کمتر از بیست روز مانده به پایان مهلت مذاکرات هستهای برای رسیدن به یک توافق جامع، عدهای بر این باورند که بازیگرانی مانند نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس با هر گونه توافقی مخالف هستند؛ صرفنظر از اینکه در این توافق چه مسائلی گنجانده شده باشد.
به گزارش «تابناک» همچنین در روزهای اخیر، از یک سو پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای سنا و از سوی دیگر، ادعاهای آژانس در گزارش جدید خود درباره برنامه هستهای ایران، ابهاماتی را درباره رویکرد غرب نسبت به مذاکرات هستهای ایران پدید آورده است.
در همین حال مذاکرات ایران و آمریکا و همچنین ایران و «1+5 » در «مسقط» پایتخت عمان، یادآور برخی خبرهایی است که پیش از این در مورد مذاکرات ایران و آمریکا در همین شهر منتشر شده بود. شاید مذاکره در کشور میانجی می تواند نشان دهنده پیشرفت در گام های پایانی مذاکرات باشد، همینطور که بنا بر اخبار غیر رسمی آغاز مذاکرات هسته ای به این نحو نیز در همین کشور پایه ریزی شده بود.
عده ای از تحلیلگران معتقدند که پیشنهاد برگزاری مذاکرات در مسقط از طرف ایران بوده و قبل از آغاز مذاکرات هم جزو گزینه ها بوده است. حتی در دولت قبل هم ایران، مسقط را به عنوان میزبان مذاکرات پیشنهاد می داد که آمریکایی ها زیر بار نمی رفتند. اما الان که بخشی از راه گفت وگوها پیموده و بازتر شده و آنها به حسن نیت ایران پی برده اند، «مسقط» مورد توافق قرار گرفت. بنابراین مذاکرات در عمان می تواند به بازشدن برخی گره ها کمک کند و فصل جدیدی را رقم بزند.
در همین راستا مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین الملل در گفت و گو با تابناک به بررسی اهمیت مذاکرات هسته ای در مسقط پایتخت عمان پرداخته است.
مذاکرات نهایی هسته ای بعد از ایستگاه های متعدد در وین، ژنو و نیویورک به مسقط رسیده است. به نظر شما دلیل انتخاب عمان به عنوان میزبان مذاکرات چیست؟
مسقط ایستگاه نخست دور جدید مذاکرات ایران و (5+1) به ویژه امریکا قبل از برقراری دولت یازدهم بوده است که رهبری نظام جمهوری اسلامی نیز قبلاً در فرمایشات خود به آن اشاره کردند. لذا باید بگویم که مسقط امر تازه ای در مسیر مذاکرات ایران و (5+1) به ویژه ایالات متحده امریکا نیست. اما انتخاب دوباره این پایتخت عرب نشین نشان دهنده این است که مذاکرات به یک ایستگاه بسیار مهم دیگر وارد شده است. این ایستگاه پس از ایستگاه مهم نخستین که در واقع زمینه ساز ایجاد یک فضای جدید در برخورد با پرونده هسته ای شد و به نیویورک نخست و نیویورک دوم در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی انجامید نزدیک شده است.
این مذاکرات در برهه زمانی فعلی از چه اهمیتی برخوردار است؟
باید ورود به مسقط را یک سیگنال بسیار قابل تامل در مسیر مذاکرات دانست و انتخاب آن را در چارچوب رایزنی های جدی و نزدیک پایتخت ایران برای دستیابی به یک نتیجه نهایی دانست. حال این نتیجه نهایی می تواند ایستگاه مسقط را به یک ایستگاه در ایجاد فضای مثبت در رسیدن به تفاهم باشد و هم می تواند دارای بار منفی در جهت ایجاد یک فضای سرد در مذاکرات تصور شود. ولی آنچه مهم است، آن است که مسقط و مذاکرات کنونی در این ایستگاه از اهمیت بسیار کلیدی برخوردار است و می تواند نقطه عطفی در حل و فصل پرونده هسته ای و یا در پیچیده تر شدن آن باشد. لذا پیاده شدن از قطار مذاکرات در مسقط می تواند دو معنا داشته باشد:
1- این پیاده شدن می تواند، همراه یک تفاهم در جهت حل و فصل نهایی پرونده هسته ای ایران باشد که خواه یا ناخواه موجب تغییراتی در ارتباط با اوضاع منطقه و تاثیر آن بر نظام بین اللمل خواهد شد.
