ماجرای اظهارات آیتالله سید محمد خامنهای در گفتوگو با یک نشریه، در دو شاخه متفاوت ادامه دارد. از یک طرف وی ضمن دفاع از همه مواضعش، کیهان را به داوری گیس سفید مآبانه متهم کرده و از سوی دیگر، حمید انصاری به برخی ادعاهای این نماینده سابق مجلس پاسخ داده است. دهها نماینده سابق مجلس هم ممکن است پایشان به دادگاه مرتضوی کشیده شود. اخبار مربوط به مذاکرات هستهای هم در روزنامههای امروز مورد توجه است.
جواب تند آیتالله سیدمحمد خامنهای به روزنامه کیهانجوابیه مفصل و تند آیتالله سیدمحمد خامنهای به یادداشت کیهان را که در یک مقدمه و چند بند آمده، میتوان به صورت زیر خلاصه کرد؛
۱. جفای فاحش به امام
شما در یادداشت خود همزبان با دفتر آقای هاشمی و یارانش نوشتهاید که در مصاحبه آیتالله سیدمحمد خامنهای «نسبت به ساحت مقدس امام راحل و برخی یاران ایشان جفای فاحش شده است» و به این هم قانع نشده برای تثبیت بیشتر ادعای خلاف خود، در بند ۲ آنرا «نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام (ره) بلکه بیرون از دایره حق و انصاف شمردهاید و به این هم قناعت نکرده آن را سبب «مخدوش شدن همه مکتوبات امام»! دانستهاید».
در پاسخ باید دوستانه به شما گفت: «خطاشناس نئی دلبرا خطا اینجاست».
اعتماد به گفته اطرافیان و مردم دیگر نه اهانت است و نه اتهام، و نه بر خلاف حق و انصاف، زیرا این صفتی است که پیامبر اکرم (ص) به آن موصوف بود. حضرت امام راحل هم با تمام هوش و فراست ولی مانند پیامبر (ص) به اطرافیان و مردم دیگر اعتماد داشت. دشمنان پیامبر (ص) به آن حضرت تعریض میکردند که وی چرا به هر خبر و سخنی گوش میدهد و آنرا باور میکند. قرآنمجید به دفاع از آن حضرت نفرمود که پیامبر شما چون معصوم (یعنی بیگناه) است. پس هیچوقت فریب نمیخورد! بلکه فرمود «قلهو اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین» «سوره توبه/آیه ۶۱) یعنی اشکال نکنید که چرا سخن دروغگویان را باور میکند. آن حضرت «اذن خیر» است و خوشباور و همانطور که به خدا ایمان دارد به مومنین اطراف خود هم اعتماد میکند، یعنی برخلاف گفته شما این باور به گفتار دیگران «نه اتهام ناروا و نه اهانت به ساحت پیامبر (ص) و...) است بلکه خوشباوری و قبول قول اطرافیانی میباشد که متهم به توطئه و دروغ نباشند یک صفت پسندیده و شایسته مقام بزرگان است. قرآن در جایی دیگر برای جلوگیری از عواقب زودپذیری خوشبینانه اخبار به پیامبر میفرماید هر خبری که راوی آن فاسق باشد درباره آن «تبین» و تحقیق کن تا به اشتباه نیفتی: «ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا..». یعنی اگر «تحت تأثیر القائات» مردم قرار گرفتی و آنرا پذیرفتی از روی احتیاط در اطراف آن تحقیق کن تا مبادا نادم و پشیمان شوی «ان تصیبوا طائفه» «بجهاله» و تصبحوا علی ما فعلتم «نادمین» یعنی اگر زودباوری مطلق باشد موجب پشیمانی خواهد شد و نتیجه آنکه اصل گوش فرا دادن به مردم و مخصوصا اطرافیان، سیره پیامبر (ص) است و نسبت آن به حضرت امام (ره) نه اتهام است و نه توهین و نه خروج از حق و انصاف. خود امام راحل در مواردی مطالبی گفتند که موید باور ایشان به سخنان اطرافیان بوده از جمله ادعایی که برخی مسئولین جنگ درباره عدم توان رزمندگان به ادامه جنگ به ایشان دادند که به قبول قطعنامه منتهی شد و پس از پیروزی رزمندگان در صحنه مرصاد و هزیمت دشمنان، حضرت امام به چگونگی آن پی بردند و جملهای درباره تصمیم خود فرمودند (کتاب قطعنامه را بخوانید).
