حسین شمسیان در یادداشت روز کیهان با عنوان «کارنامه یک ساله باسوادها!» نوشت:
پس از تذکرات فراوان و بیتوجهی وزیر علوم به این تذکرات مستند و خیرخواهانه، سرانجام نوبت به استیضاح وزیر علوم رسید و مرور کارنامه یکساله این وزارتخانه در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت. مهمترین بخش از ماجرا، عملکرد نگرانکنندهای است که در یکسال گذشته، گریبان نظام آموزش عالی کشور را گرفته و لازم بود یکبار و توسط یک مرجع قانونی و نظارتی به آن پرداخته شده و از چرایی آن پرسش شود. اعمال حق نظارت نمایندگان مجلس و اصرار آنها بر استمرار روند شتابان حرکت علمی کشور و آگاه شدن مردم از آنچه در یک سال گذشته، بر سر نقشه علمی کشور آمده، مهمترین بخش ماجراست.
درحالی که همگان میدانند استیضاح به معنی طلب توضیح از عملکرد وزیر است، جریان مدعی اعتدال و اصلاحطلبان، از نخستین روز مطرح شدن بحث استیضاح، با جنجال و هیاهو به ماجرای بورسیههای دولت قبل پرداختند و هر روز قصهای تازه به هم بافتند! رسیدگی به این موضوع که به نظر میرسد حربهای برای رد گم کردن و انحراف افکار عمومی است، نه نیازمند جنجال و دروغپراکنی است و نه نیازمند پروندهسازی و انتشار لیستهای گوناگون و حمله و خدشه به آبروی جامعه علمی کشور! موضوع راهکار قانونی بسیار سادهای دارد! عدهای براساس ساز و کاری در دولت قبل بورس شدهاند و امروز و در دولت جدید، عدهای معتقدند که آنها برخلاف حقشان از این مزیت استفاده کردهاند! این عده به گفته مسئولان قبلی و فعلی وزارت علوم بیش از 3هزار نفرند. بخش قابل توجهی از این تعداد یعنی حدود نیمی از آنها اساتید دانشگاه هستند که با رتبه «مربی» در دانشگاهها مشغول به کار بودند و اکنون با مزیت بورس، ارتقاء رتبه مییابند و طبیعتاً خروج موضوعی از ماجرا دارند. نسبت به جمع باقیمانده هم بررسی هزار پرونده کاری نیست که زیاد سخت باشد! از روزهای نخست تشکیل دولت یازدهم، تیمی از دیوان محاسبات کشور در وزارت علوم مستقر و مشغول رسیدگی به این امر شده است، کمیسیون آموزش عالی مجلس به این پروندهها رسیدگی کرده، سازمان بازرسی کل کشور به موضوع ورود پیدا کرده و... اما چه میشود که پس از یکسال چیز قابل توجهی به دست نمیآید جز جنجال و خوراک برای زنجیرهایهایی که این روزها- مثل روزهای فتنه88- تیترهای هیجانی و پر فریب میزنند!؟ و قبل از اثبات و اعلام قانونی حتی یک تخلف از سوی مرجع رسمی- حتی از سوی وزارت علوم- حیثیت جامعه علمی کشور را مخدوش میکنند! آیا این راه نجاتی مناسب برای پوشاندن خطاها و مشکلات مهم و تکاندهنده یکسال گذشته وزارت علوم است؟ مسائل نگرانکنندهای که اگر مردم به خوبی از آن اطلاع داشته باشند، یقیناً نمایندگانشان را شماتت میکنند که چرا فرصتسوزی کردید و پیش از این برای جلوگیری از این مسائل اقدامی نکردید؟! کدام مسائل نگرانکننده؟ بخوانید:
1- با عدم اعتماد نمایندگان مردم به نخستین کاندیدای معرفی شده رئیسجمهور برای تصدی پست وزارت علوم- که به دلیل حمایت آشکار وی از فتنه آمریکایی- اسرائیلی88 و انتشار فیلم سخنان عجیب وی در دانشگاه تهران رخ داد- و پس از آنکه وزارتخانه با تصدی شخص دیگری اداره شد، دکتر فرجی دانا با رأی شکننده نمایندگان و با تعهد به پایبندی به ارزشهای انقلاب و اسلام و تبری از فتنهگران، راهی ساختمان وزارت علوم شد. اما وی بلافاصله با دهنکجی به اعتماد نمایندگان افراد مطرود نمایندگان مردم را در سمتهای معاون و مشاور به کار گرفت!
