برخی پژوهشگران و موسسات تخصصی می گویند در ایران بالغ بر ۱۰۰ میلیون گوشی تلفن همراه وجود دارد که دست کم ۲۵ درصد انها از نوع هوشمند است یعنی قابلیت نصب نرم افزارهای ارتباطی و اپلیکشین ها گوناگون را دارد (ماهنامه مدیریت ارتباطات ،شماره ۵۲؛شهریور ۹۳،صص ۴۵-۵۱) و بسیار بعید است که فردی هزینه خرید این دستگاهها را متقبل شود اما از این نرم افزار ها و امکانات استفاده نکند .
بنا براین می توان حدس زد که حدود ۲۰ میلیون نفر در کشور در مقادیر متفاوتی از شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک ، تویتر ، اینستاگرام ، وایبر ، واتساپ، وی چت ؛ لاین ، گوگل پلاس و.. استفاده می کنند . هرچند برخی از این شبکه ها مانند فیسبوک ، وی چت و تویتر از سوی نهادهای حاکمیتی فیلتر شده اند .
درعین حال امارهای رسمی گزارش می دهند که حدود ۷۰ درصد جوانان نیز از فیلتر شکن استفاده می کنند (گزارش مرکز پژوهشها و مطالعات راهبردی وزارت ورزش و جوانان، ۱۷شهریور ۱۳۹۳). گذشته از این تخمین های اماری اگر به مشاهدات عینی و اطرافمان در خانه و محل کار و اتوبوس و تاکسی و پارک و پاساژ و مساجد و امام زاده ها و رستوران و… نیز کمی بیشتر نگاه کنیم شهروندان زیادی را می بینیم که "سر در موبایل” دارند . اگر به گفته ها وبیانات شهروندان نیز توجه کنیم نقل قولهای زیادی را می شنویم که منبع و رسانه آنها همین شبکه های اجتماعی هستند. بنابر می توان نتیجه گرفت که شبکه های اجتماعی امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم از مهمترین رسانه های حامل پیام در کشورمان هستند و خوراک فرهنگی برای شهروندان فراهم می سازند.
کار به جایی رسیده است که حتی موفقیت بسته های رسانه ای صدا وسیما مانند گزارشهای خبری نیز منوط به بازنشر در این شبکه های اجتماعی است حتی اهل کسب و کار نیز نمی توانند برای فروش بهتر خدمات و محصولات خود از این فضا غافل باشند .
اما عبارات مذکور مطالب جدیدی نیست و هر روز در محافل خصوصی و فضاهای اکادمیک و حتی در گپ های خودمانی قبل از دستور جلسات دولتی و حاکمیتی درباره انها مطالبی گفته می شود اما مشکل و مساله اینجاست در حوزه تصمیم گیری و تصمیم سازی دچار سه آفت و بلیه نابخشودنی هستیم که عبارتند از تسلیم و انفعال ، انکار و تقابل که هر کدام پیروان و حامیان ویژه خود را دارند. اهل تسلیم و انفعال انانی هستند که با پز و ژست روشنفکری هر گونه مقاومت در برابر تحولات جهان جدید بویژه فناوری اطلاعات را کاری عبث و بیهوده دانسته و خواستار هضم شدن در فرایندهای جهانی می شوند . آنانکه برای مثال مخالف هر گونه محدودیت درخدمات اینترنتی و دسترسی به شبکه های اجتماعی هستند . اینها رسما و علنا وادادگی و تسلیم خود را در برابرهجمه های فرهنگی غرب اعلام کرده و پرچم سرسپردگی را بالا برده اند .
برخی به جبر و قضا و برخی نیز به میل و رضا . فرقی نمی کند . در مقام تشبیه مانند بیماران مبتلا به سرطان هستند که خود را اماده مرگ کرده اند چه خوش و سرزنده و چه ناخوش و افسرده . اهل انکار کسانی هستند که سرشان را مانند کبک زیر برف کرده اند . چون از سر جهل تهدید و اسیب را نمی شناسند یا از سر ضعف چاره ای برای ان نمی یابند وجود یا اهمیت آن را انکار می کنند و منتقدان و هوشمندان را به بزرگ نمایی پدیده جدید الولاده متهم می کنند .