نمونه دیگر باور نسبت دروغی بود که علیه رئیسجمهور وقت (حضرت آیتالله خامنهای) مبنی بر مخالفت ایشان با ولایت فقیه مورد نظر امام داده بودند و نامه و روشنگری مقام معظم رهبری (رئیسجمهور وقت) آن توطئه را خنثی کرد و نمونه دیگر اقرار به خطای خود درباره دولت مهندس بازرگان بود که برخی از اعضای شورای انقلاب آنرا به امام بزرگوار معرفی کرده بودند. و همچنین سخن امام (ره) درباره روحانیت مبارز بود که با دخالت رئیس فقید مرحوم جامعه روحانیت مبارز مرتفع شد.
۲. مرحوم حاج سیداحمد ـ استظهار نادرست شما از جمله «کسانی در جماران» و تطبیق آن با مرحوم سیداحمد خمینی، نوعی سفسطه و استفاده از شگرد ژورنالیستی و روش روانی برای نتیجه ناروای دیگر بود. طرح و تصریح نام کسی که در وسط نبوده ظلم به آن غایب و کاری بسیار نابجاست. درست نبود که نام کسی را که از او نام برده نشده و در این دنیا زندگی نمیکند بر سر زبانها بیندازید و شریک واقعه کنید. این کار هم ظلم به آن مرحوم است و هم به بازماندگان مکرم ایشان.
شما خوب میدانید که در جماران و حوالی بیت امام کسانی منزل کرده و حاضر بودند و در مواقعی حساس نقشهایی بازی میکردند و مرحوم آقا سیداحمد خمینی در بسیاری اقدامات آنها، با آنها اختلاف مشی داشت. ایکاش نام این مرحوم را (که علیرغم برخی از سران فتنه) پس از رحلت حضرت امام (ره) بهترین نقش را در دوام رهبری امام و انتقال به رهبر معظم انقلاب و دوام انقلاب داشته در این جریده نمینوشتید و آن مرحوم را به این موضوع که رسوای جهان شده است آلوده نمیکردید.
۳. شهید بهشتی ـ شما در دفاع صوری و مصلحتی خود از مرحوم شهید بهشتی توصیف آن شهید به «تمامیتخواه» و «دارای ظاهر لیبرالیستی» را «جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام» وانمود کردهاید ولی در دفاع خود چیزهایی دیگر و از جمله خدمات ایشان را یادآور شدهاید که نشان از بیاطلاعی دقیق شما از شخصیت آن عزیز است. البته آن شهید بزرگوار همواره بر صراط مستقیم بود ولی روشی خاص در مدیریت و در رفتارشناسی سیاسی و اجتماعی داشت.
آیتالله سیدمحمد خامنهای به گفته خود از سال ۳۵ تا ۶۰ یعنی ۲۵ سال دوست نزدیک و همفکرو همسنگر شهید بهشتی بودند و کمتر کسی مثل ایشان به خصایل و عقاید و روش ایشان وقوف داشتند و همیشه در شداید و مشکلات به کمک آن شهید میرفتند.
صفاتی چون تمامیتطلبی یا روحیه لیبرالیستی درباره ایشان برای کسانی که به معنی آن دقت کنند و در فکر بهرهبرداری سیاسی و شخصی از این الفاظ نباشند، نوعی ستایش آن شهید است زیرا ایشان به مدیریت بیشتر مسئولین اطمینان نداشت و نظارت و حضور خود را لازم میدانست (که میشود با کلمه اصرار بر تمامیت تعبیر کرد.) و این برای کسانی که از نزدیک با ایشان کار کردهاند روشن است.
از طرفی ایشان آزاد فکر میکرد و روشی آزاد و مستقل برای خود داشت و اهل شعار و افراط و تفریط نبود. گاهی از این جناح و گاهی از آن جناح طرفداری میکرد و نمونه آن را در اسناد مجلس خبرگان قانون اساسی سال ۵۹ میتوانید ببینید. روحیه لیبرالیستی یا آزادمنشی با لیبرال که نام نهضت آزادی و دارای بعد سیاسی و ضدانقلابی است فرق دارد. نسبت صفت «ظاهر لیبرالیستی» و «تمامیتخواهی» جفا به شهید بهشتی نبود بلکه اگر جفایی واقع شده، جفا به ملت حزبالله است که در اثر مغالطه تفسیر نادرست از الفاظ، غبار ابهام برپا شود و جلو بصیرت ملت را بگیرد و توجه مردم را از اصل و متن قضیه که فتنهگران هستند به حواشی و فروع بینتیجه منعطف کند.