2- این تیم که در اصل مدیران اصلی و گردانندگان محوری وزارت علوم هستند، دست به اقداماتی زدند که هر یک در نوبه خود در روند علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تأثیر منفی گذاشت. ح. غ، م.م و ج.ت به همراه اعوان و انصارشان، کسانی هستند که وزارتخانه کلیدی علوم را در قبضه خود گرفته و عملاً وزیر را به یک چهره سمبلیک و نمایشی تبدیل کردهاند! تا جایی که اگر قانون اجازه میداد، امروز اینان باید استیضاح میشدند نه وزیر مسلوبالارادهای که اختیار چندانی ندارد!
3- مدیران پشت پرده وزارت علوم، با سابقه مدیریتی در دولت اصلاحات، و سابقه عملیات روانی تبلیغاتی در آن دوره، در بدو کار با چند حرکت، به موجسازی پرداختند. آنها برای دانشجویان، اساتید و دانشگاهها برنامههای جداگانهای داشتند و ماجرای جنجالی دانشجویان ستارهدار، حاصل اندیشه این تیم و بهخصوص تیم ح.غ و م.م بود که در نخستین روزهای تشکیل دولت یازدهم شکل گرفت و براساس فراخوان عامی که داده شد، عدهای که براساس ضوابط متقن قانونی و با رسیدگی دقیق انضباطی در دانشگاههای سراسر کشور محکومیت داشتند، خواستار بازگشت دوباره به دانشگاه شدند! اسناد متقن و غیرقابل خدشهای در دست است که نشان میدهد این افراد در زمان دانشجویی خود، یا دانشگاه را با میدان جنگ اشتباه گرفته بودند و آشوب به راه انداخته بودند و یا با مراکز فساد و فحشا! پیوند داشتهاند! با این همه در نهایت تعجب و در روندی صددرصد خلاف قانون، این افراد بیاستثناء به تحصیل بازگشتند! آش به حدی شور شد که حتی مدیران منصوب از سوی دولت یازدهم هم نتوانستند نسبت به آن بیتفاوت باشند!
نمونههای مستند و قابل اثبات فراوانی از این دست را میتوان مطرح کرد که باید به عنوان مشتی از خروار و اندکی از بسیار به س- م اشاره کرد. وی فرزند یکی از منافقین معروف است! پدر وی در جریان درگیری مسلحانه با مردم در سالهای دهه شصت، به هلاکت رسید و صدالبته نمیتوان فرزند را به جرم پدر توبیخ کرد اما فرزند پا جای پای پدر نهاد و در نتیجه در ایجاد بلوا و آشوب در دانشگاهها، آتشسوزی، برپایی تظاهرات خیابانی و چندین و چند اقدام دیگر نقش محوری ایفا کرد و با دشمنان وطن برای براندازی ارتباط گرفت و... به سبب این اقدامات، افزون بر محکومیت قضایی، از سوی مراجع ذیصلاح در وزارت علوم و مستند به مقررات قانونی، از ادامه تحصیل وی جلوگیری بعمل آمد. اکنون وزارت علوم در حالی که قانوناً حق و مجوز نقض احکام قبلی را نداشته، حکم به بازگشت وی به دانشگاه داده است! اما نکته جالب اینست که مسئولان دانشگاهی که دولت یازدهم نخستین تغییر در مدیریت آن را بعمل آورد و طبیعتا باید تابع و مطیع وزارت علوم باشند از اجرای این حکم خلاف قانون استنکاف میکنند! چرا که میدانند بازگشت چنین کسی به دانشگاه یعنی چه؟!
