روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود نوشت:
جنگندههاي اف - 18 آمريكا بالاخره براي اولين بار مواضع گروهك تكفيري - تروريستي داعش را در استان اربيل عراق بمباران كردند. اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا دستور عمليات محدود هوايي عليه داعشيها را صادر كرد. اوباما گفته است عمليات هوايي محدود عليه داعش دو هدف را دنبال ميكند؛ اول بمباران بخشهايي از مواضع تحت كنترل داعش در شمال عراق و دوم انتقال كمكهاي غذايي به ايزديها و مسيحياني كه در اين منطقه از ترس داعش در كوهها آواره شدهاند.
سازمان ملل هفته گذشته درباره خطر گرسنگي و مرگ بيش از 40 هزار نفر از ساكنان شهر قره قوش و سنجار كه از بيم داعش به كوهها پناه بردهاند هشدار داد. بخش عمده ساكنان شهر سنجار از اقليت ايزدي (زرتشتي) و ساكنان قره قوش از اقليت مسيحي هستند و دولت آمريكا اعلام كرده براي دفاع از اقليتها تصميم به مداخله نظامي گرفته است. پيش از آن پاپ بنديكت شانزدهم رهبر كاتوليكهاي جهان از جامعه بينالمللي خواسته بود به آن دسته از شهروندان مسيحي عراق كه از بيم تروريستها به مناطق مجاور محل سكونت خويش فرار كردهاند، كمك كند. شوراي امنيت سازمان ملل نيز بعد از آنكه متوجه شد امنيت جاني مسيحيان در شمال عراق به خطر افتاده است، با درخواست اضطراري دولت فرانسه براي تأمين امنيت آنها جلسه فوقالعاده تشكيل داد و فرانسوا اولاند رئيس جمهوري فرانسه نيز به صورت جداگانه آمادگي دولت و كشورش را براي كمك به كردهاي اقليم كردستان عراق جهت محافظت از اقليتهاي ديني اعلام كرد.
به راه افتادن چنين تحركات سياسي در مدت زمان بسيار كوتاهي كه با آغاز خطر عليه اقليتهاي ديني در عراق شاهد آن بوديم، البته نه تنها مثبت تلقي ميشود بلكه از ديرباز مورد حمايت و درخواست جامعه بينالمللي بخصوص مظلومان تحت ستم قرار گرفته در اقصي نقاط جهان بوده است و جمهوري اسلامي ايران نيز جزو اولين كشورهايي بود كه آمادگي خود را براي كمك به مسيحيان و ايزديهاي عراق كه در محاصره گروهك تروريستي داعش قرار گرفتهاند اعلام كرد و البته اين از سياستهاي كلان نظام جمهوري اسلامي در بخش سياست خارجي است كه همواره از ملتهاي مظلوم در جهان با هر قوميتي و مذهبي دفاع نمايد.
اما در كنار اين تحركات سياسي، دو نكته ديگر نيز وجود دارد كه بايد اين تحركات را با توجه به آن دو نكته مورد ارزيابي قرار داد. نكته اول اينكه يك روز قبل از صدور فرمان اوباما به منظور آغاز عمليات نظامي عليه داعش، خبري منتشر شد كه رسانههاي غربي بسيار تلاش كردند از انعكاس گسترده آن جلوگيري نمايند. خبر اين بود كه هيلاري كلينتون وزير خارجه سابق آمريكا در كتاب خود با عنوان "گزينههاي دشوار" سخنان غافلگير كنندهاي را مطرح ساخت و اعتراف كرد كه در واقع "داعش" ساخته و پرداخته دست دولتمردان آمريكايي با هدف تقسيم خاورميانه بوده است. وي در اين كتاب نوشته است: "ما وارد جنگ عراق، ليبي و سوريه شديم و همه چيز بروفق مراد و بسيار خوب بود ولي ناگهان انقلاب مصر روي داد و همه چيز ظرف 72 ساعت تغيير كرد... با برخي از دوستان اين توافق حاصل شد كه به محض اعلام تأسيس داعش، اين گروه به رسميت شناخته شود، اما ناگهان همه چيز فرو پاشيد. توافق شده بود دولت اسلامي (داعش) در روز 5/7/2013 (12/تير/1392) اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسيس بوديم تا ما و اروپا هرچه سريعتر آنها را به رسميت بشناسيم. مصر قلب جهان عرب و اسلام است و ما تلاش داشتيم از طريق اخوان المسلمين و از طريق داعش اين كشور را تحت كنترل در آورده و آن را تقسيم كنيم و پس از آن به كشورهاي حوزه خليج فارس برويم... كويت اولين كشوري بود كه از طريق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرين و عمان مدنظر ما بودند و پس از آن منطقه عربي كاملاً تقسيم ميشد..."
