انتخابات ریاست جمهوری تونس با انتخاب یک رئیس جمهور سکولار به پایان رسید، ولی سوالی که توجه را به خود جلب میکند این است که آیا تونسیها بار دیگر خواستار بازگشت استبداد شدند یا از ترس بیثباتی به چنین گزینهای پناه بردند؟
به گزارش شبکه خبر آیا جالب توجه نیست که سال 2014 در روزهای پایانی خود شاهد انتخابات دموکراتیک رئیس جمهور 82 سالهای در یک کشور عربی بود که خاستگاه آنچه «بهار عربی» نام داشت، است؟ این حادثه فقط به مدت چند هفته پس از درگذشت صباح، خواننده لبنانی رخ داد که عربها عادت کرده بودند برای عمر طولانی و سن 88 ساله وی لطیفههای متعدد بسازدند.
وبگاه خبری «العربی الجدید» با بیان پرسش فوق و با اشاره به نتیجه اولین انتخابات ریاستجمهوری تونس پس از انقلاب علیه رژیم سابق (زینالعابدین بن علی) گزارش داد، عمر طولانی، علت کافی و وافی برای رأی ندادن به باجی قائد سبسی، رئیس جمهور منتخب تونس نبود، کشوری که پس از انقلاب خود در سال 2011 نخستین انتخابات آزاد خود را تجربه می کرد. گمان می رفت که این انتخابات در تاریخ و جایگاه تونس اهمیت بسزایی داشته باشد و از دید منطقی، افراد سالخورده در آن حضور نداشته باشند یا از آن کناره گیری کنند. این در حالی است که غالبا، تداوم چنین افرادی در کار خود، انتقادات، نصایح و چه بسا تمسخراتی را نیز به دنبال داشته باشد.
این در حالی است که سبسی نه تنها فعالیت سیاسی خود را ادامه داد، بلکه بازتعریف جدیدی از خود داشت و در یک لحظه تاریخی و سرنوشت ساز بالاترین پست را در تونس بر عهده گرفت. جالب اینجاست که این مسئله، با انتقاد، نصیحت یا تمسخر مردم تونس مواجه نشد، بلکه مورد پذیرش آنها قرار گرفت و ریاست جمهوری وی را جشن گرفتند.
نکته جالب توجه دیگر اینکه، سبسی همچنان از سلامت جسمانی خوبی برخوردار است. ولی با این حال افراد کم سن و سال دیگری در تونس حضور دارند که سلامتی بیشتری دارند و میتوانستند در این انتخابات، برگزیده شوند. ولی سوال اینجاست که چرا سبسی که از زمان «بورقیبه» بازگشته است، انتخاب شد ؟ شاید پاسخ، نگرانی پس از سرنگونی دیکتاتورها در کشورهایی باشد که پدیده موسوم به بهار عربی را تجربه کردهاند و پس از رژیمهای دیکتاتور، ناامنی و هرج و مرج جایگزین نظم شد و مردم نیز در پی بازگرداندن این نظم به کشورهای خود برآمدند.
بی گمان مسائل دیگری در تونس مدنظر بود که مهمترین آن آمادگی مدنی مردم به ویژه در شهرهای اصلی تونس در شمال و غرب این کشور بود، شهرهایی که به صورت گسترده به سبسی رأی دادند که از زمان سکولاریسم بورقیبه بازگشته بود و این شهرها از رأی دادن به منصف مرزوقی، جلوگیری کردند.
رئیسجمهوری از عهد استبداد
ولی همه این مسائل هرگز نفی نخواهد کرد که تونس در نخستین انتخاباتی که انقلابیون علیه استبداد در آن حضور داشتند، مردی را به روی کار آورد که از زمان حکومت استبدادی بازگشته است. این مرد جایگزین کسی شد که زنداندهای استبداد را تجربه کرد و در تبعیدگاه روزگار گذرانید. اگر مسئله، حمایت مردم از سکولاریزم است، مردم شمال تونس خواهند توانست چهره جدیدی را معرفی کنند که از سران رژیم قدیمی نباشد که انقلاب علیه آن صورت گرفت و سن و سال کمتری داشته باشد و مانند سبسی، جابهجایی زیاد در مناصب نداشته باشد.
این چنین بود که مردم تونس در سایه مردی که در زمان استبداد تجربهاش کرده بودند، به جای خطر کردن و تجریه یک چهره انقلابی که ممکن بود حکومت وی به علت سوء مدیریت یا درگیریهای سیاسی، از امنیت جانبداری کردند، اگر یک جریان مذهبی قصد داشت بزرگترین عرصه سیاسی را به دست گیرد، ممکن بود این درگیریها رخ دهد. به همین دلیل عربها پس از انقلابهای خود دو راه پیش روی خود بیشتر نداشتند، استبداد یا هرجومرج ناشی از بیتجربگی.
آیا گزینهای غیر از استبداد و آشوبِ بیتجربگی وجود نداشت؟
آیا درست است که گزینه سومی وجود ندارد؟ یا این مسئله نگرانیهای است که به گرایش فطری انسان برای جست و جوی امنیت مربوط است؟ آیا این بدان معناست که عربها در حالی دست به انقلاب زدند که از نظر روانی و فرهنگی آماده تغییر و نوگرایی نبودند؟ و اندکی پس از انقلاب، امیدوار بودند که به شرایط گذشته بازگردند؟ اما سوال مهمتر این است که چگونه حامیان مردی از رژیم قدیم در تونس، بیشترین استقبال را از سکولاریزم دارند و از آمادگی مدنی بیشتری در شمال و غرب این کشور برخوردارند؟
تاریخ باید به همه این پرسشها پاسخ دهد و باید به ما بگوید که انقلابهای کشورهای عربی برای رسیدن به آزادی نبوده و فقط به خاطر انقلاب گرسنگان علیه رژیمهای بوده است که ثروتهای این کشورها را در دست داشتند و از آن استفاده کردند؟. همچنین این استفاده کنندگان نیز بخشی از این رژیمهای سابق را باز گرداندند تا همیشه از آن استفاده کنند.