعتمادساز تا چه اندازه جدي است ؟ در شرايطي كه اين مساله رخ دهد آيا ايران سانتريفيوژهاي نسل قديم خود را منهدم خواهد كرد؟براي حل اختلافها در خصوص غنيسازي ايدههاي مختلفي وجود دارد و پيشنهادهاي مختلفي هم داده شده كه برخي از جانب ما و برخي هم از جانب طرف مقابل مورد پذيرش واقع نشده است. ايده جايگزين كردن سانتريفيوژها هم توسط مراكز مختلف مطالعاتي و غيرمطالعاتي و افراد مختلفي ارائه شده است اما هنوز به طرحي كه مورد پذيرش طرفين باشد، تبديل نشده است. اما نكتهاي كه در اين ميان وجود دارد اين است كه هر دو طرف درصدد هستند كه از طريق ابتكارهايي از همين دست و همين جنس راهحلي براي اين موضوع پيدا كنند. فكر ميكنم اگر مذاكرات بيشتري صورت گرفته و تاملهاي بيشتري هم در اين خصوص اتفاق بيفتد امكان اينكه ما به راهحلي فني كه مورد پذيرش دو طرف باشد، وجود دارد.
سرنوشت تحريمهاي اعمال شده عليه ايران چه خواهد شد؟ آيا شاهد لغو تحريمها خواهيم بود يا معلق نگه داشتن آنها؟جمهوري اسلامي ايران تعليق تحريمها را كارگشا نميداند و بر لغو تحريمها مصر است.
منظور شما همه نوع تحريم از چند جانبه، يك جانبه و مصوب شوراي امنيت است؟بله. انواع مختلف تحريمها مدنظر است و تمام تحريمها بايد لغو شوند. جمهوري اسلامي ايران به هيچوجه باقي ماندن يك تحريم و يا معلق شدن آنها را نميپذيرد. البته لغو اين تحريمها جزئيات و ظرايفي دارد كه در جريان مذاكره روشن خواهد شد. طرفهاي مقابل ما ادعا ميكنند كه در رفع تحريمها همواره از الگوي تعليق و سپس لغو پيروي كردهاند. اين مساله به اين شكل مورد پذيرش ما نيست. مذاكرات در اين خصوص ادامه دارد و يكي از موارد اختلافي ما همين است و من هم وجود اين اختلاف را انكار نميكنم. اين مسائل كه لغو اين تحريمها چگونه بايد باشد و با چه فاصله زماني، جزئياتي است كه در حال مذاكره بر روي آن هستيم.
بنابراين نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه پس از امضاي احتمالي توافقنامه جامع تمام تحريمها لغو شوند؟همانطور كه نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه تمام اقداماتي كه ايران بايد انجام دهد، بلافاصله صورت بگيرد. اين دو موضوع به هم مرتبط است كه جزئيات آن در مذاكره مشخص خواهد شد.
اگر به روز 24 نوامبر برسيم و توافقي امضا نشود، سناريوهاي پيش روي ايران و 1+5 چه خواهد بود؟واقعيت اين است كه ديپلماسي هيچگاه تمام نميشود. همواره فرصت براي ديپلماسي باقي است اما اين احتمال وجود دارد كه شرايط تغيير كند. به نظر من احتمال اينكه توافقنامه ژنو كه به مدت 4 ماه تمديد شده است مجددا هم تمديد شود، بسيار اندك است.
بر اساس توافقنامه برنامه اقدام مشترك، دست شما براي تمديد كه باز نيست؟در برنامه اقدام مشترك قيد شده است كه مدت زمان لازم براي رسيدن به توافق نهايي يك سال است و بيش از يك سال نيست. اين بدان معنا است كه در روز 24 نوامبر مهلت مذاكره ما تمام ميشود. شايد در صورت عدم به توافق رسيدن شيوههاي جديدي براي مذاكره بيابيم و اين احتمال هم وجود دارد كه به اين نتيجه برسيم كه توافق ديگر ممكن نيست و به وضعيت سابق بازگرديم. البته بهتر است كه در شرايط فعلي اميدوار به توافق رسيدن تا 24 نوامبر باشيم.
