نرخ طلاق در کشور نگرانکننده است؛ این حرف دیگر حرفی در گوشی نیست چنانکه، آمار و ارقام در سالهای اخیر حکایت از رشد طلاق در کشور دارد تا جایی که عنوان میشود هر ساعت 18 واقعه طلاق اتفاق میافتد.
در هفته ازدواج شاید بهتر بود گفتوگو با معاون امور ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان درباره ازدواج باشد. با وجود این، محمود گلزاری در ابتدای گفتوگویی که روزنامه آرمان ترتیب داده بود، طلاق را مورد تاکید قرار داد. همین انتخاب شاید جدی بودن این آسیب را بیش از پیش آشکار میکند.
موضوع کاهش نرخ ازدواج و افزایش میزان طلاق در دهههای اخیر بارها از سوی مسئولان مطرح شده است. طبق آمارهای شما، نرخ این دو واقعه حیاتی در کشور چگونه است و چه روندی را در آینده طی میکند؟
فکر میکنم در این مورد بهتر است تمرکز خود را روی نرخ طلاق بگذاریم. همانطور که میدانید، روند طلاق بهطور نگرانکننده ای رو به افزایش است. در واقع، منحنی طلاق در 10 سال اخیر بالاست و در حال حاضر، مبتنی بر آمارهایی که در دسترس ماست، میانگین کشوری طلاق حدود 22 تا 23 درصد است. یعنی از هر 5 ازدواج، یک ازدواج منجر به طلاق میشود. البته، این رقم در کلانشهرها از این میزان هم بالاتر است. بهطور مثال، در تهران یک سوم ازدواجها یا به عبارت دیگر 33 درصد ازدواجها در 5 سال اول زندگی مشترک به طلاق ختم میشود. متاسفانه،15 تا 20 درصد این طلاقها تنها در نخستین سال پس از ازدواج اتفاق میافتد. این آمارها به خوبی نشان میدهد که برخی از خانوادهها بر مبنایی بسیار سست شکل میگیرند.
اما برگردیم به آمارهایی که درابتدای صحبتم اشاره کردم.همان طور که عنوان کردم، در کشور ما از هر 5 ازدواج یک ازدواج منجر به طلاق میشود، 4 ازدواج باقیمانده هم با شاخصهای درگیری خانوادگی، نزاع ، همسرآزاری و کودکآزاری تهدید میشود. بر همین اساس، متاسفانه، باید بگویم که از 4 ازدواج باقی مانده تنها یک ازدواج، ازدواج بالنده است. یعنی، انتظاری که ما از خانواده به عنوان کانون و منبع محبت، آرامش، دلبستگی و هیجانات مثبت داریم که نتیجه آن فرزندداری درست است در تنها یک خانواده دیده میشود. بنابراین، در یک حالت خوشبینانه تنها 20 درصد از ازدواجهای ما ازدواج بالنده است.
تکلیف سه خانوادهای که ازدواجشان منجر به طلاق نشده است و ازدواج بالندهای هم به حساب نمیآید چه میشود؟ آنها چه مسیری را طی میکنند؟
ما معتقدیم کاروان ازدواج پس از انعقاد عقد در سه مسیر بالندگی، آشفتگی و گسستگی قرار میگیرد. آمارهای ما نشان میدهد که حدود 20 درصد ازدواجها در سطح کشوری با گسستگی رو به روست که این میزان در برخی از نقاط کلانشهرها تا 40 درصد هم میرسد به طوری که، در این مناطق از هر دو یا سه ازدواج یک واقعه طلاق رخ میدهد. از طرف دیگر، حدود 50 تا 60 درصد ازدواجها آشفتگی و نارضایتی را تجربه میکنند و تنها 20 درصد آنها به سمت بالندگی حرکت میکنند.
