این کامروایی ناشی از سحرخیزی به چه درد میخورد آخر؟ کجا خبری خوش است که به خاطرش زود بیدارشی و تا دیروقت بیدار بمانی؟ تازه رخوت و خستگی بین ظهر و کلافگی خوابآلودگی عصر را هم باید به جان بخری و برای توانایی کار بیشتر هزار نوشیدنی کافئیندار و انرژیزا را که ضرر هم کم ندارند، نوش جان کنی.
به گزارش جامجم، با این حساب تپش قلب و خستگی صورت و در خود فرورفتگی پوست و ریزش مو و طرههای سفید، دیگر چیز عجیبی نیست. تازه اضافه کنید اینها را بر دغدغههایی که به اندازه ثانیههای بیدار ماندن از زمین و زمان میبارد.
آدم بیدار مجبور به دویدن مداوم است، تازه اگر کاری داشته باشد، اگر نداشته باشد که بدتر هم هست، حوصلهاش سر میرود و مگر سرگرمیها در شهر ما و شما چندتاست که بخواهد به آنها مشغول باشد؟ آن هم برای یک عمر. خواب سرسلسله آرامش و بنیان معنای زندگی است. خواب آدم را از جهان پرت میکند بیرون و اگر خوب بخوابی، با آرامش و تغذیهای متناسب و معطوف به خواب، کابوس که نمیبینی هیچ، تازه رویاهای نرم و سفید سراغت میآید.
اگر خواب را هدف قرار دهی، براساسش بخوری و بیاشامی، بهترین هدیه زندگی نصیبت میشود. خواب خوب و مفصل حتی از خوشمزهترین غذای مفصل ایرانی هم بهتر است و برای سلامتی نیکوتر. حال این تقدیس بیدار بودن و کم خوابیدن که هنگام سپیدهدم و نوحه خروس سحری بیدار شو و عمر را از دست نده، تا کامروا باشی و زرنگ، دیگر نمیدانم چه صیغهای است! اصلا جهان مگر مسابقه است که در زود بیدار شدن آدمها از هم سبقت بگیرند؟
میدانم که برای شما هم هیچ کابوسی بدتر از بیپولی نیست، پولدار هم که شدی ترس از کمپولی ول کن نیست.
در زمانه ما هم که هرچه بدوی، نوبل هم که بگیری، باز هم اینکه تهش چقدر میماند مهم است و باقی خربزهای است که جز آب نیست! پس اتفاقا به نظر من خوب و زیاد بخوابید؛ برای سرحالی و رهایی از این شر پول (خواب اصولا مجانی است) و اضطراب بیداری که ممکن است ضدقهرمان را خلافکار هم بکند. خواب چشمهای شما را باز میکند.
اصلا آدمی که زیاد میخوابد سکوت را جوری دیگر میشنود، تصاویر و رنگها را با وضوحی دیگر میبیند و دنیا را سادهتر و رهاتر میگذراند.
الان که از خواب بیدار شدم اندر مزیت خواب و نکوهش بیداری مقالهای نوشتم؛ البته بعیدالذهن که چه عرض کنم، حتما قریبالذهن خواهد بود که همین فردا صبح زود بیدار شوم و آنگاه قصیدتی غّرا در مدح بیداری بسرایم.