هر اندام اصلی به یک کانال یا گذرگاه مربوط میشود که مسیری درونی و بیرونی
دارند. مسیرهای درونی در عمق بدن و مسیرهای بیرونی در سطح بدن قرار دارند و
با فروکردن سوزن میتوان به آنها رسید. در طول این گذرگاهها، صدها نقطه
است که میتوان به آنها سوزن زد و جریان «چی» را متعادل کرد. سوزنها را
بین یک تا ١٠سانتیمتر فرو میکنند و در محل میچرخانند. میتوان آنها را از
مدت چندثانیه تا چندین ساعت در محل گذاشت تا بماند. این اصول بنیادی طب
سوزنی است.
به گزارش شرق، اولین توضیح مفصل طب سوزنی در کتاب «طب داخلی کلاسیک
امپراطور زرد» آمده است که مربوط به قرن دوم پیش از میلاد است و در آن،
انواع سوزنهای فلزی، کانالها یا گذرگاههای انرژی در بدن و نقاط ویژه روی
آنها و انواع روشهای فروکردن سوزن و درمان بیماریها را شرح داده است.
البته طی قرون بعدی، مکتبهای مختلفی در طب سوزنی پیدا شده و تفسیرهای
گوناگونی از جریان «چی» در بدن و تعداد گذرگاهها ارایه شده است. مثلا
مفاهیم «یین» و «یانگ» را وارد آن کردهاند. در فلسفه چینی، «یین» و «یانگ»
دو نیروی متضاد در جهان هستند و هر اندام، از تعامل و ترکیب این دو نیروی
متضاد، به حیات خود ادامه میدهد. از تعادل «یین» و «یانگ» در بدن، سلامتی
حاصل میشود اما وقتی تعادل «یین» و «یانگ» از میان رفت، بیماریها ایجاد
میشوند. امروزه مکتبهای گوناگونی در طب سوزنی وجود دارد که در هرکدام از
آنها تعداد گذرگاهها و تعداد «یین» و «یانگ» متفاوت است.
ورود به ایران
طب سوزنی سابقه چندانی در ایران ندارد. حتی جامعه پزشکی تا سالهای پس
از انقلاب، اطلاع چندانی از آن نداشت. در دوران جنگ با عراق و پس از
تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران و به علت کمبود پزشک و دارو، شیوههای
غیرپزشکی، مدعی درمانهای معجزهآسا بودند که بیشتر از کشورهای شرقی مانند
هند، چین و فیلیپین آمده و رواج یافته بودند. آشنانبودن با این روشها،
بررسی و آزمایش ادعاهای آنها و نقد انتقادی آنها را هیچگاه عملی نکرد. همه
آنها دربست همانند یک آیین یا عقیده، پذیرفته شدند و روزبهروز بیماران
بیشتری به آنها روی آوردند. یکی از دلایل مهم رواج آنها، سادهبودن آنها
بود، زیرا برای فهمیدنشان نیازی به مقدمات علمی و فهمیدن نظریات پزشکی،
شناختن اندامها و طرز کار آنها نبود.
این روشها مربوط به قرون گذشته و زمانی بودند که هنوز فیزیولوژی،
بیوشیمی و فارماکولوژی ایجاد نشده بود. همه آنها، مانند طب سوزنی یا طب
آیووردیک، هومیوپاتی، انرژیدرمانی، کایروپراکتیک، آیینهای شرقی یا
سنتهای غربی بودند که مانند سیستمهای اعتقادی عمل میکردند. ادعاهای این
روشها مانند یک آیین و ایدئولوژی، دربست پذیرفته میشدند؛ چون در جامعه
دینی ما شیوههای عقلانی مبنی بر علوم غربی مورد بیمهری قرار گرفته بودند و
این سیستمهای آیینی و عقیدتی آسانتر فهمیده و پذیرفته میشدند.
