وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در شرایطی با تکالیف فراوانی روبهروست و این تکالیف در این سال نیز دوچندان شده که بودجه بدیهیترین امورش نیز تأمین نشده و حتی توان پرداخت بیمه ۳۵ میلیارد تومانی صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و خبرنگاران وجود ندارد و به همین دلیل، حتی ماهیت این صندوق تغییر کرد. با این اوصاف، آیا باید برای تحول فرهنگی از چنین نهادی که فاقد حداقلهاست، متوقع بود؟
به گزارش «تابناک»، «صندوق بیمه هنرمندان ۳۵ میلیارد تومان بدهکار است، به طوری که سازمان تأمین اجتماعی، خواستار دریافت طلب خود بوده و تصمیم به قطع کامل مطالبات بیمه هنرمندان گرفته بود؛ اما وزارت در تلاش است علاوه بر رفع این مشکل، امکان بیمه تکمیلی را نیز فراهم کند»؛ این چالشی است که چندین ماه پیش علنی شد، ولی تاکنون رفع نشده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنان در پی عبور از این وضعیت است.
حجم بالای بدهی و همچنین استمرار ایجاد هزینههای قابل توجه برای ادامه پرداخت حق بیمه بیش از ۲۳ هزار عضو رو به افزایش صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و خبرنگاران، باعث شد تا در اقدامی بیسابقه و عجیب، گفته شود که بیمه خبرنگاران بر عهده نشریات است و وزارت فرهنگ و ارشاد نیز کمکهایش را برای پرداخت حق بیمه مستقیم به نشریات خواهد داد و حتی یکی از مسئولان تأکید کرد، خبرنگاری که بیمه نشده باشد، از نظر او خبرنگار نیست.
این در حالی است که بخش وسیعی از خبرنگاران، تمام وقت نیستند و نشریات آنها را بیمه نمیکنند و حتی برخی نیروهای تمام وقت در نشریات نیز چندین سال از این حق محروم بودهاند و در عین حال، با مفاهیمی چون خبرنگار بدون مرز ـ که تعلقی به هیچ نشریهای ندارد و برخی از آنها از خبرنگاران تمام وقت رسانهها نیز فعالتر و کارآمدترند ـ تعریف و پذیرش هویت خبرنگار با بیمه شدنش توسط یک رسانه چندان منطقی نیست و تنها بارقه امیدشان، همین صندوقی بود که نامشان را نیز یدک میکشید و حال از حمایتشان سلب مسئولیت میکند.
در این میان، شاید بتوان تا اندازهای به مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد حق داد که این گونه تلاش کنند، بخشی از حجم بالای اعتبارات صندوق رو به توسعه هنرمندان، نویسندگان و خبرنگاران را کاهش دهند و بتوانند بودجه محدود این صندوق را مدیریت کنند؛ اما واقعیت آن است که راهکار اصلی را باید در قانون بودجه جست که نوع بودجهریزی اشتباه در حوزه فرهنگ و تعریف برخی ردیفهای بودجهای در قالب بودجه فرهنگی، باعث شده تا این وزارتخانه جزو فقیرترین وزارتخانهها در قیاس با وظایفش باشد.
از مجموع کل بودجه چهارهزار و چندصد میلیارد تومانی سرفصل فرهنگی، تنها ۱۳ درصد (با در نظر گرفتن کمک به حوزه سینما و کمک به حوزه کتاب) اختصاص یافته و اگر همه نهادهایی را که به لحاظ شکلی زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد هستند، نیز در نظر گرفت، بین ۲۰ تا ۲۳ درصد کل بودجه فرهنگی کشور در اختیار متولی اجرایی فرهنگ کشور است؛ متولی که مشخص نیست بدون بودجه چگونه باید فعالیت داشته باشد و وقتی حتی در تأمین هزینههای اولیه و بدیهی نظیر بیمه هنرمندان، دست این نهاد بسته است، چگونه باید انتظار شکلگیری طرحهای عظیم فرهنگی از این نهاد داشت؟
در این شرایط شاید آنچه قابل تأمل باشد، لیستی بلندبالا از مؤسساتی است که در حوزه فرهنگی سالیانه بودجه چشمگیری میگیرند و این نود و چند مؤسسه، مجموعاً رقمی بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان را در سال از آن خود میکنند؛ اما هیچ نهادی از این مؤسسات و مجموعههای غیردولتی، گزارش عملکرد نمیخواهد و این اعتبارات نیز سالهاست برقرار است و بر عدد این مجموعهها افزوده میشود.
هرچند برخی از این مجموعهها، جزو نهادهای اثرگذار هستند، بسیاری از آنها کمترین تأثیرگذاری را نیز ندارند و حذف بسیاری از این مؤسسات از بودجه و بازگرداندن این حجم انبوه از اعتبارات تخصیص یافته به این مجموعهها به بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد ـ که بسیاری از آنها بنا بر ملاحظات در نظر گرفته شده ـ جزو انتظاراتی است که از دولت میرود و توقع حمایت مجلس نیز از این رویکرد وجود دارد؛ تصمیمی که چندین دولت در پیاش بودهاند و نتوانستهاند موفقیتی به دست آورند.
در دنیای کنونی، طبیعتاً هیچ امر وسیع فرهنگی بدون بودجه تحقق یافتنی نیست و یا دستکم میتوان گفت بسیار دشوار است و از این نگاه، اگر برنامههای وسیع ساخته میشود و درباره هالیوود و تأثیرگذاریاش بر جهان سخن به میان میآید یا درباره جایگاه نمایشگاه کتاب فرانکفورت و... سخن به میان میآید، توقع این است که دستکم بودجهای معادل 10 درصد تا 20 درصد بودجه کشورهای مؤثر در این حوزهها به وزارت فرهنگ و ارشاد تزریق شود و سپس مطالبه جدی وجود داشته باشد، زیرا حتی بزرگترین توپخانهها بدون مهمات، تنها یک هیبت تأثیرگذار دارند و در عمل فاقد کارکرد مؤثر بازدارندگی و پیشبرندگی هستند.