۴. افتادن در دام ـ شما با تحریف کلمه افتادن در دام وانمود کردهاید که آیتالله سیدمحمد خامنهای ندانسته و از روی اشتباه در دام بقیه ۸نفر افتادهاند که این استنباط غلط یا نسبت نارواست.
۵. آقای شریعتمداری، جا داشت بجای آن سرمقاله که دفاع تمام قد از متهم فتنه ۸۸ و پرده کشیدن بر روی بصیرت و چشم انتظار مردم آگاه و نعل وارونه و پوشش آن دفاع از مقام مقدس امام و بیت او و شهید بهشتی بود،
شما که قطعاً خاطرات اوج دفاع سال ۶۵ هاشمی و کتاب ماجرای مک فارلین پسرش را خواندهاید خوب میدانید که ارتباط طرف ایرانی با مقامات آمریکاـ به گواهی خود آنهاـ دست کم یک سال قبل یعنی سال ۱۳۶۴ و در واقع از سال ۱۹۸۵ میلادی بوده که اگر حضرت امام راحل و آقا سید احمد میدانستند، جمله «أین تذهبون» را خطاب به آنها میگفتند و جلو آن تماسها را میگرفتند. آقای شریعتمداریـ در حدیث است: «رحمالله من عرف قدره ولم یتعد طوره». شما برخلاف این حدیث پا را از گلیم خود فراتر گذاشتید و طبق عادت به کاری پرداختید که در حد شما نبود. سزاوار نبود که گیس سفید مآبانه در جای قاضی و داور بنشینید و بین کسانی داوری کنید که بیش از شما حقایق مبارزه و انقلاب را شاهد بوده و فراز و نشیبهای بسیاری از نزدیک تجربه کردهاند و حکمی صادر کنید که حکم بین دو جریان مرگ و حیات جامعه انقلابی اسلامی ایران است. جامعهای که سایه خطر دشمنان در کنار آنهاست و ملتی که امروز به جزم و فهم و بصیرت بیشتر نیازمندند تا تردید و شک. و حقیقت واقعه مک فارلین و فتنه ۸۸ و حوادث خطرناک آینده را از روزنامه کیهان میطلبند نه تردید و توقف در مسائل حاشیه و احیاناً تفرقه در صف متحد اصولگرائی، در زمانی حساس که صف اصولگرایان واقعی باید متحد باشد.
در مقابل، اعتماد از جمله روزنامههایی است که پاسخ حمید انصاری به اظهارات سیدمحمد خامنهای را در مطلبی با تیتر
«نه به عکس امام بلکه به خود امام توهین شده است!» منتشر کرده است.
در بخشهایی از این مطلب آمده است: واقعیت این است که در اظهارات ایشان نه به عکس امام بلکه به خود امام توهین شده است و شخصیت، مدیریت و صلاحیت امام با تعابیری بد زیر سوال رفته است. با عذرخواهی از خوانندگان محترم و آیت الله هاشمی رفسنجانی، تعبیر گوینده این مطالب که آقای هاشمی را مهره امریکا نامیده و یا تعبیر «باند منحوس هاشمی» حقیقتا حتی از یک فرد عادی تا چه رسد به ایشان، بسیار دور ازشان و انتظار است. وی در ادامه تاکید کرد: مطالب و توهینهای ایشان در این بخش از جنبههای مختلف باید بررسی شود. ایشان مدعی است پیش کشیدن پرونده سید مهدی هاشمی نتیجه لورفتن سفر مک فارلین به ایران و نتیجه توطئه آقای هاشمی و اطرافیان امام برای کنار زدن آقای منتظری به وسیله امام بوده است! اصولا این تهمت مبتنی بر یک خلافگویی آشکار تاریخی است. چنانکه در ادامه مستندا بیان میشود حضرت امام دو سال قبل از انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری نسبت به خطرات حضور باند سید مهدی هاشمی در بیت آقای منتظری هشدار داده بود.