به نظر شما عواقب این میزان از گسستگی و آشفتگی در خانوادهها چیست؟
نتیجه شرایطی است که میبینید! درحال حاضر، 80 درصد مطلقههای ما زیر 30 سال هستند. ضمن اینکه، به موازات افزایش طلاق در جامعه جمعیت جوانی که با این آسیب اجتماعی رو به رو میشوند افزایش مییابد. از نظر فرهنگ ما، طلاق در زندگی جوانها به ویژه دختران جوان یک آسیب بزرگ است. مطالعات انجام شده درمورد طلاق هم نشان میدهد افرادی که تجربه طلاق را پشت سر گذاشته اند در معرض 14 نوع آسیب قرار دارند که سادهترین آن افسردگی است. حتی، در مقایسه با واقعه داغ دیدگی، افسردگی و میزان آسیب پذیری فردی که طلاق را تجربه کرده است، بیشتر است. در روانشناسی، افسردگی یعنی از دست دادن تمام آن چیزهایی که در گذشته داشتهایم و برایمان مطلوب بوده است. در واقع، افسردگی مساوی است با غم به اضافه احساس گناه به اضافه نا امیدی. در طلاق هر سه بخش سازنده افسردگی بهطور جدی حضور دارد و این خود زنگ هشدار است. علاوه بر افسردگی، آسیب دیگر ناشی از طلاق، انگ اجتماعی است. متاسفانه، در جامعه ما دختر طلاق گرفته در بسیاری از موارد از سوی خانواده و جامعه طرد میشود و محدودیتهایی برای او ایجاد میشود. تحت این شرایط، تعدادی از این افراد سعی میکنند داستان طلاق خود را پنهان کنند چراکه، آشکار شدن این مساله تبعات اجتماعی بسیاری برای فرد میتواند به همراه داشته باشد. موارد زیادی داشتهایم که فرد به دلیل تجربه طلاق قادر به انتخاب شغل مناسب نبوده است.
عجیب است که با افزایش میزان طلاق هنوز جامعه حاضر به پذیرش طلاق نیست. به نظر شما مقاومت جامعه برای پذیرش این آسیب به چه دلیل است؟
درست است. جامعه نمیپذیرد چراکه متاسفانه، جامعه و برخی مسئولان ما در مورد طلاق چیز زیادی نمیدانند. برای درک این مساله کافی است تا به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد مراجعه کنید و ببینید که در 10 سال گذشته چه تعداد کتاب درباره طلاق منتشر شده است. واقعیت این است که ما در مورد طلاق اطلاعرسانی نکردهایم و هنوز دانشگاهها، صداوسیما و حتی مراکز مشاوره بسیاری اطلاعات مربوط به طلاق را در اختیار ندارند و اطلاعی هم از آن ندارند. بر این اساس، تصور میکنم بهترین جمله در مواجهه ما با طلاق این است که بگوییم ما با یک آسیب بزرگ از نظر کمیت و یک اطلاعرسانی ضعیف روبهرو هستیم.
شما در صحبتهایتان به انگ اجتماعی طلاق اشاره کردید که اغلب شامل حال خانمها میشود. بهطور حتم، ناآگاهی جامعه در شکلگیری این انگ نقش دارد. اما شما چه برنامهای برای فرهنگسازی و تغییر نگاه جامعه در این مورد تدوین کردهاید؟
به نظر من لازم است در این مورد کار فرهنگی و رسانهای صورت گیرد تا جامعه بداند اولاً، طلاق یک آسیب اجتماعی است اما از جنس آسیبهای اجتماعیای نیست که فرد آسیب دیده خود اختلال شخصیت داشته باشد. فرد طلاقگرفته، انسان سالمی است که خود درگیر مشکلات اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، سنتی یا دخالت خانوادههاست. برخلاف سایر آسیبهای اجتماعی که فرد آسیبدیده آسیبرسان هم هست و خود اختلال شخصیت دارد، در طلاق انسان سالم دچار مصیبت شده است. پس در مرحله اول باید طلاق را از دیگر آسیبها جدا کرد. انسان طلاق گرفته را باید انسان مصیبت دیده تلقی کنیم که مصیبتی به او وارد شده و باید به این فرد برای بازسازی زندگی کمک کرد. در این مورد نیازمند کار فرهنگی و اطلاعرسانی برای تغییر نگاه جامعه هستیم. ثانیاً، طلاق باید از سوی جامعه دیده شود و باید به شکلی عادی با آن برخورد کرد. طلاق عمل خلافی نیست که فرد آن را پنهان کند. انسانی که تجربه طلاق را داشته باید این قدرت را داشته باشد که بگوید من جدا شدهام. برای این کار لازم است تا نگرشهای منفی نسبت به افراد طلاق گرفته بهویژه زنان تغییر کند. در مرحله بعد، باید برای ازدواج با زنان طلاق گرفته فرهنگسازی کرد.