2- در صورت پیاده شدن از این قطار بدون رسیدن به یک تفاهم، تاثیر بسیار منفی بر مسائل منطقه ای و بین المللی از خود به جای خواهد گذاشت و نه تنها هزینه های کشورهای( 5+1) و ایران بلکه هزینه را بر منطقه افزایش خواهد داد. از این جهت ورود به مسقط می تواند از اهمیت معناداری برخورد باشد. چرا که رسیدن به تفاهم و یا نرسیدن به تفاهم در منطقه ان هم در دوران اخیر، می تواند بازتاب های نه تنها متوجه ایران و امریکا بلکه متوجه کل منطقه و نظام بین الملل کند.
دولت اوباما در انتخاب میان دوره ای اخیر سنا شکست خورد و رقیبان آن ها توانستند اکثریت در سنا و به تبع آن در گنگره را بگیرند. نظر شما در این مورد چیست؟
این نتایج در انتخابات امریکا قابل پیش بینی بود. تحلیل گرهای منصف که سعی می کردند زمینه های یک تفاهم بین ایران و( 5+1 ) به وسیله بازی برد - برد داشته باشند؛ با دو دسته از مخالفان در پایتخت های ایران و امریکا روبرو بودند. از یک سو ناراضیان ایران که از آنها به عنوان دلواپسان در ادبیات سیاسی مطرح می شود و همچنین جمهوری خواهان در امریکا که زیادتر از مخالفان در ایران، مخالف رسیدن به یک تفاهمنامه بودند که در آن برد -برد معنا شود. لذا باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که انتخابات گنگره امریکا و موفقیت جناح محافظه کار در امریکا و تاثیرات منفی که می توانست در این زمینه داشته باشد برای هر تحلیل گری که آگاه به مسائل سیاسی امریکا بود قابل پیش بینی بود و الان نیز قابل پیش بینی است که اگر از فرصت موجود برای رسیدن به یک تفاهم تا تشکیل گنگره آینده امریکا استفاده نشود؛ ابرهای سیاهی که می توانند در این مسیر مذاکرات بیش از پیش به چالش بکشانند به مذاکرات نزدیک خواهد شد. لذا ایستگاه مسقط و روزهای باقی مانده تا تشکیل گنگره جدید امریکا در ژانویه آینده می تواند روزهای بسیار طلایی برای رسیدن به موفقیت باشد.
در امریکا فقط جمهوری خواهان موافق تفاهم نیستند؟
در کنار جمهوری خواهان که هم اکنون در کار هستند و در میان آنها نئومحافظه کارانی مانند جنبش تی پارتی بسار فعال می باشند. دموکرات هایی نیز مانند مندز را هم داریم که در ایالات متحده امریکا هم سو با رژیم صهیونستی تلاش داشتند بارها در همین سال گذشته تحریم های بیشتری را بر علیه ایران در گنگره به تصویب برسانند که با توجه به پیروزی جمهوری خواهان از این به بعد فضای مناسب تری را خواهند داشت. برخی از داخلی ها با برجسته نمایی اعضای گنگره بدون در نظر داشتن مسائل مربوط به حل و فصل موضوع هسته ای ایران و امریکا در قالب (5+1) زمینه فشار بر دولت روحانی را نیز فراهم کردند. لذا زمینه هایی ایجاد کردند و سیگنال هایی نشان می دهد که با وجود تمام تلاش هایی در این ارتباط که در حال انجام است؛ اگر از فرصت های باقی مانده چه ایران و چه امریکا در چارچوب بازی بسنده کردن به حداکثر حداقل های خود در رسیدن به یک ثقل و پایه ی مناسب در جهت دستیابی به توافق روی نیاورند؛ انچه کاشته اند موجب پژمردن شدن توافق خواهد شد. اگرچه ممکن است این پژمرده شدن، موجب خشک شدن نهال امیدی باشد که در چارچوب ایجاد یک پایگاه مناسب برای رسیدن به توافق هسته ای در پیش است. لذا ساختار قدرت در امریکا به رهبری اوباما و ساختار قدرت در ایران در همین وضعیت نقش کلیدی ایفا می کنند تا هردوی آنها بتوانند تندروی های موجود در داخل ساختار قدرت را مدیریت و از سوی دیگر با قاطعیت تلاش کنند به حداکثر حداقل های خود رسیده و با ایجاد یک فضاتی مناسب برای رسیدن به بازی برد برد در قالب توافق جامع هسته ای زمینه های دستیابی به یک حرکت سازنده دست پیدا کنند.