وی در ادامه گفت: متأسفانه باید گفت نسبت ناروایی که جناب آقای سید محمد خامنهای به امام و اطرافیان ایشان بر اساس یک مطلب خلاف واقع زده است، حتی فراتر از مطلبی است که در خاطرات آقای منتظری نوشتهاند. ولی واقعیت امر با آنچه این دو بزرگوار ادعا کردهاند ١٨٠ درجه متفاوت است. از جویندگان حقیقت خواهش میکنم به سند قاطع و نکته مهمی که در ادامه بازگو میشود به دقت توجه کنند. این نکته شاه کلید اثبات خلاف بودن اساس تحلیلی است که تهمت یادشده و دیگر نسبتهای ناروایی که در خاطرات و در اظهارات جناب ایشان آمده است که گفتهاند برکناری آقای منتظری از سوی امام نتیجه توطئهای است برای جانشینی امام که همزمان با دستگیری سید مهدی هاشمی در نیمه دوم سال ۶۵ به وسیله چند نفر از اصحاب نزدیک امام آغاز شد. و هر دو نیز در این تحلیل خلاف واقع، امام خمینی را در این ماجرا در حد وسیلهای که تحت تأثیر فریب گزارشات دروغ اطرافیان و از روی عصبانیت تصمیم گرفته است معرفی کردهاند. از روح امام راحل و فرزند مظلوم و یاران امام به خاطر بازگو کردن این افترا و نسبت ناروایی که نقل کردم، پوزش میطلبم.
وی در پایان یادآور شد: مدتی است شاهدیم در زیر سایه آن انواع نسبتها را به امام میدهند و متأسفانه رسانههایی هم که باید پاسدار حرمت امام و ارکان انقلاب باشند همزمان آن را بازتاب میدهند. من در اینجا درصدد بیان تفصیلی ماجرای سفر مک فارلین و نادرست بودن نسبتهایی که ایشان در همین رابطه مستقیما به یاران امام و اعضای شورای عالی دفاع خصوصا آیت الله هاشمی رفسنجانی زده است، نیستم هرچند که به عنوان یک ایرانی و فردی از نسل دوم انقلاب که بر بسیاری از رخدادها و وقایع انقلاب ناظر بودهام نمیتوانم تاسف عمیق خویش را از این همه خلاف گویی و اهانت ابراز نکنم. و نمیتوانم دردمندانه و با صدای بلند نسبت به اینکه در گفتوگوی ایشان به طور مستقیم یا ضمنی حضرت امام و اصحاب امام را فریب خورده بازیگران دسیسههای پنهانی امریکا و اسراییل معرفی کرده است، ابراز نکنم. آیا نسبتهای تکاندهندهای که در این گفتوگو به مرحوم یادگار امام و مسئولان دولت مورد تایید امام داده شده است قابل سکوت و اغماض است؟ متاسفانه در این گفتوگو موجی از توهینها و نسبتهای سهمگین نثار آیت الله هاشمی رفسنجانی شده است که ناخواسته بسیاری از آنها به امام نیز باز میگردد مگر نه این است که ایشان باسابقهترین همراهان نهضت امام و از ارکان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در قبل و بعد از رحلت حضرت امام تا به امروز: و از امنای مورد اعتماد مردم و رهبری انقلاب هستند که در کارنامه ٨٠ ساله زندگیش افتخار سالهای طولانی جهاد و مبارزه با طاغوت توام با تحمل حبس و شکنجه و تبعید و همراهی صادقانه در تمام صحنههای دشوار دوران انقلاب با امام، عضویت در شورای انقلاب، نمایندگیهای متعدد از مردم تهران و ایران در مجالس مختلف و دو دوره ریاست جمهوری، ودوستی دیرین و مشاوری رهبر معظم انقلاب را دارد و منصوب ایشان به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است؟
نمایندگان مجلس در راه دادگاه مرتضوی! ابتکار در مطلبی با تیتر
«پرونده مرتضوی درباره تأمین اجتماعی به استفساریه مجلس رسید» نوشته است: دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید مرتضوی در پرونده تامین اجتماعی روز گذشته برگزار شد و مصطفی ترک همدانی از وکلای شکات پرونده گفت: پرونده در انتظار استفساریه مجلس است. همچنین یکی دیگر از وکلای شاکی از مرتضوی در پرونده سازمان تامین اجتماعی گفت: قرار شد بازپرس پرونده از سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و مجلس استعلام کند و پس از دریافت استعلامها نظر نهایی خود را اعلام نماید.