اینان استاد تمام پاک کردن صورت مساله هستند .کم نیستند مدیرانی در جمهوری اسلامی که به علت مشغله های روزمره وحجم کار وسیع و حوزه های کاری نامرتبط با این مقولات بیگانه اند و اگر دنیا را اب ببرد ایشان را خواب می برد . اما اهل تقابل در ایران که از نظر دسترسی به مصادر وامکانات دست برتر را دارند از مدافعان سرعت کم اینترنت, گرانی اینترنت ؛ فیلتریزاسیون و هر اقدام محدود کننده دیگری هستند . اگر امکان عملی برای ایشان فراهم بود دست به بازداشت و محاکمه کاربران نیز می زدند اما دریغ که نمی شود بالغ بر ۷۰ درصد از جوانان کشور را به اتهام استفاده از فیلتر شکن بازجویی و محاکمه کرد . با تاسف باید گفت غلبه سه رویکرد فوق در مواجهه با فناوری اطلاعات و شبکه های اجتماعی موجب شده که پدیده ای در کشور شکل بگیرد که آن را وایبریزاسیون فرهنگی می نامم . وایبریزاسیون فرهنگی یعنی اینکه اپلیکشین های موبایلی حامل و انتقال دهنده شبه زبان وشبه فرهنگ و شبه سنت و شبه ارزشها می شوند .
هرچند در میان انبوه پیام های مبادله شده در این فضا گاهی گزاره ها و عبارات ارزشمند و وزینی یافت می شود اما غلبه مطلق این پیامها شامل جوک و استهزا و تمسخر و شوخی با ارزشها و نمادها و سمبلها ست و یا به گفتگوهای مهمل و روزمره و دم دستی محصور می شود که همین استفاده پیش پا افتاده منشا بسیاری از دلخوریها و کدورتها و حتی کینه توزیها شده و می شود. زبان فارسی امروز درفضای مجازی در معرض جدی ترین تهدیدهای ساختاری و واژگانی است . وایبریزاسیون فرهنگی یعنی اینکه وقت و زمان محدودی که اهالی فرهنگ و فرهیختگان جامعه برای مطالعه و تمرکز دارند را به ملاحظه مثلها و متل ها و کنایه های سیاسی و فرهنگی کاربران شبکه های اجتماعی اختصاص دهند. اما با این آسیب شناسی ها که به سیاه نمایی تنه می زند راه به جایی نخواهیم برد و باید به سوال مهمی پاسخ دهیم که ۱۰۰ سال است در مواجهه با هر پدیده و مساله جدید مطرح می کنیم و آن این است که چه باید کرد ؟
در اینجا در دوسطح به این پرسش پاسخ می دهیم یکی سطح کلان و میان مدت جامعه شناختی و دیگری سطح کوتاه مدت ارتباطی.
۱- سطح کلان میان مدت جامعه شناختی : باید این واقعیت را بپذیریم که فضاهای عمومی در جامعه ما محدود و محصور است . در این باره لازم است کمی توضیح دهم . در پی انقلاب اسلامی و جابجایی ارزشها که از خواسته های رهبران انقلاب و مردم انقلاب کرده بودبخاطر جنگ زدگی و سیاست زدگی کشور و به علت کم کاری اصحاب فرهنگ و جامعه شناسان ؛ برخی واپس گرایان فرصت طلب توانستند ارزشهای انقلابی را پوششی برای القای مطالبات قومی و صنفی و حزبی و طایفه ای خود کرده و در مجموع ازادیهای اجتماعی را محدود و محصور کردند و استمرار این روند موجب شد که برخی سلیقه ها و ذائقه های نه چندان خوشایند به شبه ارزشهای فرهنگی و رویه های مدیریت فرهنگی تبدیل شود . برای مثال هنوز کنسرت های موسیقی در کشور نتوانسته از زیر بار سنگین تلقی های نادرست فرهنگی بیرون اید و نتوانسته تبدیل به یک هنجار جمعی فرهنگی دراید . هنوز پس از ۴دهه از انقلاب برای برگزاری کنسرت های موسیقی در کشور موانع و مشکلات زیادی وجود دارد .
