وزیر دفاع در برنامه تلویزیونی شناسنامه به بررسی برخی مقاطع تاریخی نظیر جنگ تحمیلی و تشکیل حزبالله لبنان و نیز توان امروز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی پرداخت.
به گزارش «تابناک» سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مهمان این هفته برنامه «شناسنامه» بود.
متن مشروح این برنامه را میتوانید در ادامه بخوانید؛مجری: شما نخستین فرمانده سپاه در سوریه و لبنان در سال ۶۱ بودید، بفرمایید که چطور شد به آنجا رفتید؟ گویا آنجا یک پادگان به نام حضرت ابوالفضل العباس (ع) در بقاع تشکیل دادید و آموزش رزمندگان حزب الله را شروع کردید.
دهقان: بعد از عملیات بیت المقدس، اسرائیل در یک حمله، لبنان را به اشغال خودش در آورد. به دنبال آن، فرماندهان این تصمیم را گرفتند که یک تیپ از سپاه و یک تیپ از ارتش راهی لبنان شود.
این مسأله برای مقابله با اشغال در آن شرایط و گفتار ماندگار امام خمینی (ره) که راه قدس از کربلا میگذرد، مطرح شد.
دشمن اقدامی انجام داده بود که توجه فرماندهان ما را از جبهه اصلی که جبهه جنگ بود، برگرداند. برخی دوستان برگشتند ولی تعدادی از بچههای سپاه آنجا ماندند برای اینکه کار آموزش و سازماندهی نیروهای انقلابی لبنان را انجام دهند تا آنها خودشان بتوانند با به عهده گرفتن مسئولیت دفاع از سرزمینهای خودشان، به آرمانهای خود عمل کنند.
من اولین فرمانده نبودم. اولین فرمانده، شهید متوسلیان بودند. بعد از یک مدتی آقای کوچک محسنی مسئولیت بچههای سپاه را برعهده گرفت، بعدا آقای کنعانی آمدند و بعد از آن من رفتم.
آن دوره دوره خاصی بود. از یک طرف اسرائیلیها تا بیروت آمده بودند و نیروهای فرانسوی ـ آمریکایی تا صور و صیدا آمده بودند. در خود بیروت هم آمریکاییها و فرانسویها مستقر شدند. یک اشغال تمام عیار از طرف همگان بود. ضمن اینکه خود آمریکاییها از دریای مدیترانه بعضا به بیروت حمله میکردند.
جنگ داخلی هم بود. آن موقع هنوز تشکلی به اسم حزب الله وجود نداشت. ما چندین گروه سیاسی داشتیم که فعالیت میکردند و به یک نوعی هم با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند ولی انسجام و یکپارچگی نبود که بگوییم اینها به عنوان یک مجموعه در جهت گیری خاصی حرکت میکنند.
آن موقع بچههای «دعوه» بودند، بچههای «امل» بودند، یکسری از دوستان دیگر از تشکّلهای مختلف هم حضور داشتند.
در همان زمان شهید سید عباس موسوی، سید حسن نصرالله و تعدادی از دوستانی که از «امل» جدا شده بودند خودشان تشکلی را داشتند.
تشکّل امل اسلامی هم بود که آقای ابوهشام در آن حضور داشت. اینها گروه مستقلی بودند که بیشترین ارتباط را با ایران داشتند و همکاری میکردند.
سپاه یک مرکز آموزشی راه انداخته بود در خود لبنان که به آنها آموزش داده میشد و در عین حال تسلیح هم میشدند که بتوانند عملیات انجام دهند.
بعد که آنجا توفیق خدمت پیدا کردم در اولین گام تلاش کردم یک نوع وحدت و یکپارچگی در مجموعههای وابسته یا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایجاد کنیم تا بتوانیم یک آهنگی در عمل را به وجود بیاوریم و توان موجود در آنجا را در جهت مقابله با اشغال اسرائیل به کار بگیریم.
ذهنیت شکل گیری حزب الله و تشکل حزب الله از همین جا شروع شد. با تمامی سران و مسئولین سیاسی که در رأس این گروهها بودند، تک تک نشستیم صحبت کردیم و ضرورت اینکه بایستی ید واحده بود و کسانی که رهبری امام را پذیرفتند خودشان را در ادامه انقلاب اسلامی بینند و باید در تشکل واحدی خودشان را منسجم کنند و کار را جلو ببرند، گفتیم.
آن موقع آقای شیخ الاسلام در وزارت خارجه ـ در زمانی که آقای ولایتی وزیر خارجه بودند ـ خیلی کمک کرد. ایشان معاون سیاسی بود و موضوعات را پیگیری میکرد.
در لبنان موفق شدیم این وفاق عمومی را ایجاد کنیم. یک شورایی تشکیل شد به نام شورای حزب الله. سعی کردیم تقریبا تمامی مسئولین گروههای مختلف را در آن شورا جا دهیم که کسی از دایره بیرون نماند.
گفتیم خودشان افراد را انتخاب کنند. آقای شیخ صبحی طفیلی دبیر کل حزب الله شد و بعد از جدایی ایشان، شهید سید عباس موسوی آمد و بعد هم که آقای سید حسن نصرالله دبیرکل شدند.
این تشکل که شکل گرفت باید اقدامات بعدی را انجام میدادیم. گفتیم شما تشکل هستید پس یک نامی باید داشته باشید که شد حزب الله. بعد گفتیم این تشکل نمیتواند بدون زبان و ارگان باشد. یک نشریه به اسم هفته نامه «عهد» راه انداختیم که بعدا تغییراتی کرد و این هم شد نشریهای که هفتگی مواضع حزب الله را اعلام میکرد.
گفتیم نمیشود سخنگو نداشته باشید یکی باشد که مواضع شما را اعلام کند که هر کس از طرف شما صحبت نکند. یک سخنگو هم انتخاب شد.
گفتیم باید یک رسانه هم باشد. یک رادیویی هم باید داشته باشیم که رادیو حزب الله را راه انداختیم. این در زمانی بود آقای ـ محمد ـ هاشمی در صدا و سیما بود. بچههای صدا و سیما خیلی کمک کردند. آقای حیدران مسئول این کار بودند.
کم کم حزب الله شکل گرفت. بعد گفتیم شما نشان و عَلَمی هم میخواهید. پرچم حزب الله را آن موقع یکی از دوستان سپاهی خودمان طراحی کرد و تکثیر کرد با همان رنگ سبز «ثوره الاسلامیه فی لبنان» که بعدا در دوران دبیرکلی سید حسن نصرالله شد «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» تا پوشش عام باشد برای همهٔ جریانهای مقاومت.