در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد که اوج تحریمها و بیرونقی
اقتصاد بود و برای خرید داروها و دستگاههای پزشکی، بودجه کافی وجود نداشت،
برای تامین نیازهای دارویی و پزشکی بیماران، این روشهای پزشکی بیاثر و
حتی خطرناک، مانند حجامت، توسط دولت، تشویق و تایید شدند. گفته رییس دولت
وقت که پزشکان ایرانی ایدز را با داروهای گیاهی درمان کردند، موجب موجی از
تمسخر و شوخی در مجامع بینالمللی علمی علیه پژوهشگران و پزشکان ایرانی شد؛
پزشکانی که در سکوت آزمایشگاههای تحقیقاتی و بیمارستانها به پژوهشهای
مهم و جدی مشغول بودند. دولت با این سیاستها و روشهای ارزانقیمت
میخواست پاسخگوی نیاز بیماران بسیاری باشد که نمیتوانستند داروها و
روشهای جدی پزشکی نوین را تهیه کنند. به این ترتیب بود که در هر خیابانی
فروشگاههای گیاهان دارویی و «دکتر علفی»هایی پدیدار شدند که ادعا میکردند
همهگونه بیماریها، از نازایی تا سرطان، از میگرن تا مولتیپلاسکلروز، از
چاقی تا طاسی را بدون جراحی یا روشهای دیگر و با یک یا دو نسخه شفا
میدهند. بسیاری از آنها حتی دیپلم دبیرستان هم نداشتند و از ساختمان و
کارکرد دستگاهها و اندامهای بدن بیاطلاع بودند.
طب سوزنی هم به همین ترتیب رواج یافت. به این ترتیب بود که هزاران نفر
در سراسر ایران موفق شدند بدون طی کردن دوره 10ساله پزشکی برای تخصص در
یکی از رشتههای پزشکی، متخصص تمام رشتههای پزشکی و همه بیماریها شوند و
توانستند هم طبابت کنند و هم داروی آن را به هر قیمتی که میخواهند، به
بیماران درمانده از همهجا بفروشند. این افراد برای تبلیغ روشهای
شبهپزشکی خود از راه عقیدتی و ایمانی وارد میشوند، چهره ملی، ضداستعماری و
ضدغربی به خود میگیرند، مخالفان خود را غربزده و طب نوین را که طب جهانی
است و از دل طب سنتی بیرون آمده است، طب غربی مینامند. آنها روشهای خود
را سنتی، ملی، اسلامی و شرقی میخوانند که البته هیچگونه تاثیری در
اثربخشی شیوهها و روشهایشان ندارد.
طب سوزنی همانند هومیوپاتی یا کایروپراکتیک یا طب آیووردیک در هیچیک
از دانشگاههای اروپا و آمریکا آموزش داده نمیشود زیرا اثر این روشها با
آزمایشهای علمی جدی ثابت نشدهاند و بنابراین روشهایی شبهپزشکی محسوب
میشوند. البته همه این روشهای شبهپزشکی در ایران و در کشورهای شرقی و
نیز اروپا و آمریکا، انجمنها و آکادمیهایی دارند و به آموزش و فروش
محصولات و کالاهای خود میپردازند. دو نکته را باید در نظر داشت: یکی اینکه
در این کشورها آزادی بیان برقرار است و دولتها در این کارها دخالت
نمیکنند. هرکسی میتواند هر عقیده، دین، مذهب و ایدئولوژی را ترویج کند،
تا جایی که مانع آزادی دیگران نشود. همین طور که در آمریکا پورنوگرافی آزاد
است و انجمنی وجود دارد که معتقد است زمین صاف است. انجمن مارپرستان،
شیطانپرستان، ساینتولوژی یا کلیسای کریستینساینس وجود دارد که اعتقادی به
درمان بیماریها ندارند و با خواندن آیات انجیل معتقدند حضرت عیسی آنها را
شفا میدهد. اما به محض اینکه جرمی از سوی آنها صادر شود، دولت دخالت
میکند. مثلا زوجی که عضو این کلیسا بودند و درمان پزشکی را از فرزندان خود
دریغ کرده بودند و دعایشان هم مستجاب نشده بود و سبب مرگ هر دو فرزندشان
شده بودند، به دادگاه فراخوانده و محکوم شدند. دیگر اینکه انجمنها و
آکادمیهای شبهپزشکی، خارج از انجمنهای پزشکی رسمی کار میکنند، زیرا
توسط آنها به رسمیت شناخته نمیشوند؛ اما اگر اقدامات این افراد موجب
آسیبهای پزشکی شود، مورد تعقیب قرار میگیرند. در همین دوران بود که پای
هومیوپاتی به دانشگاههای ایران باز شد. بنابراین صرف اینکه این روشها در
آمریکا و اروپا طرفدارانی دارد، دلیل بر موثربودن آنها و حقانیت و
علمیبودن آنها نمیشود.