به هرحال ايران حتي در صورت شكست مذاكرات و بازگشت به عقب هم با شرايطي كه يك سال پيش با ان روبه رو بود، رودررو نخواهد شد؟بله. من اعتقاد كامل دارم كه حتي اگر ما تا 24 نوامبر هم به توافق نرسيم و حتي اگر دو طرف به مواضع خود پيش از توافق ژنو هم بازگردند يعني از سرگيري غنيسازي 20 درصد در ايران و برقراري مجدد تحريمهايي كه لغو شده بود و تشديد تحريمها، باز هم وضعيت ايران مانند گذشته نخواهد بود. از نظر رواني فضا كاملا عوض شده است. در اين سالها يك ساختار تحريم و يك ساختار رواني عليه ما شكل گرفته بود كه اين دو در مسير تقويت هم گام برميداشتند. در نتيجه اين دو ساختار از ايران چهرهاي ساخته بودند كه انگار جهانيان را تهديد ميكند. در اين سالها ايران از منظر آنها كشوري بود كه به دنبال تسليحات هستهاي است و اهل مذاكره هم نيست و يا در مذاكرات وقت تلف ميكند و از تاكتيكهاي مختلف براي عدم پيشرفت مذاكرات استفاده ميكند. در حال حاضر اين فضا شكسته شده است. در نتيجه اين چند دور مذاكره و رويكردي كه ايران در سطح بين المللي در پيش گرفته است كسي باور نميكند كه ايران به دنبال مذاكره نيست و يا تهديدي براي جهانيان است. جهان در شش ماه گذشته به خوبي شاهد بود كه تهران سر ميز مذاكره با جديت مينشيند و هم آژانس بينالمللي انرژي اتمي و هم امريكاييها به اين حقيقت اذعان ميكنند كه ايران به تعهدات خود پايبند بوده است. بنابراين هم فضا عليه ايران تغيير كرده است و هم تحريمها شكاف جدي برداشته است.
شما از تغيير فضاي رواني عليه ايران سخن ميگوييد و اين در حالي است كه در چند روز گذشته هم زمزمههايي در خصوص تمايل اروپا براي عبور از برخي تحريمهاي يك جانبه به گوش رسيده است. آيا اين تغيير فضا به ايجاد شكاف در ميان اعضاي 1+5 بر سر برنامه هستهاي ايران هم منتهي شده است؟
وجود اختلافهاي داخلي ميان شش كشوري كه مقابل ايران در مذاكرات مينشينند، روشن است. اين مجموعه شش كشور هستند با شش رويكرد متفاوت. به عنوان نمونه ميان رويكرد چين و روسيه با سايرين در مذاكرات تفاوت وجود دارد و مابين اروپاييها با امريكا هم اختلاف ديدگاههايي وجود دارد. اما ايران چندان به اين اختلاف ديدگاهها اهميت نميدهد. براي ايران بسيار مهم است كه 1+5 با يك صداي واحد صحبت كند. وجود اختلافهاي دروني ميان اعضا 1+5، مذاكره را براي ايران سختتر خواهد كرد و نه آسانتر. طرف مقابل هم به نتيجه يكساني در اين خصوص رسيده است. به عنوان نمونه بسيار تلاش كردند كه در جريان مذاكرات هستهاي مساله اوكراين تاثيري بر روند مذاكره نگذارد. البته در عالم سياست همهچيز بر همهچيز تاثير ميگذارد اما سعي شده است كه با كنترل اين حواشي، مذاكرات مسير اصلي خود را برود.
به نظر ميرسد كه با نزديك شدن به 24 نوامبر، ايران براي تسريع روند مذاكرات بيشترين ميزان مذاكرات دوجانبه را با امريكاييها انجام ميدهد. آيا بيشترين ميزان اختلافها با واشنگتن است و از حجم اختلافها با اروپاييها كاسته شده است؟
زماني كه ما در خصوص تحريمها و چگونگي لغو آنها صحبت ميكنيم طبيعتا بايد با امريكا كه بيشترين ميزان تحريمها را بر ما اعمال كرده است، بيشترين ميزان مذاكره را داشته باشيم. تحريمهاي يك جانبه يا از سوي اروپاييها و يا از جانب امريكاييها اعمال شدهاند بنابراين بايد يك سري از مذاكرات دوجانبه را با امريكا و تعدادي را هم با اروپاييها پيش ببريم. علاوه بر مساله تحريمها در خصوص جنس نگرانيهاي طرفين هم تفاوتهايي وجود دارد. به عنوان نمونه نگرانيهايي كه از برنامه هستهاي ما در چين و روسيه وجود دارد با نگرانيها و دغدغههاي امريكا متفاوت است. بنابراين مذاكرات بيشتر بايد با افرادي صورت گيرد كه دخالت بيشتري در اين موضوع دارند.