مجری: آن موقع سید حسن نصرالله نسبت به بقیه مشخصهای داشت؟
دهقان: سه چهار ویژگی همان موقع داشت یکی جوانی و پر نشاطی و شادابیاش بود. یکی ذهن بسیار باز و روشنی که داشت و قدرت تحلیل مسائلی که بود و یکی هم اینکه در هر حوزهای که قرار بود کار بکند خیلی راحت کار میکرد مثلا همان زمان قبل از اینکه من بروم آنجا مسئولین جاهای مختلف که در بقاع بود بچههای ایرانی بودند من رفتم نگاه کردم دیدم تنها یک لبنانی بود که آن لبنانی را گذاشتم مسئول و ایرانی را مشاور او کردم. سید حسن نصرالله را گذاشتیم مسئول خود بُقاع و بعدا به بیروت فرستادیم که شد مسئول بیروت. بعد شد معاون اجرایی، سپس عضو شورای حزب الله و بعد هم که دبیرکل حزب الله شد.
مجری: برخی این سیاستگذاری را زیر سؤال میبرند و میگویند ما چه احتیاجی داریم برای منطقهای مثل لبنان و فلسطین و بازوی مقاومت کار بکنیم یا آشکارا حمایت بکنیم.
اوج این تفکر را در سال ۸۸ شاهد بودیم شعاری که میدادند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران. میخواهم بگویم اگر ما واقعا این کار را نمیکردیم الآن کجای راه بودیم؟ چه ضعفهایی داشتیم؟ این کارهایی که داشتیم چه نفعی برای ما داشته است؟
دهقان: این برمیگردد به دیدگاه و منظری که افراد به پدیده سیاسی یا اجتماعی میکنند. ما که از نگاه امنیت ملی نگاه میکنیم میبینیم که وضع امنیت لبنان یا سوریه یا عراق جزو امنیت ما محسوب میشود به طور طبیعی ما در جهت تامین امنیت خودمان باید اقدام کنیم. این امر شناخته شده و مورد اذعان همه است نه اینکه ما در جمهوری اسلامی چنین حرفی میزنیم.
من نمیخواهم خودمان را با کشورهایی که تجاوز کارند یا سلطه طلب هستند مقایسه کنیم چنین چیزی در مبانی اعتقادی و باورهای دینی و حکومتی ما نیست اما از آن طرف این بحث وجود دارد که اگر قرار باشد ایران اسلامی ما اسلام را به عنوان اصل حاکمیت خودش قرار بدهد پس دفاع از حریم اسلام جزو منافع ملی و مسائل امنیتیاش است حالا هر جایی که این بخواهد به یک نوعی مورد خدشه قرار بگیرد ما باید دفاع کنیم چه به لحاظ فرهنگی چه به لحاظ دفاعی باید از این حریم دفاع کنیم.
حضور ما در لبنان یا عراق یا سوریه حضور مستقیم به یک معنا نبوده و نیست. به این معناست که آنجا جریانهایی وجود دارد که به صورت رسمی فعالیتهایی را انجام میدهند چه به صورت رسمی از طریق دولتهایشان چه به صورت مستقل کمکهایی را از ما میخواهند ما در بادی امر در وادی معنوی آنها را حمایت، تشویق و تامین میکنیم و در جاهای مختلف آنها را مورد حمایت قرار میدهیم. این طبیعی است.
مجری: در خاطرات یکی از دوستان میخواندم زمانی که شما در سوریه و لبنان بودید یک تیمی از سپاه پاسداران میآیند برای آموزشهای موشکی در سوریه به سرپرستی حاج حسن مقدم ارتباط شما از آن موقع شروع شد یا از قبل؟
دهقان: نه، با آقای مقدم که در دوران دفاع مقدس اشنا بودیم. خدا رحمت کند، شهید شفیعزاده و آقای مقدم در توپخانه بودند. یک زمانی بنا بر این شد که وارد فضای موشکی شویم. تعدادی از دوستان متولی این امر شدند آن موقع سردار شهید مقدم بود، سردار حاجیزاده که الآن فرمانده نیروی هوافضای سپاه هستند، آقای موسوی که جانشین ایشان هستند. این مجموعه با تعدادی دیگر از دوستان شدند هسته اولیهای که بحث موشکی را راه اندازی کنند.
آن موقع موشک نداشتیم و بحثی بود که در آینده بسازیم و اینکه بخواهیم بخریم. آن موقع سوریها هم موشکهای کوتاه برد هم اسکاد داشتند. ما موفق شدیم از لیبیاییها یک مجموعه موشکی را در اختیار بگیریم. یک تیم هم آمدند برای آموزش در سوریه که آموزش ببینند. من هم به عنوان فرمانده در خدمت دوستان بودم.
مجری: نقطهٔ آغاز ما همان آموزش سوریها بود.
دهقان: در زمینه آموزش موشکها سوریها این کار را انجام دادند.
مجری:میخواندم که رابطه خوبی با سید حسن نصرالله دارید الآن هم این رابطه محفوظ است.
دهقان: رابطهٔ ما رفاقتی است و این توفیق را دارم که هر بار ایشان تشریف بیاورند ایران یا من بروم لبنان، حتما مفصل با هم دیدار میکنیم. معمولا این طور میشود که از مغرب میرویم و نماز صبح را با هم میخوانیم.
مجری: خاطره خاصی از ویژگیشان ندارید؟ جایی گفتهاید یک ویژگیهای شخصیتی شهید سید عباس موسوی داشت یک ویژگیهای خاصی هم سید حسن نصرالله داشت.
دهقان: وقتی ما رفتیم لبنان و تشکل حزب الله را میخواستیم راه بیندازیم معمولا احزاب و تشکلها اساس نامه و راهبردی مینویسند. آن موقع کسی نبود که بخواهد این کارها را بکند من اسم همه را نمیبرم آقای سید حسن نصرالله یکی از کسانی بود که خواهش کردیم مسئولیت این کار را بپذیرد. ایشان با دو تا از بچههای ایرانی و دو تا از بچههای لبنانی این کار را کردند.
ما هم خیلی به زبان عربی مسلط نبودیم اینها عربی مینوشتند و من باید اصلاح میکردم خودش داستانی بود. بالاخره اساسنامه حزب الله و راهبردها را نوشتیم و تشکل حزب الله را هم سازماندهی کردیم که تقریبا همان است به جز اصلاحاتی که در بعضی جاها شده بقیهاش فکر میکنم تغییری نکرده باشد.
مجری: شما از دانشجویان پیرو خط امام تسخیر کننده لانه جاسوسی بودید در سال ۵۸ چطور چنین تصمیمی گرفتید؟ به تبعاتش فکر کرده بودید؟ فکر میکردید امام حمایت بکند؟
دهقان: نه آن موقع من در سپاه بودم در دانشگاه نبودم. البته با دوستانم در ارتباط بودیم روزی که قرار بود لانه را اشغال بکنند جمعه بود و من نماز جمعه بودیم. داشتیم میآمدیم که بچهها گفتند ما میرویم آنجا وارد شویم. گفتم ما در سپاه هوایتان را داریم.
من خودم روز اول برای اشغال لانه نبودم. بعد که این اتفاق افتاد، امام گفتند این انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود.