از آنجایی که این روشها در جامعه ایران پدیدهای نو بود و هیچ سازمانی
که بر کار آنها نظارت یا کنترل کند، مانند نظام پزشکی، وجود نداشت،
ارایهکنندگان این روشها ادعای گزاف خود را به راحتی به بیماران بیاطلاع
میفروختند. وجود صدها جایگاه در اینترنت که به ارایه اینگونه درمانها
میپردازند و محصولات، کتابها و روشهای آموزشی خود را میفروشند، نشانه
استقبال یک جامعه نیازمند و بیاطلاع از اینگونه روشهاست.
استقبال جامعه باعث شد که بعضی پزشکان و متخصصان پزشکی نیز به طب سوزنی
و روشهای مشابه، روی آورند. دلیل عمده آن این بود که دولت، کنترلی بر
داروها و روشهای آنها ندارد. از آنجایی که دولت بر هزینه خدمات پزشکی و
دارویی، مانند ویزیت پزشکان یا قیمت داروها، نظارت کامل دارد اما کنترلی بر
نرخ اینگونه خدمات ندارد، آنها میتوانستند قیمتهای گزافی را برای
اینگونه خدمات پای بیماران خود حساب کنند؛ قیمتهایی که گاهی چندصد برابر
درمانهای موثر پزشکی میشد. این روشها که با خواندن یکی، دو کتاب یا
گذراندن یک دوره چندهفتهای میتوان در آن تخصص یافت، هزینه عمده مطب
اینگونه پزشکان را تامین میکرد.
مائو؛ احیاگر طب سوزنی
طب سوزنی زمانی ایجاد شد که سطح دانش طبی بشر بسیار ناقص بود. پزشکان
سراسر جهان هنوز از وجود گردش خون، وجود میکروبها و سلولها بیاطلاع
بودند. هنوز دانش کالبدشکافی ایجاد نشده بود و پزشکان اطلاع دقیقی از
ساختمان بدن نداشتند، مثلا نمیدانستند که مغز، مرکز تفکر است و نه قلب یا
اینکه سیاهرگها خون را به قلب و سرخرگها خون را از قلب بیرون میرانند.
چینیها یک مدل ابتدایی از ساختمان بدن درست کرده بودند که بر پایه
جهانبینیشان قرار داشت، مثلا معتقد بودند بدن انسان ٣۶۵ قسمت مشخص دارد،
چون سال، ٣۶۵ روز است. یا 12 کانال یا گذرگاه در بدن وجود دارد، چون ١٢ رود
بزرگ در چین وجود داشت.