تئاتر و سینما در سطحی رقیق تر دچار این این مشکل هستند . حضور مردم در عرصه های عمومی در ایران امروز منحصر است به بازار گردی و پاساژپیمایی در شهرها و شهرک ها ودور دور های خیابانی وبزرگراهی و رفتن به پارکها و بولوارهای سرسبز در خیابانها و تخمه و هندوانه و شام خوردن و قلیان کشیدن محدود شدن فضای عمومی در ایران انقدر جدی شده که بر معماری نیز تاثیر گذاشته و افراد سعی می کنند فضا های عمومی را در داخل خانه های خود در حد مقدور بازسازی کنند مانند تعبیه اب نماها،ایجاد گلخانه ها و نصب سینمای خانگی و… انتخاب هر یک از این گزینه ها با امکانات و توانایی مالی شهروندان نیز ارتباط مستقیم دارد. البته نقش زیربناها در این میان و در انتخاب ها بسیار تعیین کننده است اما زیربناها نیازمند رویکردهای فرهنگی است . مثلا هنوز سالن هاو میادین ورزشی ، تالارهای اکران فیلم و اجرای تئاتر و برگزاری کنسرت های موسیقی به قدر کفایت وجود ندارد و در سطح کشور توزیع عادلانه ندارد .
زندگی شبانه در کشوربویژه شهرهای بزرگ مثل تهران جاری و ساری نیست . پیاده روهای مناسب مانند موارد مشابه در شهرهای بزرگ مانند خیابان استقلال ترکیه و خیابان های مشهور شهرهای زنده و جذاب جهان وجود ندارد .رستوران ها از امکانات و قیمتهای مناسب برای حضور عمومی مردم برخوردارنیستند . فضاهای فرهنگی و اجتماعی برای همه سلایق و اقشار فرهنگی توزیع عادلانه نشده اند . برای مثال توزیع امکانات عمومی در تهران با معیار پول و برمبنای سرمایه داری صورت گرفته است و شهر تهران شهر مومنان و فرهیختگان و زیبایی شناسان نیست .. و طبیعتا به کام آنان نیست . همه این عوامل و دهها مورد دیگر که شرح انها مجال دیگری می خواهد شهروندان را به درگام اول به درون خود و در گام بعد به درون جغرافیایی مثل خانه و گوشی تلفن همراه سوق می دهد.افراد در چنین چیدمان اجتماعی ای ترجیح می دهند فضای مجازی مطلوب را با فضای واقعی موجود جایگزین کنند .
باید بپذیریم اگر نوجوان ایرانی زمین بازی وشهر بازی برای تفریح و شادمانی کافی و ارزان ودردسترس داشته باشد حتما آن را به بارگزاری عکس در اینستاگرام و عضویت در گروههای وایبری و تماشای جاذبه های زندگی در دیگر کشورها از طریق ماهواه ترجیح می دهد. اگر فرهیختگان فرهنگی با انتخاب های متعدد برای نشستهای فرهنگی و علمی و هنری مواجه باشند کمتر به بارگزاری شعر و کلیپ و روایتهای اجتماعی در شبکه های اجتماعی مبادرت می ورزند و قس علی هذا. هجوم سیل گونه اقشار اجتماعی به شبکه های اجتماعی در فضای مجازی و حتی شبکه های تلویزیونی نتیجه منطقی و اجتناب ناپذیر محدودیت فضاهای عمومی زندگی اجتماعی است . این نقد به هیچ وجه در مقام انکار امکانات و دستاوردهای موجود نیست سخن از وضع مطلوب و توجه به اهمیت فضاهای عمومی و ضرورت بازنگری در برخی مفروضات غلط فرهنگی به حوزه های عمومی است .