مجری: یعنی شما بعد از تسخیر به دانشجوها اضافه شدید؟
دهقان: نه من از قبل بودم و بچهها هم از دوستان خود ما بودند. آن روزی که از دیوار بالا رفتند و در را باز کردند من آن روز سپاه بودم. اما بعدا دائم سرکشی میکردیم و نماینده میبردیم.
مجری: الآن بعد از ۳۵ سال که از آن موقع گذشته فکر میکنید اگر انجام نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟
دهقان: سؤالهای سخت میکنید. من فکر میکنم انقلاب اسلامی باید اثبات میکرد که اولا در هیچ شرایطی سر سازش با نظام سلطه در راسش آمریکا را ندارد و دوم جلوگیری کند از ذهنیتهای داخلی که تمایل به آن طرف داشتند و سوم طمع آنها را قطع کند طبیعی است در اعتراض به یک چنین فضایی یک چنین اتفاقی بیفتد.
یکی از الطاف خفیه الهی این است که با اشغال سفارت، معلوم شد آنجا سفارت خانه نبود بلکه جاسوس خانه بود. معلوم شد که آمریکایی هر جا حضور دارند دنبال منافع ملی آن ملت نیستند بلکه دنبال تحت سلطه کشیدن آن ملت به نفع خودشان هستند و از این بگذریم هیمنهٔ آمریکاییها در ذهن جهانیان شکست.
مجری: چرا بعضیها که در ماجرای تسخیر لانه بودند، امروز به تردید یا پشیمانی افتادند؟
دهقان: تردید به این معنا ندارند. من البته با آنها بحث نکردم ولی در مقطعی یک فضایی در کشور به وجود آمد که این فضا یک سری عقبگردهایی را در خودش میخواست نشان دهد به دلیل مشکلات و مسائلی که در اداره کشور در اثر محدودیتهایی که به وجود آمده بود ولی ما هیچ وقت نمیتوانیم به آمریکاییها به چشم یک دوست نگاه کنیم یا یک کشوری که ما میتوانیم با او همکاری آن چنانی بکنیم چون ماهیت نظام ما این نیست.
البته ما هیچ جنگی با آمریکاییها نداریم آنها با ما جنگ دارند اگر جنگ کردند پاسخش را دریافت میکنند ولی قاعدتا اگر کسی ماهیت آمریکا را بشناسد و گذشته تاریخیاش را مطالعه کند، میبیند که در این ۵۰ سال اخیر چه بر سر این کشور آوردند. آن وقت قاعدتا نمیتواند از این کار یا اقدام علیه آمریکا اظهار پشیمانی کند.
مجری: سال ۶۱ در اوج بحران منافقین فرمانده سپاه تهران شدید. چه کسی به شما پیشنهاد داد؟
دهقان: من خودم شخصا ورودم را به سپاه یک جور دیگر شروع کردم و به عنوان پاسدار عادی وارد سپاه شدم از نگهبانی انتظامات شروع کردیم و بعد رفتیم به واحد پذیرش بعد از آن نیز مسئول شدم. فرماندهی من این طور نبود از گرد راه رسیده بنده را بگذارند آنجا. به طور طبیعی این اتفاق افتاد آن موقع مجموعههایی بود که افراد را برای صلاحیتهای فرماندهی یا معاونتها بررسی میکرد و شانس ما خورد بشویم فرمانده. اینکه ما تلاشی بکنیم و اتفاقی بیفتد نه اینطور نبود.
مجری: مسئولیت خطیری هم بود.
دهقان: آن موقع ما جوان بودیم و هر کاری را قبول میکردیم. بحث این بود که هنوز هم من خودم شخصا این گونه هستم و هر مسئولیتی به من پیشنهاد شود اگر احساس کنم از عهدهاش بر میآیم نه نمیگویم چون مهم نیست چه باشد و کجا باشد.
مجری: مقطع سختی بود و هنوز نیروهای نظامی شکل نگرفته بودند و امنیت جا نیفتاده بود.
دهقان: به همین دلیل آنها این کار را شروع کردند. آن موقع بچههایی که در بخش اطلاعاتی کار میکردند بچههای پای کار، سرزنده و فعالی بودند. اطلاعات سپاه اطلاعات قوی بود. ابتدائا آنها (گروههای ضد انقلاب) مخفی نبودند و علنی کار میکردند. بعدا وقتی که رفتند در فاز نظامی کارهای مخفی را انجام دادند. آن موقع در دانشگاه تربیت معلم در خیابان مفتح آقای ابریشمچی (معاون سازمان منافقین) جلسه میگذاشت سخنرانی میکرد بچههای طرفدار منافقین میآمدند یا در دانشگاه شریف آقای رجوی برنامه میگذاشت و همه میرفتند. سمپاتها در خیابانها پیدا بودند و مجله مجاهد دستشان بود یا سرتیمهایشان مشخص بودند. بعد که در فاز مخفی رفتند کار سخت شد.
از آن موقعی که وارد فاز مسلحانه شدند مخفی هم شدند.
از سوی دیگر اساسا من فکر میکنم ملت ما باید این را باور کنند چون من خودم با گوشت و پوست این را باور دارم که یک دستی همواره پشت سر این انقلاب بوده و او بوده که حمایت کرده نگهداری و حفظ کرده.
مجری: به عنوان کسی که در عالیترین مقاطع بعد از انقلاب مسئولیت امنیتی تهران را داشتید، فتنههای ۷۸ و ۸۸ را که از اهمیت وافری برخوردار بودند از لحاظ بعد امنیتی چطور دیدید و عملکرد همکاران خود را در جمع کردن فتنه چطور ارزیابی میکنید؟
دهقان: بحث منافقین را که نباید با این دو ماجرا یکی کرد یا از یک منظر نگاه کرد. آنها اساسا آمده بودند که براندازی کنند ولی اینها به یک مسیری کشانده شدند. این دو بحث است. یعنی اگر خاطرتان باشد یا برگردید به تاریخ یک زمانی آقای رجوی گفته بود میخواهیم برویم خدمت امام (ره) و ایشان به ما وقت نمیدهد. امام (ره) در سخنرانی علنیشان فرمودند اگر من به اندازه یک ذره سایهٔ آفتاب احتمال هدایت به این آقایان داشتم، من میرفتم پیش آنها. این فاتحهای بود که برای منافقین خوانده شد. حالا ماهیت آنها جدا بود، ضد نظام بودند، برانداز بودند، اقدام مسلحانه کرده بودند، بعدا هم معلوم شد و رفتند در دل صدام و آمریکا و الآن هم نوکریشان برای نظام سلطه و غرب برای همه آشکار است.
ولی اگر ما یک چیز را بپذیریم که هر نظام سیاسی فارغ از اینکه نوع آن مکتب حاکم بر آنچه باشد حتما دو وظیفهٔ اساسی و بنیادین دارد. اول استقرار نظم در جامعه و بعد استقرار امنیت برای آحاد مردم. هر کسی در هر مقامی که این نظم را به هم بزند یا امنیت را مخدوش کند به حکم قانون محکوم است حالا هر کسی میخواهد باشد.
اگر قانون محترم شمرده شود و نظم را هم به عنوان یک اصلی که اگر نباشد، زیست جمعی ممکن نیست بپذیریم. من همیشه خودم یک فکری میکنم و میگویم اگر انقلاب اسلامی را امام هیچ کاری نکردند جز اینکه اصل بحث ولایت فقیه را در نظام سیاسی ما مستقر نمودند، برای همه چیز کافی است.
ما در کشوری هستیم که در راسش یک مجتهد قرار دارد که صاحب شرایط کامل است. تخطی کردن یا خروج کردن یا نپسندیدن یا هر اسمی که رویش بگذاریم در برابر این اصل، یک جفا در حق نظام و مردم یا اسلام است حالا هر کسی بخواهد باشد مهم نیست و این ثابت شده. در زمان گذشته در این سی و چند سال آن عنصری که همواره در گردنهها و عقبههای جدی انقلاب و خطرات این نظام را عبور داده شخص ولی فقیه بوده و آن تبعیتی که مردم با رهبری داشتند. در این دو مقطع هم این اتفاق افتاد و یک عده از این مسیر خارج شدند.
مجری: به لحاظ بعد تئوریک، خوب اشاره کردید ولی به لحاظ امنیتی میگویم. بچههای سپاه خوب از پس کار بر آمدند در این دو مقطع؟
دهقان: ما باید بگوییم مردم خوب از عهده این کار برآمدند چون اگر حضور مردم نباشد چنین مسائلی قابل جمع و جور کردن نیست. در این فضایی که مردم به این کیفیت نسبت به انقلاب حساسیت دارند یقینا هر جریانی که بخواهد مخالف جریان عمومی مردم باشد یا حذف میشود یا نادم و یا حصر میشود.
مجری: شما یکی از فرماندهان در هشت سال دفاع مقدس بودید و نقش ویژهای داشتید. سیاسیون و فرماندهان جنگ برای پایان جنگ چه میزان اختلاف نظر داشتند؟ چرا این اختلاف نظر ایجاد شد و آیا وقتی که ما قطعنامه را پذیرفتیم از منظر آقای دکتر دهقان بهترین مقطع بود.
دهقان: من فکر میکنیم یکی از اشکالاتی که دارد در جامعهٔ ما دامن زده میشود طرح این سؤالات است. باور من این است که هر مقطعی از زمان کسانی که مسئول هستند هر تصمیمی میگیرند تصمیمی است که با آن شرایط وفق دارد. یک چیزی باید یادمان باشد که هیچ نظامیای در هیچ شرایطی پرچم سفید بالا نمیبرد، دلیلش هم این است که آمده سربازی کند و وجودش برای همین است که از امنیت مردم دفاع کند و جانش را در این راه بدهد و الا مردم چه دلیلی دارد که یک عمری مردم به او نان و آب بدهند که یک روز میخواهد بجنگد و آن روز هم نجنگد، معنی ندارد. لذا هیچ نظامی در هیچ شرایط در هر سختی هیچ وقت تن به تسلیم در برابر دشمن نباید بدهد چون شرف سربازی یعنی همین.
من به عنوان یک فرد نظامی هیچ وقت نمیگویم من نمیجنگم اما تصمیم در رابطه با جنگ و ادامهٔ جنگ تصمیم سیاسی است و نظامی نیست. یعنی سیاست مداران و مسئولین کشور باید تصمیم بگیرند که ادامه بدهیم یا ندهیم ولی من باید با همان یک فشنگی هم که دارم بجنگم یا اگر فشنگ نداشتم با قنداق تفنگ و اگر نشد با سرنیزه و اگر نشد با سنگ. من به عنوان یک عنصر نظامی باید بجنگم.
مجری: چون بعضی از سیاسیون میگویند بعد از درخواستی که نوشته شد که مثلا ما این تجهیزات را میخواهیم بعدش میگویند ما ایستادهایم تا آخرین قطرهٔ خون، در واقع این یک تعارف است.
دهقان: نخیر این طور نیست، من میگویم وارد اینها نشویم چون فردی میشود و کل ماجرا را ببینیم بهتر است. واقع مطلب این است که ما در فروش نفت و قیمت آن و وضع بودجه کشور محدودیتهایی داشتیم. از بین رفتن زیرساختها و غیره نیز واقعیتهایی هم است که بود که نمیشود نگفت. در ادامهٔ جنگ هم بعد از عملیات بیت المقدس به این طرف همهٔ دنیا با همهٔ ظرفیتاش میآید طرف صدام و ما با همهٔ دنیا داریم میجنگیم.
فرانسه، انگلستان، شوروی آن زمان آمریکاییها اسرائیلیها همه داشتند با ما میجنگیدند غربیها و شرقیها تامین تسلیحات میکردند، آمریکا پشتیبانی اطلاعاتی میکرد و جنبههای سیاسی را پوشش میداده، اما ما یک طرف بودیم و دو کشور بودند یک مقدار با ما کار میکردند به نام سوریه و لیبی که اینها خودشان هفتشان به هشتشان گرو بود.
در این فضا ما صدامی را در مقابل خودمان داریم که بیشترین سلاح را دارد، پنجاه لشکر مسلح، هلیکوپتر، هواپیما، توپ و همهٔ مرزهای حقوقی را زیر پا میگذارد، شیمیایی، گاز اعصاب و سارین را به کار میگیرد و ما هم این طرف داریم میجنگیم با آنچه در اختیار خودمان است.
وقتی جنگ کلاسیک میکنید موازنهٔ قوا مطرح است یعنی تو چه داری من چه دارم. وقتی ما میخواهیم با آن نظام و لشکر آن چنانی بجنگیم حالا میخواهیم ارادهٔ خودمان را غالب کنیم و میخواهیم تا مرز نبود صدام یا رژیم صدام هم جلو برویم؛ این پشتوانهٔ تسلیحاتی میخواهد. ملت آمدند در صحنه و سازماندهی میشوند اما باید مسلح شوند، من نظامی میگویم این امکانات را میخواهم برای اینکه با آن نظام مقابل بجنگم، اگر من کاستی داشته باشم یا نداشته باشم میروم دیوار گوشتی در مقابل گلوله و توپ چه چیزی دست من میآید؟ اینجا باید تصمیم گرفته شود که آیا امکان پشتیبانی برای چنین اقدامات و عملیاتی وجود دارد یا نه.
من میگویم من با هر آنچه که دارم میجنگم اگر میخواهم کاملا بجنگم این امکانات را میخواهم حالا آن طرف باید تصمیم بگیرد که قادر است این امکانات را بدهد یا نه. اینکه بگوییم فرماندهان نامه نوشتند گفتند این چیزها را بخواهیم که در اصل تقصیر را گردن سیاسیون بیندازند تا سیاسیون بگویند نمیشود، این حرف غلطی است. چون این تصمیم بود که ما اگر بخواهیم جنگ را برای بازهٔ زمانی ادامه بدهیم که فلان هدف را بگیریم و فلان جا را تحت کنترل درآوریم و یا که گامی برداریم در جهت سقوط صدام یک چنین امکاناتی را میخواهیم.