مطمئناً برای فرهنگسازی در این مورد باید ریشههای این نوع نگاه را پیدا کرد. نظر شما درباره دلایل وجود نگاهی این چنینی چیست؟
من فکر میکنم این مشکل تاریخی است و نیاز به آسیبشناسی دارد. نگاهی که به حوزه زن در طول تاریخ شده، ریشه در فرهنگ سنتی ما داشته است. در فرهنگ سنتی ازدواج، دوشیزه بودن دختر اصل مهمی است. بر همین اساس، در پیشینه تاریخی ما موارد بسیاری وجود دارد که مردان بسیار مسن با دختران کوچک ازدواج میکردند. این مساله در دورههایی حتی تبدیل به یک امر رایج شد. در هر صورت، این مساله چه ناشی از پیشینه تاریخی و چه برخی بدفهمیها باشد، نتیجهای که به بار آورده این است که به زنان چه در حوزه ازدواج و چه در حوزه بعد ازازدواج و طلاق اجحاف میشود. ما باید بپذیریم که شرایط فرهنگی جامعه در طول زمان تغییر کرده و لازم است نگرشهای افراد به طلاق نیز با گذشت زمان تغییر کنند.
به گفته شما تنها 20 درصد از ازدواجها در کشور، ازدواجهای بالنده به شمار میروند و 80 درصد باقیمانده به نوعی دچار مشکل هستند. بارها اشاره شده که بخشی از مشکلات خانواده و البته، روی آوردن آنها به طلاق مشکلات اقتصادی است. اما فارغ از این مشکلات، چه خلأ روانی و اجتماعی در بحث شکلگیری ازدواجهای بالنده در کشور وجود دارد؟
در پاسخ به این سوال شما باید بگویم، در کنار مسائل اقتصادی، موضوعی که در حوزه ازدواج و خانواده قابل تغییر و اصلاح است، مساله آموزش است. زمانی که ازدواجی صورت میگیرد، مانند این است که نوزادی بهدنیا میآید. اگر بخواهیم این نوزاد رشد کند و سالم و شاداب باشد، باید ازدواج سالم صورت بگیرد. دقیقاً، در همین بخش، بحث مشاورههای پیش از ازدواج مطرح میشود. جای تاسف است که بگویم 50 درصد مشکلات ازدواجها مبتنی بر انتخاب نامناسب است چراکه، جوانان و خانوادهها بسیاری از موارد محسوس را نمیبینند یا میبینند و از کنار آن میگذرند. ضمن اینکه، خانوادهها و جوانان از بسیاری از شرایط و واقعیتهای جامعه آگاهی ندارند و این موارد نیاز به کار تخصصی دارد. به طور مثال، 30 درصد از مردان جوان ما در حال حاضر، دچار مشکلات جنسی هستند. مساله بعد در حوزه ازدواج، آموزش است.
بر اساس آمارها، حدود 30 درصد از مشکلات زوجین با آموزشها و مشاورههای بعد از ازدواج حل میشود. این آموزشها نهتنها برای زوجین که به خانوادهها هم مربوط میشود چرا که، بسیاری از مشکلات زوجین ناشی از دخالت خانوادههاست. خانوادهها در بسیاری از موارد دلسوز ناآگاه هستند و گاهی از اوقات بخشی از مشکلات زندگی خود را به زندگی فرزندانشان منتقل میکنند. برای رفع تمامی مشکلات این چنینی، ما آموزشهای لازم را در پنج جلسه فشرده تدارک دیدهایم.در مرحله بعد از آموزش هم زوجین باید بدانند اگر اختلافی شروع شد تا چه مرحلهای افراد خود باید آن را حل کنند و از چه مرحلهای باید به مراکز مشاوره رجوع کنند. انتخاب مناسب همسر، آموزش مداوم، مراقبتهای بعد از ازدواج و مشاوره هنگام ضرورت سه اصلی است که ما دربرنامههای خود بر آنها تاکید کردهایم. در شرایطی که میزان طلاق بالا و قابل توجه است ما نمیتوانیم این موضوع را به حال خود رها کنیم.
البته برخی معتقدند دخالتهای گاه اشتباه دولتها در حوزه خانواده و کمتوجهی به تمام ابعاد خانواده در شکلگیری وضع موجود بیتاثیر نبوده است. به عبارت دیگر، اگر دولت زمینههای رشد اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت را فراهم کند، جامعه میتواند خود را ساماندهی کند. به عنوان یکی از بلندپایهترین مسئولان حوزه جوانان شما در این مورد چه فکر میکنید؟
بله! برخی معتقدند دولتها نباید در بحث ازدواج دخالت کنند. ازدواج نهاد اجتماعی است که با تغییرات جامعه متحول و به مرور ساماندهی میشود. ما اما اینطور فکر نمی کنیم. اولاً،مبتنی بر نگاه دینی ما خداوند برای نظام اسلامی این وظیفه را قائل است تا در حوزه ازدواج تمام تلاش خود را به کار ببندد. ثانیاً، نگاه جبرگرایانه در این مورد مشکلی را حل نمی کند. به نظر من، مردم واقعاً دچار مشکل شدهاند و اگر ببینند نهاد، سازمان یا مرکزی به آنها کمک میکند، به سمت آن میآیند. مطمئناً، مردم اگر اعتماد کنند هزینه هم میکنند.
این درحالی است که ما به اندازه نیاز، اعتماد و دلسوزی مردم به آنها کمک نکردهایم. دولتها در تمامی این سالها حوزه خانواده را بهدرستی ندیدند و بهویژه از حیث فرهنگی به آن نپرداختند. حتی برنامههای صدا و سیما در مورد خانواده با ناهماهنگی همراه است. من فکر میکنم، لازم است صدا و سیما برنامههای خود در حوزه خانواده را تحلیل محتوا کند چرا که، در تمامی این سالها پیامهای متناقضی از صدا و سیما و مشاوران آنها به مردم داده شده است. انتشار این پیامها و ورود گروههای متناقض و ناهماهنگ یکی از آسیبهای جدی در حوزه ازدواج است. درحال حاضر، ما با یک نابسامانی در حوزه آموزشهای مسائل جنسی روبهرو هستیم. این آشفتگی در مراکز مشاوره هم دیده میشود. هزار و 400 مرکز مشاوره در سراسر کشور فعالیت میکند، اما اینکه صلاحیت چه تعداد از این مراکز تائیدشده موضوعی دیگر است.
شما به مراکز مشاوره اشاره کردید. یکی از آسیبهای مراکز مشاوره فعلی، نحوه ارائه خدمات است. در واقع، بسیاری از کارشناسانی که در این مراکز خدمات مشاوره ارائه میدهند، از صلاحیتهای کافی برخوردار نیستند. با توجه به تاکید شما بر موضوع گسترش مراکز مشاوره، چه برنامهای برای ارائه خدمات در این مکان دارید؟ صرف اینکه فردی 4 یا 6 سال در دانشگاه درس خوانده، معیار مناسبی برای راهاندازی مراکز مشاوره است؟
نه! بهطور حتم اینطور نیست. پیشنهاد ما این است که مراکز مشاوره ازدواج و خانواده به طور منظم اعتبارسنجی شوند و بر اساس اعتبارسنجی فعالیت کنند. مبتنی بر اصول موجود، در هر مرکز باید یک متخصص باشد. ضروری است این متخصص پروانه تخصصی نظام مشاوره را داشته باشد. البته، همانطور که شما اشاره کردید صرف داشتن مدرک دانشگاهی کافی نیست چرا که از ترم اول لیسانس روانشناسی تا پایان دوره دکترا دانشجویان هیچ چیز درباره مشاوره ازدواج نمیخوانند. بنابراین، به صرف اینکه به شخصی مدرک دانشگاهی میدهیم فرد صلاحیت مشاوره در بحث ازدواج را ندارد. سازمان نظام روانشناسی به افراد مجرد مجوز مشاوره میدهد اما واقعاً این فرد میتواند مشاوره ازدواج و انتخاب همسر دهد؟ ما پیشنهاد کردیم مراکز مشاوره آموزش خانواده با شرایطی که ما گفتیم اعتبارسنجی شوند و اگر تعدادشان به اندازه کافی نبود مراکز مشاوره مورد نیاز را راهاندازی کنیم.