امروز در کشورهای پیشرفته حتی حضور حدودا ۹۰ درصدی شهروندان درفضای مجازی بیشتر در شبکه های اجتماعی تخصصی و کاربردی است کاملا بالعکس ایران که علاقه به عضویت به شبکه های عمومی و سرگرمی به مراتب بییشتر از شبکه های تخصصی و کاربردی است .
دولتها در جهان پیشرفته موظف شده اند همه خدمات خود را به فضای مجازی سرایت داده و به این فضا عینیت بیشتری ببخشند . این فقره توضیحات بدین معنا نیست که اگر حوزه عمومی گسترش یابد فضای مجازی حذف می شود بلکه سخن از معقول و منطقی و بجا شدن بهره برداری از این فضاست که با حوزه عمومی ارتباط مستقیم دارد.
۲- سطح کوتاه مدت ارتباطی: راه کاهش اسیب پذیری در برابر وایبریزاسیون فرهنگی انفعال و انکار و تقابل نیست بلکه مشارکت هوشمندانه و تولید محتوای انبوه در این فضای اجتماعی است . این فضا به آمران به معروف و ناهیان از منکر مجازی با الزامات خاص آن نیاز دارند . چند ماه پیش در یک برنامه تلویزیونی نیز در باره فضای مجازی گفتم باید فقه و اخلاق فضای مجازی در ایران شکل بگیرد و معلوم شود که فلان لایک صواب است و ثواب دارد و بهمان لایک و فالو کردن مکروه است و پرهیز از آن لازم است و مشارکت در محکوم نمودن کودک کشی صهیونیستها در غزه واجب می باشد. اشتباه نشود فضای مجازی به فعالان فرهنگی و فرهیختگانی نیاز دارد که با روش حضور خود و تولید محتوای مناسب خود به این فضا معنا و هویت ببخشند . چنانکه امروز نیز بسیاری از فعالان فرهنگی با هوشمندی و تخصیص وقت ارزشمند خود و برای خالی نگذاشتن میدان در این فضا حضور دارند و سطح مبادله اطلاعات و محتواها را بالا برده و از غلطیدن به ابتذال و روزمرگی جلوگیری می کنند . گاهی گروههای خوب و موثر ی ایجا د می کنند و مسائل جدی و کارگشایی در حوزه های مختلف در انجا مطرح می کنند . حتی برخی مدیران فهیم در دستگاههای مختلف را می شناسم که از ظرفیت این شبکه های اجتماعی برای ارتقای ارتباط کارکنان و اخذ ایده های مفید و افزایش بهره وری سازمانی استفاده می کنند .
برخی استادان دانشگاه از این ظرفیتها برای آنلاین شدن کلاسها بهره می گیرند و همه این اقدامات را می توان مصادیق تولید انبوه محتوا دانست اگر چنین رویکردی به شبکه های اجتماعی و فضای مجازی داشته باشیم از افزایش سرعت اینترنت نخواهیم ترسید از انتقال داده های تصویری و پویا دچار رعشه عصبی نخواهیم شد و وجود برخی اسیب ها و سوء استفاده ها ی اجتناب ناپذیر ما رابه سوی انفعال و تقابل سوق نخواهد داد. ما ملتی هستیم که ثابت کردیم که با ظرفیت های بالای فرهنگی و تاریخی و تمدنی می توانیم هر پدیده مستحدثه ای و جدید الولاده ای را درک و هضم کنیم و کاربری های بومی و مفیدی از انها داشته باشیم . امید است با تامل بیشتر در این حوزه ها و میدان دادن به اهل بحث و نظر و کارشناسان خبره در مواجهه با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی نیز از لاک انفعال و تقابل بیرون امده و زمینه های کاربری بجا و معقول و هوشمندانه را فراهم سازیم