در عین حال جنگ که یک مقطع نداشته، یک مرحله این بود ما متجاوز را از کشورمان بیرون کنیم که تا عملیات بیت المقدس ادامه پیدا میکند بعد بحث این بود که ما بازدارندگی ایجاد کرده و کاری کنیم که دشمن نخواهد تجاوز مجددی را انجام دهد یا چون نظام سیاسی دنیا کل مجامع حقوقی حاضر به این نبودند که صدام را تنبیه یا محکوم کنند ما متجاوز را خودمان تنبیه کنیم و مرحله بعد این بود که اهداف عالی جنگی را ادامه دهیم در هر مقطعی شرایط و راهبرد و طراحی خاص خودش را داشته و مسئولین همه بودند، ولی دست آخر اینکه آیا میشود این امکانات را تهیه کرد یا نه بحثی دیگر است. نه میتوان گفت تامین نکردند که آن اتفاق بیفتد نه میشود گفت که نامه نوشتند تا آن اتفاق بیفتد.
مجری: شما زیبا تحلیل میکند و آدم دوست دارد بیشتر بپرسد. یک چیزهایی اتفاق میافتاد شما بعضی مواقع میگویید هر چیزی در مقطعاش اتفاق افتاده اتفاق افتاده اما نسل جوان باید بدانند. هم زمان با هفتهٔ دفاع مقدس یک موجی اتفاق افتاد که تلخ هم بود. یک سریها اظهار نظر کردند که بعضی از فرماندهان جنگ قرار بود بعد از پایان جنگ محاکمه شوند و بعضیها آمدند جلوی محاکمه را گرفتند خیلی خبر رسانی کردند رسانههای معاند که چند تا از آقایان که در عرصههای سیاسی بودند جلوی محاکمه و اعدام برخی از فرماندهان جنگ را گرفتند واقعا این طور بوده؟
دهقان: من از شما میشنوم.
مجری: به صراحت هم گفته شد حالا اسم نمیبرم کدام شخصیت که فلانی گفته بود اگر من وساطت نمیکردم طرف محاکمه شده بود بعد از جنگ.
دهقان: اینها دعواهای سیاسی و بیشتر بد اخلاقی است تا اینکه بخواهد دفاع یا رعایت حقوق باشد. وقتی ما در نظام جمهوری اسلامی در زمان جنگ که اگر کسی بخواهد فرار کند باید اعدامش کنیم، احدی را اعدام نکردیم چطوری بعد جنگ کسی را اعدام کنیم. که چه بشود؟
مجری: چه مثلا گفتند یک سری از فرماندهان وظیفهای را انجام نداند و تصمیم گیری اشتباه داشتند.
دهقان: نه من قبول ندارم. من که امروز در وزارت دفاع نشستم هیچ وقت نمیخواهم خیانت کنم یا تصمیم غلطی بگیرم، ولی عقل و درک و فهم من با امکاناتی که در اختیار دارم یک اقتضائاتی دارد من یک تصمیمی میگیرم و شما از بیرون که نگاه میکنی بگویی این تصمیم غلط است اشکال ندارد، معلوم نیست شما اگر اینجا مینشستی این تصمیم را نگیری ولی بیرون نشستی موقعیت و شرایط من را درک نمیکنی و برایت ملموس نیست و بعد میگویی فلانی معلوم نیست به ناکجا آباد میرود. ولی من فکر میکنم به یک آبادی میروم. تصمیم من از منظر من درست است ولی از منظر شما قابل تحلیل است حالا اینکه ما بگوییم یک کسی در عملیات فلان طراحی فلان کرده، حتما عقلش را مجموعه علم و دانشش این بوده.
مجری: بعضی از خانوادهها به ما مراجعه میکنند که اکثر خانوادههای شهید دادند. بعضا ممکن است یک آقایی در ارگان نظامی هم باشد با یک بنده خدا مشکل فکری داشته باشد طرح چنین مسائلی روحیهٔ مردم را تحت تاثیر قرار میدهد.
دهقان: من فکر میکنم یکی از برگهای زرین تاریخ حیات سیاسی ملت ما دفاع هشت ساله است. برای اولین بار در طول تاریخ این ملت جنگی واقع شده هشت سال طول کشیده یک وجب از خاک این ملت جدا نشده و به استقلال این کشور آسیب نرسیده. نظام توانسته خودش را پایدار نگه دارد و مردم هم هیچ نقطه انفکاکی و یا فاصلهای با نظام سیاسیشان پیدا نکنند، این خیلی برکت و افتخار است.
ما نباید اجازه بدهیم این افتخار و نقطهٔ اوج تبدیل به یک مناقشهٔ سیاسی شود. کسانی که این جفا را در حق این ملت و شهدا و جانبازان میکنند به اعتقاد من کارشان با کرام الکاتبین است.
مجری: شما این قدر سمتهای مختلف داشتید که به هیچ کدام نمیتوانیم برسیم. برای من لبنان و فرماندهی تهران و جنگ خیلی جذاب بود. سال ۷۵ بنیاد تعاون رفتید. شش ماه. قبلا بنیاد تعاون تاسیس شده بود؟
دهقان: سال ۶۳ تاسیس شده بود.
مجری: میگویند سپاه از دهه ۷۰ رفت سمت کارهای اقتصادی. خیلی انتقاد در مورد این کارهای اقتصادی سپاه است. از کجا شروع شد و چقدر این انتقادها را وارد میدانید.
دهقان: بنیاد تعاون در زمان جنگ بود تشکیل شد برای اینکه به پرسنل سپاه خدمات مسکن و رفاهیات بدهد و بر همین مبنا هم شکل گرفت. به طور طبیعی آنجا وارد یک حوزههای فعالیت اقتصادی شد که در آمدهایی را کسب کرده که پشتیبانی مسکن کند و وام بدهد که این موضوع تا آخر جنگ هم بود، البته هنوز هم هست و تغییری نکرده.
بعد از اینکه جنگ تمام شد شما این را به یاد داشته باشید که تقریبا تمامی ظرفیت نخبگی انقلابی کشور در سپاه جمع شده بود چون اگر ما این را میپذیرفتیم که مسئلهٔ اول کشور مسئلهٔ جنگ است هر کسی که با این زاویه نگاه به انقلاب و نظام میکرد وسط جنگ بود. بسیاری از بچههای شهید دانشجو بودند، در همین حالا اگر بخواهند آدم جمع کنند برای وزیر و معاون وزیر و غیره پر است. این استعداد انسانی آمده بود در سپاه و ظرفیتهای سازمانی خوبی ایجاد شده بود که نمیتوانست معطل باشد و باید در خدمت سازندگی کشور قرار میگرفت.
از همین منظر مجموعههای مهندسی سپاه آمدند وارد برنامههای سازندگی شدند. در دولت آقای هاشمی همان اوایل، دولت این ورود در طول زمان توسعهٔ سازمان دادند و ابزار و تجهیزات و مدیریت و تخصص کسب کردند و به عنوان قویترین بخش الآن در خدمت سازندگی کشور هستند. کارشان هیچ اشکالی ندارد.
بعضیها میگویند اینها آمدند ۴۰.۰۰ رانت گرفتند و از رانت استفاده کردند و محیط کسب و کار را برای بخش خصوصی محدود کردند؛ نه این طور نیست.
اعلام شد که چهار هزار شرکت بخش خصوصی دارد با سپاه همکاری میکند پس بخش خصوصی هم است. البته اگر بخش خصوصی ما توان پیدا کند و کار کند اولویت با این است که بخش خصوصی کار کند. نیروهای مسلح بخش فعالیتهای اقتصادیشان با دو منظور انجام میشود یک اینکه دولت اعلام نیاز میکند و میخواهد که اینها وارد شوند و دوم منطقه محرومی که آنجا ظرفیتهای انسانی یا زیرساختهای لازم وجود ندارد که بخواهند برای مردم کاری بکنند. با این دو شاخص نیروهای مسلح فعالیتهای سازندگی و عمران را انجام میدهند.
مجری: پارسال یادم است آقای روحانی در جمع فرماندهان صحبت کردند و دعوت کردند سپاه بیاید در طرحهای بزرگ کمک بکند. امسال از یک صحبت ایشان در همین همایش آمدند یک چیزی برداشتند.
دهقان: دوباره برمیگردیم به همان که چرا ما مسائل را میآییم موضوع دعوای سیاسی میکنیم. میشود این طور هم نگاه نکرد ولی وقتی نگاه میکنیم میگوییم میبینیم دعوا هیچ بهانهای نمیخواهد. شما در خیابان یک طعنه به کسی بزن، برمیگردد دعوا میکند، ما در فضای سیاسی کشور دنبال بهانه میگردیم که دعوا کنیم.
مجری: به عنوان آدمی که سالیان سال در سپاه بودید رابطهٔ سپاه و دولت رابطهٔ خوبی است؟
دهقان: چرا بد باشد؟
مجری: با دولتهای قبلی هم مطلوب میبینید؟
دهقان: سپاه همیشه خواسته خودش را در خدمت نظام قرار بدهد به میزانی که دولتها این ظرفیت را به کار گرفتند که گرفتند، حالا اگر نگرفتند هم نگرفتند.
مجری: بعضیها میگویند سپاه کار سیاسی میکند از آقای رحیم صفوی و از آقای جعفری پرسیدم همه جوابهای یکسان دادند که در مقاطع انتخاباتی خیلی حاشیه درست میشود که نظر سپاه فلان است.
دهقان: سپاه یک برداشتی از قانون تأسیس خودش دارد که خودش را حافظ انقلاب میداند و کسی از این منظر سپاه را یک واحد نظامی تلقی نمیکند، سپاه را یک واحد سیاسی نظامی فرهنگی نوشتهاند، از این منظر آنجایی که کلیت نظام مطرح باشد به طور طبیعی حضور پیدا میکند؛ سپاه و من سپاهی با شمای سپاهی نه یک مشرب سیاسی واحد داریم نه یک موضع واحدی نسبت به مسائل داریم ممکن است بیرون از سازمان که برویم من بروم فلان جا تبلیغ شما را بکنم ایشان تبلیغ فلان کس را، این اتفاقات میافتد ما نباید از یک نهاد انقلابی انتظار داشته باشیم که صفر و صدش در یک خط یک کاری بکند نه افراد آزاد هستند میروند در مسجد محله فلان صحبت را میکنند این سپاهی است به عنوان سپاه تلقی میشود.
مجری: سال ۷۶ تا ۸۲ شدید قائم مقام آقای شمخانی در وزارت دفاع چطور به شما پیشنهاد شد؟ اصلا آنجا فعال بودید؟
دهقان: نه ما که یک تیپ بچههای اولیه سپاه رفاقتهایی از آغاز تاسیس سپاه داریم؛ آقای شمخانی تشریف بردند نیروی دریایی پیشنهاد داشتند من آنجا جانشینشان شوم. آمدند اینجا گفت چون میشناسیم و رفیق بودیم، دیدگاههایمان به هم خیلی نزدیک است و به طور طبیعی همکار هستیم؛ من، آقای رضایی، آقای شمخانی رفیق هستیم.
مجری: سال ۷۸ سر قضیهٔ ۱۸ تیر یک سری از سرداران سپاه نامهای امضا کردند برای آقای خاتمی شما جز امضا کنندهها نبودید؟
دهقان: نه.
مجری: سال ۸۴ شما جز ستاد کسی نبودید؟ آقای احمدینژاد؟ آقای لاریجانی؟
دهقان: نه من هیچ وقت جز هیچ گروه سیاسی نبودم.
مجری: در آن انتخابات از منظر شما چه شد که آقای احمدینژاد رأی آورد.
دهقان: جامعه ما یک جامعه زنده است اینکه بگوییم کسی آمد آقای احمدینژاد را رئیس جمهور کرد چیز غلطی است این جامعه زنده همواره متناسب با نیاز خودش در هر مقطعی به کسی گرایش پیدا میکند فرض کنید در همان ۷۶، انتخاب آقای خاتمی پاسخی بود به آنچه که در دوران آقای هاشمی اتفاق افتاده بود ملت این فضا را میخواست عوض کند به آقای خاتمی رأی داد چون آقای ناطق را در ادامه آقای هاشمی میدید در دوران اصلاحات ملت حس کرد که یک سری از جنبههای مورد توجهاش مغفول واقع شده به آقای احمدینژاد رأی داد بعد از آقای احمدینژاد یک سری از جنبهها را در آقای روحانی دید به او رأی داد یعنی این پویا و زنده بودن جامعه است حالا بعضا میخواهند اغراق کنند که نظام تصمیم گرفت آقای رنجبران شود رئیس جمهور، بعد آقای رنجبران نمیشود چون ملت تعیین میکند این ملت هم به دلیل همین پویایی و زنده بودن خودش همواره نیاز خودش را در یک کسی متجلی میبیند به او اقبال میکند همه هم بگویند اینجا اشتباه میکنید او اشتباه خودش را نمیکند ما باید اجازه بدهیم ملت هزینه تصمیمات خودش را با تحلیل درستی که از عملکرد منتخب خودش میکند همواره تصحیح کند که خطا و اشتباهش در آینده کمتر شود اینکه شما گفتید اینکه میگویید گذشته پس آینده چه؟ موضوع همین است تاریخ عبرت است باید عبرت گرفت برای آینده تا خطایی که قبلا کردید تکرار نکنید و الا بحث دیگری نداریم.
مجری: چطور شدید معاون آقای احمدینژاد؟ رفاقتی داشتید؟
دهقان: ما معاون رئیس جمهور بودیم ادامه پیدا کرد در زمانی که من بنیاد بودم با شهرداری که ایشان بود خیلی مراوده داشتیم برای مباحث ایثارگران و ساماندهی بهشت زهرا و گلزارهای شهدای تهران رفت و آمد داشتیم. نیمچه رفاقتی هم با هم داشتیم چون مسئول بنیاد را با نظر موافق رهبری بایستی جا بهجا کنند به طور طبیعی یکی از جنبههایش این بود که هم با ایشان رفاقت داشتیم هم نظر آقا ادامه کار من بود ما هم ادامه دادیم.