با آغاز قرن بیستم، طب سوزنی، هم در غرب و هم در شرق متروک شده بود و
میرفت تا به فراموشی سپرده شود. اما با انقلاب کمونیستی در چین و
بهقدرترسیدن «مائو تسهدون» در سال ١٩۴٩، طب سنتی چین و طب سوزنی دوباره
احیا شد. «مائو تسهدون» رهبر کمونیست چین در جریان مبارزه و کسب قدرت، به
علت کمبود پزشک و دارو در چین، برای حل مشکلات بهداشتی و درمانی چینیها،
«پزشکان پابرهنه» را بنیاد نهاد. اینها روستاییان و کسانی بودند که طی یک
دوره آموزشی کوتاهمدت، طب سنتی چینی (از جمله طب سوزنی) را فراگرفته و به
کار میبردند. «مائو تسهدون» علاوه بر اینکه میخواست کمبود پزشک را در
روستاها و شهرهای چین تامین کند، میخواست یک طب چینی برای چینیان ایجاد
کند، همانطور که «هیتلر» میخواست با ترویج هومیوپاتی برای آلمانیها، طب
آریایی ایجاد کند.
او انگیزه سیاسی داشت و میخواست حس غرور ملی را در چینیان تقویت کند.
«مائو» که نمیتوانست با دراختیارداشتن فقط 30 تا 40هزار پزشک واقعی، برای
چندصدمیلیون چینی، خدمات پزشکی ارایه کند، با اعلام اینکه طب سوزنی معتبر
است، بهناگهان از نظر خدمات پزشکی، خودکفا شد یا دستکم در ظاهر خودکفا
شد. پزشک شخصی «مائو تسهدون» در کتاب «زندگی خصوصی صدراعظم مائو» از قول
«مائو تسهدون» نوشته است: «اگرچه فکر میکنم ما باید طب سنتی چین را ترویج
کنیم، اما شخصا به آن اعتقادی ندارم. خود من هم از داروهای چینی استفاده
نمیکنم.»
ورود به مغربزمین
پس از سفر تاریخی «نیکسون» به چین و گزارش «جیمز رستون»، خبرنگار همراه
«نیکسون» در مورد درمان آپاندیسیتش توسط سوزنگران چینی، طب سوزنی دوباره
شهرت یافت. به دنبال گزارش «رستون»، گروهی از پزشکان آمریکایی به چین رفتند
تا این روش را یاد بگیرند. طی سالهای بعد، آزمایشها و پژوهشهای زیادی
درباره طب سوزنی انجام شد تا نتایج چینیها را تکرار کنند، اما با موفقیت
همراه نبود. بررسی و پژوهشهای بیشتر نشان داد که در بسیاری از جراحیهایی
که با طب سوزنی در چین انجام شده بود، از داروهای ضددرد، بیحسکنندههای
موضعی و روشهای کنترل درد استفاده شده بود. پژوهشگران و پزشکان آمریکایی
که به نیرنگها و دسیسههای حزب کمونیست چین آشنا نبودند، فیلمهای
تبلیغاتی دولت چین را در مورد طب سوزنی باور کرده بودند، اما بهتدریج با
پژوهشهای بیشتر، اعتمادشان را نسبت به تحقیقات چینیها از دست دادند و
دریافتند که باید به استفاده از طب سوزنی برای بیهوشی یا بیحسی با تردید و
شک بنگرند. آن شور و هیجانی که طب سوزنی پس از سفر «نیکسون» به چین در
جامعه پزشکی غرب به وجود آورده بود، با افشای سندها، فیلمها و کارهای
پژوهشی بعدی، بهتدریج از میان رفت و انجمن متخصصان بیهوشی آمریکا دیگر آن
را تایید نمیکرد و آزمایشهای جدی بیشتری را در مورد آن توصیه میکرد.
از آن پس، بسیاری از دانشگاهها و مراکز پژوهشی آمریکا به تحقیق در
مورد طب سوزنی پرداختند و آن را در مورد بیماریهای مختلفی به کار گرفتند
که نتیجه همه آنها منفی بود. بیشتر تحقیقاتی که اثرهای درمانی طب سوزنی را
نشان میدهند، در کشورهای چین، کرهجنوبی و ژاپن انجام شده که دلایل
فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارند.