بالاخره یکی از آرزوهای متعصبین وهابی و تکفیری ها محقق شد و «جورج سجعان جرداق» نویسنده و شاعر مشهور مسیحی لبنان درگذشت. کینه ای که این جریانات متعصب و افراطی از او داشتند و به همین دلیل بارها در سالهای اخیر در سایت های خبری خود خبر فوت او را منتشر کرده بودند به خاطر کار بزرگی بود که او در سالهای آغاز جوانی برای بزرگداشت شخصیت و مقام امیرمومنان علی علیه السلام انجام داده بود.
برادر بزرگتر جورج یعنی فواد جرداق که دیده بود این نوجوان با هوش و مستعد ساعتها از مدرسه می گریزد و در زیر درختی دیوان متنبی را ورق می زند، کتاب نهج البلاغه را به او داده بود و گفته بود هر چه می خواهی در این کتاب هست! و همین باعث شده بود تا او چنان شیفته کلمات و اندیشه امام علی بشود که وقتی در بیست و یک سالگی از او خواسته بودند تا به دانش آموزان درس بدهد باز به سراغ کلمات و افکار امام علی برود و برای تامین محتوای آموزشی کلاس درس کتابهای گوناگونی که در باره امام علی نوشته شده بخواند.
برادر بزرگتر او خود شاعر بوده و اشعار متعددی در باره امام علی داشته که متاسفانه تنها یکی از آن قصاید باقی مانده . او این اشعار را در مجالس مختلف م یخوانده و با توجه به فضای فرهنگی موجود میان مسیحیان لبنان و ارادت ویژه آنان به امیر مومنان بسیار مورد توجه واقع می گردیده است و جورج جرداق در چنین فضایی رشد کرده و در خانه ای بالیده که پدرش لوح سنگی یکی از کلمات امام علی را بر در خانه نصب کرده بود و همین باعث می شد تا او نگاهی متفاوت پیدا کند و ارادتی فراتر از تعصب مذهبی به امام داشته باشد و نتواند محدود شدن این شخصیت عظیم را بببیند و بکوشد تا محبوب خود را به همه جوانان و مردم جهان معرفی کند.
او همیشه با حسرت از این دوره یاد می کرد و می گفت: «وقتی این کتابهای مذهبی مسلمانان را دیدم متوجه ظلم بزرگی شدم که به امام علی صورت می گیرد و معمولا به جای توجه به عظمت او همه در باره بحث های اختلافی عقیدتی و کلامی می نویسند، در حالی که امام علی محدود به زمان و مکان نیست.»
او می گفت: «رنج می کشیدم که چرا عظمت و بزرگی بی نظیر این شخصیت را نمی بینند و فقط به برخی حاشیه ها توجه می کنند و از همین رو به فکر نوشتن مقالاتی در باره ابعاد انسانی و فرا زمانی و فرامکانی این بزرگوار افتادم»
بعد از آنکه این مقالات در یک مجله مسیحی لبنان به چاپ رسید، جمعی از کشیش های لبنان به او پیشنهاد انتشار مجموعه مقالات را در قالب یک کتاب دادند و خود هزینه انتشار آن را تقبل کردند و بدین وسیله نخستین جلد این کتاب منتشر شد و با چنان استقبال کم نظیری مواجه گردید که او را به تالیف جلدهای بعدی کتاب تشویق کرد و بدین ترتیب کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» به عنوان دائره المعارفی روزآمد با زبانی بین المللی برای معرفی شخصیت و اندیشه امام علی درآمد و به زبان های مختلف ترجمه شد.
این اثر هم از جهت ادبی و نثر عربی بسیار سخت و ممتاز مورد نظر قرار گرفت و هم از نظر زاویه متفاوت ورود به محتوا و مضمون تحسین شد و در زمانی که گرایش ها و جریاناتی مانند اندیشه های کمونیستی و الحادی در منطقه و جهان عرب بسیار شیوع داشت توانست مخاطبان جدی و گسترده ای بیابد و بر آنان اثر عمیق بگذارد و دیگرانی را نیز چون سلیمان کتانی و نصری سلهب به کارهای مشابه و ارزشمند دیگر وادارد.
بعد از این کتاب او اثر دیگری نیز به عنوان برگزیده کلمات امام علی در نهج البلاغه منتشر ساخت که هم از جهت گزینش ادبی او و هم از جهت گرایش مسیحی او قابل توجه بود و خوشبختانه بعد از سالها اکنون در ایران به همت آقای علی کاظمی ترجمه گردیده است.
او گرچه در اصل به فعالیت ترانه سرایی و کارهای رسانه ای اشتغال داشت اما به دلیل همین نگاه و باور خود تا آخر عمر موضوع امام علی را در زندگی و خاطر خود داشت و همیشه با شور و حرارت و عشق و علاقه ای زاید الوصف از امیر مومنان سخن می گفت و به مردم ایران نیز اظهار ارادت می کرد .در دوره ای که سردبیر همشهری بودم از او تقاضا کردم به طور منظم برای ما مطلب بنویسد و او نیز ستون ثابتی در روزنامه داشت.
بعدها که در لبنان ساکن شدم گاه گاه به دیدارش می رفتم و او که در سالهای پایان عمر و سن کهولت بود گلایه و درد دل تنهایی و مشکلاتش را می کرد ولی باز به هر بهانه ای از جمله حوادث سیاسی منطقه و رفتار القاعده و اوضاع لبنان هر بار از امام علی می گفت و عبارت مشهور خود را تکرار می کرد که «امام علی به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد و مال همه انسان هاست» و می گفت: «اگر امروز امام علی بود جهان آشوب و فتنه نداشت و اگر مردم با شخصیت امام علی آشنا می شدند چنین نمی کردند.»
در سالهای گذشته چند بار قرار بود برای شرکت در همایش باران غدیر به ایران سفر کند و نهایتا چند ماه قبل علیرغم کسالت شدید سفر ایشان قطعی شد و بلیت هم تهیه گردید ولی نهایتا قبل از زمان سفر در بیمارستان بستری شدند و متاسفانه از دنیا رفتند.
یادش به خیر که همیشه با شور و حرارت می گفت اگر من از امام علی هیچ نشنیده بودم و هیچ نخوانده بودم و ایشان را جز با این حدیث نمی شناختم همین جمله حضرتش برا ی شیفتگی و عشق و ارادت من کافی بود که فرموده: «اگر هفت اقلیم را به من بدهند که در مقابلش تنها پر کاهی را از دهان مورچه ای بستانم هرگز چنین نخواهم کرد» و بعد با حسرت سری تکان می داد و می گفت: «کسی امام علی را نمی شناسد!»