مجری: تفاوت دولتهای نهم و دهم را چه میگویید دولت اول و دولت دوم؟
دهقان: احمدینژاد دولت نهم یک شخصیت داشت دهم یک شخصیت داشت.
مجری: سال ۸۸ فردی مثل آقای دکتر دهقان که خیلی از شرایط مختلف و بحرانی را از اول انقلاب طی کرده آیا حس میکرد قرار است یک فتنهای به این سطح و بزرگی اتفاق بیفتد؟
دهقان: این را باید گفت؟
مجری:بله به عنوان یک تحلیلگر.
دهقان: فضا به گونهای شکل گرفت که چنین اتفاقی طبیعی بود.
مجری: منتظرش بودید؟
دهقان: بله طبیعی بود. ظرف چهار پنج سال تمام رسانههای بیگانه آمدهاند بحث مهندسی انتخابات را مطرح کردند بحث کاندیدای نظام را مطرح کردند بحث احتمال دست بردن به صندوقها را مطرح کردند این را تبدیل کردند به یک واقعیت ذهنی.
مجری: یک سال دو سال بود.
دهقان: نخیر چهار پنج سال بود این را شما شیب بدهید. این فضا به وجود آمده یک سؤال مطرح میشود که حالا کسی که از صندوق میآید بیرون همان کسی است که به او رأی دادهاند اگر آن ذهنیت را ما بپذیریم که درست کردند ابهام ایجاد شده بود شما در زمان انتخابات آقای خاتمی ۷۶...
مجری:گل آقا نوشته بود بنویسید فلان بخوانید فلان.
دهقان: بله در جامعه بیاعتمادی نسبت به نظامات مستقری که مسئولند القا شده بود مهم نیست القا را چه کسی کرده این ذهنیت بالاخره شکل میگیرد حالا میشود این شایعه را سوار این ذهنیت کرد بعد میتواند تبدیل به یک واقعیت مجازی کرد بعد تبدیل به یک پدیده اجتماعی و بعد سیاسی کرد روند این طور میتواند بشود. بحث ۸۸ را باید دو مقطع بکنید یکی تا انتخابات و اعلام مواضع حضرت آقا و نماز جمعه یکی بعد از آن. تا آنجا ملت همان طوری که حضرت آقا گفتند ملت تکلیفشان را انجام دادند هر کس، هر کس را انتخاب کرده درست انتخاب کرده همین که حجت عقلی داشته مأجور است پس تا اینجا انتخابات با شکوه انجام شده ۸۵ درصد مردم آمدند رأی دادند اینکه عزت و قدرت نظام است ولی اینکه اختلافی میشود خود آقا میآیند با روسای ستاد انتخاباتی آقایان جلسه بگذارند یک مهلت بدهند در شورای نگهبان برای اولین بار از یک حکم ولایی استفاده کنند بیایند مجددا باز نگری باز شماری کنند بعد باز هم این فضا دامن زده شود این همان چیزی است که جفا به نظام است ظلم به نظام است بالاخره همه مسیرها باز بوده برای اینکه افراد اگر شکایتی داشتند اعتراض داشتند بروند مطرح کنند بعد از آن هم که تمام شد شورای نگهبان اتمام حجت کرد ولو با فرض محال من دو رأی بیشتر از شما آوردم ولی گفتند کمتر شده این فرض محال است آقا گفتند شورای نگهبان مسئول تایید صحت انتخابات است تایید شد تمام شد رفت باید رفت در فاز بعدی موارد انتخاباتی را باید شروع کرد و رفت در فضایی که برای دور بعدی آماده شد کجای دنیا این طور است که اگر حضرت آقا میفرماید کف خیابان که تعیین نمیکند صندوق تعیین میکند گردن میگذاشتیم به خصوص بعد از اینکه فصل الخطاب مسائل رهبری هستند هر چه ایشان گفتند تمام.
مجری: سال ۹۱ نامهای را امضا کردید به رهبری در خصوص وضع موجود به همراه یک سری از وزرای دولت نهم که سمتی نداشتند این نامه نگاری برای چه اتفاق افتاد هستهٔ اولیه ۵ نفر بودند.
دهقان: رانده شده. نه تقریبا تمام بچههایی که در دولت نهم بودیم در این جمع بودیم. آنجا هم ضابطهای که جمع شدیم این بود که کسانی بیایند که اساساً نگرش منفی یا واگرایی با دولت ندارند یعنی ما در اصل اصل نظام برای ما موضوعیت دارد دوم اینکه مسائل را میتوانند تجزیه تحلیل درست بکنند و این اعتبار را هم برای خودشان قائلاند نه اعتبار من شخصی یعنی اعتمادی که نظام میتواند به آنها بکند که اگر حرفی را بزنند میتواند مورد نگاه کردن قرار بگیرد آن موقع ما همه اتفاقاتی که افتاد نامه نوشتیم پیش بینی کردیم که این اتفاقات میافتد. همهبعدی بود. قرار نبود این نامه منتشر شود نه اعلام شود نه کسی بگوید نه مصاحبه شود معلوم نشد چطور شد.
مجری: آقا جوابی دادند؟
دهقان: نیازی نبود ما جوابی بگیریم دنبال جواب نبودیم دنبال این بودیم که ما مسائل را این گونه میبینیم والسلام.
مجری: چطور وزارت دفاع به شما پیشنهاد شد؟
دهقان: وقتی نتیجه انتخابات معلوم شد همان روز یا فردایش رفتم تبریک گفتم و خداحافظ شما. دیگر سمت و سوی ستاد هم به آن معنا نبودم دوستان آنجا بودند مباحثی مطرح میشد یک روز ایشان صدا کردند که هم را ببینیم خدمتشان رسیدیم تحلیل اوضاع شد نتایج انتخابات شد چه اتفاقاتی میافتد همان بحثهایی که همیشه داشتیم انجام شد و بعد بحث بنیاد شهید مطرح شد که گفتم شما اگر پیشنهادی دارید بروید و افرادی هم مطرح شدند. گذشت مجددا به من گفتند شما خودت بیا و برنامه بده تا اینکه اتفاق بیفتد یک مقدار طول کشید و برنامه دادیم.
مجری: چند جا گفتید که توان موشکی ما با هیچ کس قابل مذاکره نیست و اطلاعات دانشمندان موشکی را هم به هیچ احدی نمیدهیم آیا این حرف همیشگی است یا ممکن است بر طبق سیاستها تغییر بکند.
دهقان: اطلاعات موشکیمان را به هیچ کس نمیدهیم.