روز پنجشنبه شاهد برگزاري نخستين دور مذاكرات دوجانبه ميان ايران و امريكا پس از مذاكرات وين 6 در ژنو بوديم. آيا فعلا بيشترين ديدارها در قالب مذاكرات هستهاي با امريكا خواهد بود ؟ اين ديدار دوجانبه در ژنو دستاورد خاصي هم به دنبال داشت؟ديدارهاي دوجانبه چه با اروپاييها و چه با امريكا تا به امروز بسيار انجام شده است و هرزمان كه براي اين ديدارها احساس نياز شود، صورت خواهند گرفت. در حال حاضر هم ايدههايي براي ادامه ديدارهاي دوجانبه و از جمله ديدار با خانم اشتون وجود دارد. من فكر ميكنم كه اين اتفاق نظر وجود دارد كه در حاشيه مجمع عمومي ملل متحد در نيويورك با توجه به فرصت خوبي كه در اختيار طرفين است ديداري در سطح وزرا داشته باشيم.
فكر ميكنيد امكان امضاي توافق جامع در نيويورك و در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل وجود داشته باشد؟
من چنين فكري نميكنم. موضوعات مورد مذاكره بسيار مفصل و پيچيده هستند و بر فرض اينكه توافقي هم حاصل شود در خصوص جزئيات بايد بحثهايي صورت بگيرد و بايد به نگارش متون مكتوب در خصوص نحوه اجراي آنها بپردازيم. با اين همه نميتوان شانس رسيدن به توافق تا زمان مجمع عمومي را رد كرد اما فكر ميكنم با توجه به روال مذاكرات ما حتي در صورت پيشرفتهاي قابل توجه باز هم تا آخر چهارماه به فرصت زماني نياز داريم.
نگران نوامبر و انتخابات كنگره در ايالات متحده نيستيد؟
فكر نميكنم جاي نگراني باشد ولي اگر هم باشد اين مشكل هيات امريكايي است.
نگران افرايش انتقادهاي داخلي با تطويل مذاكرات نيستيد؟ما نگراني از انتقادهاي داخلي نداريم. بيان اين انتقادها مشخصه يك جامعه چندصدايي است. امكان ندارد كه همگان با اين پروسه موافق باشند و مخالفان هم حق اظهارنظر دارند و چه بسا مخالفان به نكتههايي توجه داشته باشند كه در مسير مذاكرات به ما هم كمك بكند. تا زماني كه اجماع ملي وجود دارد و تا زماني كه عنايت و دستور مقام معظم رهبري براي ادامه مذاكرات وجود دارد و تا زماني كه رييسجمهور دستور ادامه مذاكره را ميدهند، تيم مذاكره كننده به كار خود ادامه ميدهد. در مجلس هم پارهاي مخالفتها وجود دارد و ما هم هربار خواستهاند براي ارائه توضيحات به مجلس رفته ايم با اين حال مجلس همواره پشتيبان ما بوده است. مجلس دغدغههاي درستي دارد و نقش نظارتي هم دارد كه بايد به اين نقش عمل كند.
شما همواره بر اين نكته تاكيد داشته ايد كه در سر ميز مذاكره تنها در خصوص مسائل هستهاي صحبت ميكنيد با اين همه بحرانهاي منطقهاي از عراق تا افغانستان و از سوريه تا غزه به نوعي بر اين مذاكرات سايه انداخته است. فكر نميكنيد بحث در خصوص اين مسائل هم بتواند به تسريع روند مذاكرات يا افزودن بر فضاي مثبت كمكي بكند؟خير. تصميم ملي كه اتخاذ شده اين است كه تيم مذاكره كننده هستهاي تنها در خصوص مسائل هستهاي مذاكره كند. نظر شخصي من اين است كه مخلوط كردن مسائل با هم در سر ميز مذاكره هستهاي نميتواند مفيد باشد.
امضاي توافق جامع تاثيري بر همكاري بر امريكا در ساير حوزهها خواهد داشت؟اين بستگي به جنس توافقي دارد كه به دست آيد. اگر كشورهاي غربي رفتاري را از خود نشان دهند كه منجر به جلب اعتماد مردم ايران شود، احتمال دارد كه تغييرات در ساير حوزهها هم آغاز شود. ولي بايد گفت حافظه تاريخي مردم ايران به هيچوجه اعتماد به غرب ندارد. آيا مذاكرات هستهاي ميتواند در بياعتمادي به غرب تغييري ايجاد كند؟
پاسخ اين پرسش به رفتار اروپاييها و امريكاييها بستگي دارد كه تا چه ميزان در مذاكرات از خود حسن نيت نشان دهند و تا چه اندازه از زيادهخواهيهاي خود دست بردارند. اگر اروپاييها و امريكا در مسير اعتمادسازي درست عمل كنند اين احتمال وجود دارد كه پس از مذاكرات هستهاي تغييري در رويكرد مردم ايران صورت بگيرد. البته من چندان به اين بخش از قضيه خوشبين نيستم.