4- اما ماجرا تنها به دانشجویان محدود نمیشود! آنها برای اساتید هم برنامهها داشتند! کسانی که برای رسیدن به مقاصد پلشت سیاسیشان، از هتک حرمت چندهزار تن از فرزندان نخبه کشور دریغ ندارند و احساس میکنند که با تحصیل آنها، جا برای عوامل تباهی در دانشگاهها تنگ میشود، به بازگرداندن اساتیدی که بر اساس قانون و مقررات رسمی کشور به حضورشان در دانشگاه خاتمه داده شده بود همت گماشتند! موضوع تنها به بازگرداندن اساتیدی که در مجامع و جلسات گوناگون مخالفت و عنادشان را با اصل نظام اسلامی و مظاهر آن و حتی با اصل دین اسلام اعلام کرده بودند محدود نشد و کار به اساتیدی با تخلفات عجیب دیگر هم رسید! حتی «ب» که سرشبکه گلدکوئیست بود و حقوق عدهای از مردم را ضایع کرده و محکومیت قانونی هم داشت از این لطف و مرحمت محروم نماند و به دانشگاه بازگشت تا به فرزندان مردم علم بیاموزد!
برای انجام این اقدامات خلاف قانون، تیم ستادی وزارت علوم در موضوع مربوطه تغییر گسترده کرد و به عنوان نمونه خانم جوانی بدون هرگونه سابقه شغلی در دبیرخانه رسیدگی به تخلفات اعضاء هیئت علمی، به کار گرفته شد. وی به لطف مدعیان دروغین اعتدال همزمان با اشتغال به کار، به تحصیل هم مشغول است! و برای وی جایگاه سازمانی ساخته شد که تا قبل از آن وجود خارجی نداشت! طبیعی است به کارگیری نورچشمیهای اینچنینی با چه هدف و نیتی صورت میگیرد و نتیجه آن چه خواهد شد!
5- وقتی دانشجو آن باشد که ذکر شد و استاد این باشد که اشاره شده طبیعی است که اساتید و دانشجویان مومن، باسواد و وطندوست، نه احساس امنیت روانی میکنند و نه احساس آرامش فکری و ثمر آن بطور منطقی، افت علمی کشور میشود! اتفاق تلخی که شاهکار مدیریت وزارت علوم در دولت یازدهم است. در حالی که به گواهی اسناد بینالمللی و به شهادت مراجع علمسنجی معتبر جهان، روند رشد علمی کشور طی 9 سال قبل از تشکیل دولت یازدهم، همواره صعودی بوده و سال به سال به عزت و افتخارات علمی کشور افزوده میشد، ناگهان و در سال نخست فعالیت دولت یازدهم با رکود شاخص علمی کشور و کندی شتاب علمی مواجه میشویم! کشوری که در سال قبل به این افتخار تاریخی دست یافته بود که 1/6 درصد علم جهان را به تنهایی تولید کند، باسوء مدیریت مدیران جدید آموزش عالی، از تایوان هم عقب میافتد! اگر دیروز شلیک گلوله مزدوران اسرائیل به مغز و قلب احمدیروشن، علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و... نتوانست روند پرشتاب علمی را متوقف کند و برعکس سبب شد تا هزاران دانشجو آماده تحصیل در رشتههای آنان شوند، امروز، بدون شلیک حتی یک گلوله، یاس، دلسردی و بیم از سرکوب و تصفیه بر جامعه علمی ما حاکم است و به ناگهان از 47 طرح ملی که هر یک میتوانست گره ناگشوده مهمی از مشکلات کشور را باز کند، تنها 8 طرح باقی میماند و به 39 طرح مهم ملی خط بطلان کشیده میشود!
این کارنامه علمی کسانی است که منتقدان خود را بیسواد و مزدور میخوانند و خودشان را برتر از دیگران میدانند!
اینها بخش اندکی از مطالب مهم و نگرانکننده یکسال گذشته وزارت علوم است و دهها موضوع دیگر از این دست هم وجود دارد که به ملاحظاتی از ذکر آن میگذریم. یقینا مردم فراموش نخواهند کرد کشوری که در سال 2003 رتبه سی و نهم جهانی را داشت و به همت فرزندان این مرز و بوم طی 10 سال با افزایش 24 رتبه به رتبه پانزدهم رسیده بود، به دست چه کسانی به رکود علمی کشیده شد، غنی سازیاش تعلیق شد و مهمترین نهادهای علمیاش به خاطر سیاسیکاری وزارت علوم، با رکود و رخوت مواجه شد و...