مجری: اطلاعات دانشمندان را؟
دهقان: بحث دفاع مختص هر کشور و نظام سیاسی است که با توجه با تهدیداتی که تصور میکند ممکن است برایش اتفاق بیفتد خودش را تجهیز میکند آنچه که امروز ما در اختیار داریم در اصل توان و قابلیت بازدارندگی است که در کشور ایجاد شده برای پیش گیری از وقوع جنگ. ما دنبال تهاجم و تجاوز به هیچ کشوری نیستیم اما این آمادگی و قابلیت را داریم که با هر متجاوزی برخورد قاطع تعیینکننده و پشیمانکننده بکنیم. این بحثی است که ما در مورد توان دفاعیمان داریم از جمله موشکی اینکه میگوییم قابل مذاکره نیست چون در بحث هستهای بعضی از کشورها علاقهمند هستند که موضوع موشکی را هم در این وادی وارد کنند آنها از این منظر مطرح کنند که ممکن است ما موشکهایی داشته باشیم که قابل حمل کلاهک هستهای باشد با همان اتهام هستهای بودن ما که بحث کنند. اساسا ما در فاز نظامی نبودیم نیستیم و به طور طبیعی موشکهای ما هیچ کدام در این زمینه نه طراحی شدند نه قرار است کاری بکنیم لذا ورود به این بحث را به هیچ کس اجازه نمیدهیم. دلیلش بحث دفاع ما است و تامین امنیت خود ما است، لذا این بحث در آن رابطه مطرح شده بحث اطلاعات در رابطه با افرادی که آنها میگویند فرض کنید جناب عالی در بخش هستهای کار کردید و من در بخش طراحی فلان کار کردم به آنها چه ربطی دارد؟ اینکه ما اطلاعات افراد را به کسی و به دشمن ما بدهیم معنی ندارد هیچ کشوری این کار را نمیکند این با اصل استقلال و حاکمیت ملی در تعارض است ما بیاییم بگوییم یکی بگوید آقای رنجبران را تحویل ما بدهید چون در مصاحبه فلان فلان کار را کرده.
مجری: این S۳۰۰ را روسها بالاخره میدهند یا نه؟
دهقان: ما یک قراردادی با روسها داشتیم که s۳۰۰ را از ایشان خریداری کردیم قرارداد قرار بود اجرا شود یک زمانی رئیس جمهور روسیه آمده این قرار داد را لغو کرده.
مجری: به بهانه تحریم؟
دهقان: به هر دلیلی هیچ ربطی به تحریم نداشته است، تحریمها به ما سبق نبوده یعنی قراردادی اگر با کشوری داشتید تا پایان آن قرار داد را باید کشور طرف متعهد دنبال میکرد. اینها با فشار اسرائیل و آمریکا قرارداد را لغو کردند این حق ملت ما است، حقوق ما است قراردادی داشتم تعهد متقابلی بوده ما به تعهدمان عمل کردیم، نیروهایمان را ما آموزش دادیم سیستم ایجاد کردیم. سازمان برای به کارگیری این سیستم سلاح ایجاد کردیم این را ما شایسته نمیدانیم یک دولت مقتدری که یک روزی ابر قدرت بوده بیاید برای امتیاز گرفتن یا امتیاز دادن به یک کشور دیگری قراردادش را نسبت به ما نادیده بگیرد یا لغو کند. ما کماکان مدعی این قرار داد هستیم، با روسها هم بحث کردیم پیشنهاداتی هم متقابلا آنها دادهاند ولی کماکان ما بر همان موضع قبلیمان هستیم.
مجری: امیدواریم که حل میشود.
دهقان: اگر آدم امید نداشته باشد که کار نمیکند.
مجری: آقا فرمودند که سیاسیون را ببرید دستاوردهای نظامی را از نزدیک ببینند آقای دکتر ظریف هم رفتند دیدند.
دهقان: بله همه سفرا را بردیم.
مجری: بقیه سیاسیون را بردید در این مدت؟
دهقان: کسانی که مرتبطند یعنی لازم است اطلاعات داشته باشند را بله ولی اینکه ما هر سیاسی را ببریم که موضوعیت ندارد.
مجری:اثر خاصی هم داشته دیدهایشان متفاوتتر شده است؟
دهقان: یکی از مشکلات ما این است که از بس مسئولین گرفتار مسائل میشوند یک مقدار کمتر به این مسائل این چنینی برسند ما وظیفه داریم این فضا را فراهم کنیم حداقلش این است وقتی نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران آوردند آن دستاوردها را دیدند تصور نمیکردند ما در این سطح از رشد تکنولوژیک باشیم یا این ابزارهای نظامی را توانسته باشیم بسازیم، همین رهبران سیاسی یا وزرای دفاع میآیند نمایشگاه را میبینند واقعا تعجب میکنند که این ظرفیت و توان وجود دارد پس اثرات خودش را هم میگذارد به طور طبیعی.
مجری: موضوعی که حضرت آقا برای تسلیح کرانه باختری تأکید کردند آیا بچههای سپاه و وزارت دفاع برنامهریزی کردند؟
دهقان: اینکه حضرت آقا فرمودند کرانه باختری مسلح شود مثل غزه این یک اصل است اینکه همگان کمک بکنند به این موضوع این هم یک موضوع است اینکه سابقه گذشته ما در ارتباط با این کمک میکند که ما بیشترین کمک را بکنیم این هم یک اصل است.
مجری:چند ماه پیش بستری شده بودید خیلی نگران شده بودیم خوب شدید الحمدلله؟
دهقان: حتماً شیاطین و دشمنان بودند که خوشحال شدند الحمدلله مشکلی نیست.
مجری: قبول دارید دولت یازدهم سنش بالاست؟
دهقان: تجربهاش بالاست.
مجری: میشود جوانتر هم بشود.
دهقان: این را با آقای روحانی صحبت کنید.
مجری: نظر خودتان؟
دهقان: اینکه دوستانی در دولت هستند که به لحاظ کهولت سن تحرک ندارند، واقعا این طور نیست. من کمتر همکاری را میدانم از خود آقای روحانی تا بقیه که در شبانه روز کمتر از چهارده ساعت کار بکنند من خودم معمولاً پنج میآیم هشت نه شب و ده شب میروم بیشتر از هفده هجده ساعت نمیشود کار کرد بقیه هم همین طور هستند مهم این است که ما امروز قادر باشیم در شرایط پیچیدهای که داریم انسانهای مجربی که در شرایط بحران در گذشته زمان کار کردند و میتوانند این مسائل بغرنج را خوب تجزیه تحلیل بکنند در موضع تصمیم گیری بالا قرار بدهیم ولی به معنی این نیست که در ردههای پایین هم همین نگاه را داشته باشیم مهم این است که آدمهایی که صاحب تجربه هستند صاحب دانش هستند از عهده تجزیه تحلیل مسائل برمیآیند بتوانند در رأس قرار بگیرند اما آنهایی که میخواهند عمل بکنند جوان باشند.
مجری: خیلی لطف کردید بنده لذت بردم انشاءالله مردم هم استفاده کرده باشند.
دهقان: انشاءالله کسی را به خطا نبریم.