صادق زیباکلام در سرمقاله شرق با تیتر «مورد عجیب روحانی ـ کامرون» نوشت:
هرطور که به دیدار روحانی با نخستوزیر انگلستان بنگریم، از این واقعیت نمیتوان گریخت که این دیدار، بیتردید، ملاقاتی تاریخی خواهد بود. برای نخستینبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رییسجمهور ایران با نخستوزیر انگلستان دیدار میکنند. شواهد و قراین موجود، حکایت از آن دارند که دیدار دارای اهمیت بالایی است. هر دو طرف بر ضرورت حل مساله هستهای ایران تاکید دارند. هر دو طرف روی اهمیت مبارزه با جریانات خشونتگرای مذهبی در منطقه از جمله داعش و نقش مستقیم و غیرمستقیم ایران در این مبارزه متفقالقول هستند و به احتمال خیلی زیاد، هر دوطرف برای بازگشایی کامل سفارت طرفین در خاک یکدیگر نقطهنظرات مثبتی ارایه خواهند داد. جزییات مذاکرات و تماسهای میان دو کشور البته که دارای اهمیت است اما مهمتر از مفاد مذاکرات میان روحانی و «کامرون»، تبعات سیاسی این دیدار تاریخی است. واقعیت این است که میان «واشنگتن» و «لندن»، انسجام سیاسی عمیقی وجود دارد. این انسجام بهلحاظ تاریخی همواره میان آن دو کشور بوده و از فردای جنگ جهانی دوم، جدای از ابعاد تاریخی، یک بعد سیاسی بینالمللی مستحکم پیدا کرده است.
درواقع، کمتر موردی را میتوان ظرف 70سال اخیر به یاد آورد که «واشنگتن» و «لندن»، پیرامون موضوعی بینالمللی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. مهم هم نبوده که در انگلستان محافظهکاران بر سر قدرت بودند یا حزب کارگر یا در «کاخسفید»، جمهوریخواهان ساکن بودهاند یا دموکراتها. هر دو کشور نیز به یک اندازه با کشور ثالث در دشمنی بودهاند و هردو به یک اندازه با کشور سوم، دوستی و مراوده داشتهاند. مخالفت با صدام و حمله به عراق، مخالفت با دخالت نظامی در سوریه علیه «بشار اسد»، همراهینکردن با «تلآویو» در عملیات نظامی علیه فلسطینیها در «غزه»، ایستادگی علیه روسیه در اوکراین و موضعگیری اخیر علیه «داعش» و موارد مهم بینالمللی دیگر، نمونههایی از آن است. این قاعده کلی درخصوص ایران هم ساری و جاری است. بگذارید صورتمساله را به شکل دیگری تعریف کنیم. اگر زمینههای توافق تهران و واشنگتن فراهم نشده بود، در عمل، غیرممکن میشد که بلندپایهترین مقام کشور انگلستان با رییسجمهور ایران دیدار و گفتوگو میکرد. البته، ممکن است برخی از مخالفان تنشزدایی ایران و ایالاتمتحده، ما را متهم کنند که به ملاقات نخستوزیر انگلستان و رییسجمهور ایران، بیش از حد، خوشبین شدهایم. آنان تلاش خواهند کرد تا هرطور شده بر موانع ملاقات احتمالی «اوباما» و روحانی بیفزایند. . اما مساله، نه ذوقزدگی است نه باور به این مساله که تنشزدایی با آمریکا همه مشکلات ما را یکشبه حل خواهد کرد.
از قضا هستند، بسیاری کشورهای دیگر که روابط حتی صمیمانهای هم با ایالات متحده دارند، ولی مشکلات و مسایلشان حل نشده است. نه؛ برای حل مشکلات و مسایلمان نیازمند بهکارگیری دانش، تجربه، خرد جمعی و بالاتر از همه تعقل هستیم. سخن این نیست که تنشزدایی با آمریکا کدام مشکل ما را برطرف میکند، بلکه سوال اساسی آن است که اصرار بر تداوم تنش با «کاخسفید»، چه کمکی به حلوفصل مسایل ایران میکند؟
بههرحال، ملاقات «دیوید کامرون» و حسن روحانی به معنای سبزشدن چراغ مناسبات تهران و واشنگتن نیز خواهد بود. از شکفتن یک گل، البته که بهار نمیشود اما شکفتن یک گل، دستکم طلیعه پایان زمستان روابط میتواند باشد. اگر تا این حد هم خوشبینانه نخواسته باشیم به موضوع نگاه کنیم، پیام ملاقات این دو مسوول ارشد دو کشور، تقویت احتمال دیدار اوباما و روحانی است. هرچند، برای وقوع چنین دیداری، نباید از تاثیرگذاری متغیرهای دیگر هم غافل ماند.