شرایط شما دقیقاً چیست؟
در ابتدا، فرد متخصص باید مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره را داشته باشد. ضمن اینکه احراز صلاحیتهایی مانند تاهل و سن از دیگر شروط ماست. در مرحله بعد، فرد صاحب مجوز باید پروتکل مشترک مشاوره که با کمک 50 روانشناس و کارشناس با عنوان سند ملی مشاوره قبل از ازدواج تدوین کردهایم را مدنظر قرار دهد.رعایت تمامی موارد پروتکل لازمه کسب مجوز مراکز مشاوره ازدواج و آموزش خانواده است. در این مورد لازم است مراکز مشاوره خود را با معیارهای علمی سازگار کنند و هر 6 ماه یک بار دورههای بازآموزی را پشت سر بگذارند. این برنامه را در حال حاضر در دست داریم و 80 درصد آن را تدوین کردهایم و شورایعالی جوانان کلیاتش را تصویب کرده است. واقعیت این است که برنامههایی از این دست نیاز به هماهنگی پیچیدهای دارد. جمعیت جوانان ما بسیار گسترده است و ما با 20 کارشناس در کل معاونت با بودجه بسیار اندک ملزم به ساماندهی شرایط هستیم. امیدواریم سازمانها، نهادها، خانوادهها و رسانهها بدانند پیگیری میکنیم و آنها هم با ما همکاری کنند. متاسفانه، حوزه جوانان 30 سال با مشکل همراه بوده و سامان دهی آن زمان طولانی میطلبد.
البته با بودجه و امکانات اندک به نظر میرسد که این حوزه همچنان درگیر مشکلات باشد چراکه مشکلات جوانان آنچنان که باید دغدغه اصلی مسئولان نیست!
بله! شما به نکته درستی اشاره کردید. متاسفانه موضوع جوانان دغدغه اصلی برخی برنامهریزان و دستاندرکاران نیست. ضمن اینکه نگاه حاکم به خانواده، نگاهی هیئتی است. در واقع، نگاه برخی مسئولان به خانواده و آموزش مهارتهای اجتماعی به خانواده به برگزاری چند جلسه و سخنرانی محدود میشود. به این مورد باید ورود افراد بیصلاحیت را اضافه کرد. تمامی این موارد موجب شده تا مردم دیگر نگاه علمی و تخصصی به این حوزه نداشته باشند و به نوعی نسبت به اقدامات صورت گرفته بی اعتماد شوند. مشکل اینجاست که حوزه خانواده زمانی مورد توجه مسئولان قرار میگیرد که با عناوین و القاب ویژه همراه شود. درحالی که برای حضور موثر در این عرصه نیازی به القاب و اسامی خاص نیست.