پیمان حاج محمود عطار با اعلام خبر پایان جلسه دادگاه سعید مرتضوی یادآور شد: در جلسه روز گذشته (یکشنبه) تمام مباحث پیرامون اختلاف میان ما و مرتضوی مطرح شد. وی گفت: بین ما و مرتضوی در این موضوع اختلاف بود که او مدعی بود پرداختهایی که انجام داده، دارای مصوبه هیأت امنای سازمان تأمین اجتماعی بوده و این پرداختها از بودجه غیرشمولی که در اختیار مدیرعامل قرار داشته، داده شده است. حاج محمود عطار خاطرنشان کرد: برخلاف مرتضوی، نظر ما بر این بود که حتی هیئت امنای سازمان تامین اجتماعی هم نمیتواند در خصوص پرداختها نظراتی دور از قانون بدهد و اینکه بودجه غیر شمول سازمان تامین اجتماعی هم باید در راستای اهداف این سازمان مصرف شود. وی ادامه داد: این در حالی است که این پرداختها از سوی مرتضوی نه تنها برای اهداف سازمان تامین اجتماعی انجام نگرفته، بلکه کاملا برای اهداف شخصی پرداخت شده است.
حاج محمود عطار با بیان اینکه استناد ما در این دفاعیات ماده ۱۰۴ قانون سازمان تأمین اجتماعی بود، گفت: قرار شد که بازپرس پرونده این موضوع را از سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و مجلس استعلام کند و پس از دریافت استعلامها نظر نهایی خود را اعلام نماید. وی افزود: تمام جلسه به کلیه سوءاستفادههای مالی مرتضوی در دوران مدیریتش در سازمان تامین اجتماعی اختصاص داشت. حاج محمود عطار تصریح کرد: بار دیگر تاکید میکنم که مورد مبهم برای ما این است که وقتی برای مرتضوی قرار تأمین ۲ میلیاردی صادر میشود، ما این ابهام خود را در این جلسه دادگاه مطرح کردیم و بازپرس پرونده به ما گفت به زودی افرادی که از مرتضوی مبالغی را دریافت کردند، احضار خواهند شد.
در همین حال «مصطفی ترک همدانی» با اشاره به جزئیات جلسه دادگاه سعید مرتضوی، گفت: در این جلسه، مقام قضایی در پرونده مرتضوی به این حجت رسید که اگر اذن و اجازهای برای پرداخت از اموال و وجوه در اختیار سازمان تأمین اجتماعی ـ چه شمول و چه غیرشمول ـ به خارج از سازمان وجود نداشته باشد، این عمل یقیناً مجرمانه است. وی ادامه داد: بازپرس پرونده با توجه به دفاع متهم برای رفع تردید میخواهد استفساریهای از مجلس بگیرد. این وکیل دادگستری تصریح کرد: فعلا طرح آخرین دفاع از سوی مرتضوی منتفی است و در حال حاضر بازپرس میخواهد ببیند برداشت این پول با اذن هیئت مدیره سازمان تأمین اجتماعی مجاز است یا خیر؛ بنابراین نتیجه میگیریم اگر مجلس بگوید هیئت مدیره سازمان تأمین اجتماعی اجازه دارد پول این سازمان را به کسی که خواست بدهد، مدیرعامل سابق تأمین اجتماعی متهم و گناهکار نیست.