با توجه به اين اعترافات، اكنون اين سؤالها مطرح هستند كه اگر آمريكاييها واقعاً به جنگ عليه داعش معتقد هستند، چرا از اساس اين گروهك تكفيري - تروريستي را پايهريزي و ساخته و پرداخته كردند؟ آيا هدف از اعلام جنگ عليه داعشيها نوعي فرافكني براي تحتالشعاع قرار دادن اعترافات ناشيانه هيلاري كلينتون نيست؟ چرا آمريكاييها و اروپاييها گروههاي تروريستي و جنايتكاري را پديد ميآورند كه بعدها مجبور به حمله نظامي عليه آنها شوند؟ در اين زمينه سؤالهاي فراواني وجود دارد كه البته هيچگاه پاسخ روشني به آنها داده نشده و هرگز هم پاسخ داده نخواهد شد.
نكته دومي كه بايد در ارزيابي حمله آمريكا عليه داعشيها مورد توجه قرار گيرد اينست كه گروههاي تكفيري - تروريستي حدود سه سال و اندي است كه در سوريه درحال ارتكاب جنايت عليه مسلمانان هستند و تقريباً از حدود يك سال پيش نيز كشتار مردم عراق را آغاز كردهاند، اما در اين مدت دولتهاي غربي به سركردگي آمريكا و مجامع جهاني تحت سيطره دولت واشنگتن، هيچگاه چنين تحرك سياسي گستردهاي را به راه نيانداخته بودند. اين تحركات زماني آغاز شد كه دامنه جنايات داعش به اقليتهاي ديني و مذهبي عراق و بخصوص عليه مسيحيان رسيد و پس از آن بود كه از سازمان ملل گرفته تا شوراي امنيت و سران دولتهاي اروپايي و در نهايت آمريكا تصميم گرفتند اقدامي عليه اين گروهك تروريستي انجام دهند. آيا اين روش نشان دهنده دوگانگي موجود در افكار شيطاني مقامات غربي نيست؟ چرا مجامع بينالمللي و دولتهاي غربي به مدت سه سال در برابر جنايات داعش در سوريه و يك سال جنايت اين گروهك تروريستي در عراق سكوت كردند؟ چرا مدعيان حقوق بشر بيش از يكماه است كه از كشتار آنان و كودكان فلسطيني در غزه توسط رژيم صهيونيستي حمايت ميكنند؟ اما به يكباره زماني كه جان مسيحيان و ساير اقليتهاي ديني به خطر افتاد، دايه مهربانتر از مادر شدند؟
اين دوگانگي ريشه در نيتهاي شيطاني آنها دارد، آنها در واقع نگران نسل كشي نيستند، بلكه زماني نگران ميشوند كه نسل كشيها مسيحيان و ساير اقليتهاي ديني به جز مسلمانان را تهديد كند.
اين يك واقعيت است كه نسل كشي مسلمانان و برهم زدن جغرافياي سياسي كشورهاي اسلامي از اهداف بلند مدت غرب در قالب دشمني با دين اسلام است و امروز اگر ناچار شدهاند بخاطر حفظ وجهه و آبروي خود به روي داعشيهاي خودساخته آتش بگشايند و درصدد به نمايش گذاشتن چهرهاي قهرمانانه از خود در عراقي كه خود مسبب به هم ريختن اوضاع آن هستند برآمدهاند، فردا دسيسههاي ديگري را براي رسيدن به اهداف پليدشان طراحي خواهند كرد.
وارد عمل شدن آمريكائيها در عراق البته دلايل سياسي و امنيتي از جمله ترس از به خطر افتادن جان آمريكاييهاي حاضر در كردستان عراق و همچنين خطر سقوط شهر اربيل كه براي آمريكائيها از اهميت خاصي برخوردار ميباشد و بسياري دلايل ديگر دارد كه در جاي ديگر بايد مورد مداقه و بررسي قرار گيرد.
در اين ميان آنچه حائز اهميت است اينست كه جهالت برخي سران كشورهاي عربي و اسلامي در منطقه، به آمريكائيها كه همواره به صورت آشكار دشمني خود را با اسلام و مسلمانان نشان دادهاند اين اجازه را ميدهد كه يك روز با دخالت مستقيم و روزي با تحريك عوامل مزدوري مانند "داعش" اهداف خود را كه ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به هر بهانهاي است دنبال كنند و تاسف بار اينكه سران عربي در كمك كردن به آمريكائيها براي رسيدن به اهداف شومشان از يكديگر سبقت ميگيرند. آيا زمان آن فرا نرسيده است كه آنها متوجه شوند در اين ميدان، اوباما و داعش همدست هستند و دستشان در يك كاسه است؟!