شما بهتازگی خبر از شکلگیری سامانه همسریابی دادهاید. مطمئناً سایتهایی که در حال حاضر در این حوزه فعالیت میکنند در مقابل اقدام شما، به دلیل منافع مالی که دارند سعی در بهروز کردن خود و جذب کاربر میکنند. شما در این مورد چه راهکاری اندیشیدهاید؟ در واقع، به چه صورت میخواهید افراد را به سمت سامانه خود جذب کنید؟
متاسفانه شما درست میگویید! این سایتها در شرایط فعلی بسیاری از جوانان را به خود جذب کردهاند. آمارها نشان میدهد که تعداد قابل توجهی از جوانان در این سایتها ثبت نام کردهاند. اما قبل از اینکه بخواهم به خلایی که عامل شکلگیری این مساله شد، اشاره کنم لازم است به آسیبهای انتخاب همسر به شکل مجازی توجه کنیم. ثبت نام در سایتهای همسریابی و انتخاب همسر از این طریق، نهایتاً، انتخاب مجازی است که اطمینانبخش نیست. آمارهای موجود نشان میدهد که در کشورهای غربی که خود مبدع ازدواجهای اینترنتی بودهاند، این نوع ازدواجها چندان دوام نداشته است.گزارشهای ما هم حاکی از موارد بسیاری از سوءاستفاده مالی و اخلاقی بهواسطه ازدواجهای اینترنتی است. در چند سال اخیر، دولت بارها درمورد مسدودکردن شبکههای اجتماعی و سایتهای همسریابی که برخی از آنها مفاهیم مستهجنی دارند صحبت کرده است که تا به حال اتفاق خاصی در این مورد رخ نداده است.
اما بر گردیم به سوال شما. زمانی که پدیدهای رو به گسترش باشد نشان میدهد که مطابق با نیاز جامعه است. در واقع، نشاندهنده تقاضای بالاست. مقابله با این نوع پدیدهها هم با مسدود کردن و ایجاد محدودیت راه به جایی نمیبرد. چراکه باید برای مقابله با گسترش و نفوذ این پدیده، محصول مطلوب عرضه کرد. عملاً هم میبینیم که سیاست بستن در این چند سال نتیجه نداده است و این سایتها رشد قارچگونهای داشتند. ما 4 سال قبل 50 سایت همسریابی را شناسایی کردیم. به مرور زمان این تعداد به 120 تا و در حال حاضر به گفته سازمان بازرسی کل کشور به 300 مورد رسیده است.
سازمانهای انتظامی و قضایی هم در این مورد از غیرقانونی بودن سایتها صحبت میکنند. من معتقدم برای پاسخ دادن به این تقاضا که ناشی از یک نیاز طبیعی است باید راهی را پیش بگیریم که مطابق با فطرت مردم، نیازهای طبیعی، فرهنگ جامعه و روشهای منطقی و آسان باشد. بهطور حتم، در صورت سهل و آسان بودن روشها و راهکارهای پیشنهادی ما مردم استقبال خوبی از آن خواهند کرد. همان طور که میدانید، سازمان تبلیغات اسلامی در این مورد کارهایی انجام داده است. در بررسیهایمان متوجه شدیم اقدامات این سازمان تنها لایههای اولیه انتخاب را در نظر میگیرد. در نتیجه، برای آن که این سامانه تنها در حد سایت نباشد دو ساختار حضوری واسطههای ازدواج و مشاوره را اضافه کردیم. علاوه بر مشاورههای حضوری، قرار است مراکز مشاورهای برای شناسایی شخصیت و مشاوره بعد از ازدواج راهاندازی شود.
بهطور حتم، حلقه ما به این شکل کامل میشود. به این معنی که بسته پیشنهادی ما شامل سامانه ثبت نام، انتخاب اولیه، ساختار واسطهها، ساختار مشاوران حضوری و مراکز مشاوره تخصصی میشود. البته، مهمترین دغدغه ما درحال حاضر این است که بسته مورد نظر سهل و ارزان باشد. برای سهل و آسان بودن دسترسی به این سامانه و برخورداری از امکانات آن، معاونت سامان دهی جوانان تمام تلاش خود را میکند. برای ارزان بودن نیز نیاز به حمایت دولت و پرداخت یارانه داریم. من فکر میکنم اگر تمامی این موارد به درستی درکنار هم قرار بگیرد، شاهد استقبال خوب مردم خواهیم بود.