از سوی دیگر صهیونیست ها یکی دیگر از مخالفان توافق هستند و پیوسته از ترمینولوژی توافق بد سخن می گویند. شما علت مخالفت نتانیاهو با توافق را چه می دانید؟
آنچه که در باب توافق بد گفته می شود رمزگذاری برای ایجاد یک فضای مناسب برای نرسیدن به یک توافق است. توافق بد در اینجا به معنای محتوای توافق نیست. آنچه که در اینجا باید به آن توجه کرد آن است که وقتی گفته می شود توافق بد نباید صورت بپذیرد؛ منظور نرسیدن به یک توافق است. نومحافظه کاران در امریکا و صهیونیست ها در تلاویو اساساً رسیدن به هر توافقی را بد می دانند و لذا مفهوم توافق بد یک کد رسانه ای و دیپلماتیک در جهت اعمال فشار بر مذاکره کنندگان در راستای نرسیدن به توافق است.
با کمال تاسف بسیاری از محافظه کاران در منطقه نیز در همین زمین بازی می کنند که ادبیات مذاکره کنندگان را نیز تحت تاثیرات خود قرار می دهد. به گونه ای که همین معنا را گاه اوباما نیز مطرح می کند تا بتواند با همراهی با ادبیات مطرح شده از سوی تندروها زمینه های مدیریت دیپلماسی هسته ای در امریکا را فراهم سازد.
در واقع هیچکس به دنبال این نیست که یک توافق بد صورت بپذیرد؛ چرا که توافق یک امر یک سویه نیست . باید بدانیم که توافق باید در هر دو سوی مذاکره خوب تلقی شود. از این نظر در مفهوم واقعی کلمه هیچگاه نمی توان توافق بدی به معنایی که مد نظر کدگذاری شده رسانه ای این گونه محافل است صورت بپذیرد. توافق با خود خوبی را به همراه دارد چرا که هر دوسوی میز مذاکره در امضای توافق به حداکثر حداقل های خود رسیده اند و گرنه هیچگاه توافقی صورت نمی پذیرد. اگر غیر از آن باشد توافق نیست، بلکه تحمیل است و لذا باید گفت توافق بهتر از تحمیل است و اساساً انجام مذاکره برای گریز از تحمیل برای رسیدن به توافق لازم است.
البته این سخن به این معنا است که توافق اگر بد باشد تحمیل یک سو به سوی دیگر است و در مذاکرات هسته ای نه ایران و نه طرف مقابل تحمیل را نخواهند پذیرفت. پس اگر می گوییم توافق باید در دو سوی میز مذاکرات به یک نوع برد معنادار و تعریف شده برسد.
آینده مذاکرات را چگونه می بینید ایا توافق شدنی خواهد بود؟
در مذاکرات در بافت و موقعیت کنونی باید عقلانیت سیاسی به خرد سیاسی پیوند بخورد. ما با عقلانیت می فهمیم چگونه خوب زندگی کنیم ولی با خرد زندگی خوب را می سازیم. عقلانیت سیاسی باید به خرد سیاسی تبدیل شود. در عقلانیت سیاسی مذاکره کنندگان خوب مذاکره می کنند تا به یک توافق برسند. در ایستگاه های باقی مانده مذاکره کنندگان و تصمیم گیرندگان در تهران و واشنگتن به ویژه باید تلاش کنند که به سرعت به یک توافق خوب برسند و این جا خوب یک امر نسبی است نه یک امر مطلق.
ساختار قدرت در ایران و امریکا و کشورهای دیگر( 5+1 ) تلاش خود را معطوف به این کرده اند که یک توافق حاصل شود اما ابرهای سیاهی در راه مذاکرات در حال پیش آمدن است و لذا باید از فرصت باقی مانده بهترین بهره ها را برد و گرنه ممکن است فردا بسیار دیر باشد.