همین روزنامه در مطلبی دیگر با تیتر «مرد بیقانون» که از نگاه این روزنامه «بررسی پدیده سعید مرتضوی در گفتوگو با نعمت احمدی» است، این پرسش را مطرح کرده که: سرنوشت مرتضوی در حالی که آخرین دادگاهش برگزار شد را چطور میبینید؟
نعمت احمدی نیز در پاسخ گفته است: مرتضوی به باور من در تاریخ معاصر ایران و در دو قوه مجریه و قضاییه یک پدیده است. واکاوی شخصیت وی به این سادگی امکان پذیر نیست. وی مدارج ترقیاش را به سرعت طی کرده است. از یک شخص گمنام شهرستانی به یک قاضی مطرح ملی به خصوص در حوزه مطبوعاتی بدل شد. او نه پیشینه قضایی طولانی داشت و نه رای یا تصمیمی گرفته بود که نبوغش را نشان دهد. واقعیت این است که در طول تاریخ قضای کشور، قضاتی بودهاند که در جوانی دارای شم قضایی بالایی بودهاند و در حکم گلابی بودند که به یکباره بوییدهاند. مرتضوی اما اینطور نبود. نه دانش حقوقی کافی و مناسبی داشت و نه سابقه قضاوت ویژهای. آنچه مرتضوی را از روز اول بر سر زبانها انداخت، سوء استفاده از قانون بود. او قانون را بیاهمیت میدید و به اصل قانون بها نمیداد. چه زمانی که در مصدر قاضی بود، قانون برای او اعتبار نداشت و چه بعد که از دستگاه قضایی رفت و رئیس سازمان تامین اجتماعی شد. آقای مرتضوی از زمانی که در همین دادسرای کارکنان دولت داشتند از او تحقیق مقدماتی میکردند، یا زمانی که در دادگاه شعبه ۷۶ محاکمه شد، لایحه اعتراضیه را به رغم اینکه دادگاه غیر علنی بود بر خلاف قانون منع انتشار اسناد محرمانه، در اختیار خبرگزاریها قرار داد. ولی با او برخورد نشد.
دقیقا او به قانون بیاعتناست. این تضاد بزرگی است. من معلم تاریخ هستم. این شخصیت در تاریخ حقوق ما ثبت خواهد شد. زمانی که مرتضوی به قوه مجریه کوچید، درخواستی از رئیس قوه مجریه یعنی آقای احمدینژاد برای انتقال مرتضوی مطرح شد که از مرتضوی به عنوان «قاضی معلق» یاد میکرد. آقای مرتضوی دماسنج دستش است. مراحل ترقی و بودنش این را نشان میدهد. چه در زمانی که در شعبه ۱۴۱۰ از دادسرا حذف شده و چه بعد در زمانی که دادستانی تهران شد. او تشکیلات قضایی را به خوبی میشناسد. او میداند تا کجاها با او برخورد نمیشود. در ضمن میداند که بعضی حکمها اجرا نمیشوند چرا که گاهی احکام و اجرای آن خیلی قابل تحمل نیستند. وقتی احمدینژاد حین سفری خارجی در فرودگاه متوجه بازداشت مرتضوی شد با ادبیات ویژه باعث شد مرتضوی به راحتی آزاد شود. یقین دارم این جرم را هر کس انجام داده بود، به یک حبس طولانی مدت محکوم میشد. شما در نظر بگیرید؛ مرتضوی با ایجاد «تمهید مقدمات» زمینهای برای تخلف یک فرد فراهم میکند و در او مثل هر انسان دیگری وسوسه ایجاد کنند که مرتکب گناه شود ـ ما معصوم نیستیم و گناه میکنیمـ و از او مخفیانه فیلم میگیرد و بعد توسط رئیس جمهوری در مجلس و در حساسترین روزی که وزیر کار در حال استیضاح بود و بسیاری از مردم به طور مستقیم ماجرا را میدیدند و میشنیدند، تصاویر این دیدار ضبط شده را پخش میکند، ولی با او برخوردی صورت نگرفته است. مرتضوی متاسفانه به همین دلایل متجری میشد و تخلف میکرد.
دیپلماسی مکاتبهای ایران در عرصه هستهای جواب میدهد؟ نادر ساعد در روزنامه جوان در پاسخ به سؤال فوق از جمله نوشته: فارغ از محتوای این نامهها، یک پرسش اساسی به علل و چرائی این اقدام مربوط میشود. اینکه آیا ارسال چنین مکاتباتی تنها به عنوان یک اقدام عادی دیپلماتیک در سطح رسمی تلقی میشود یا اینکه ایران برنامه و مسیر مشخصی را به صورت هدفمند تعقیب میکند؟
به نظر میرسد که ایران با درک «عادت شدن» برگزاری مذاکرات هستهای بعد از توافق ژنو که به صورت متوسط یکبار در هر ماه بوده است، درصدد متحول سازی فضای حاکم بر مذاکرات است. البته مذاکرات ژنو جدید با نوعی تجدید و جدیدسازی قالبها و تکنیکهای مذاکراتی همراه بود. به طور که مذاکرات بیش از دورهای قبلی، به صحنه مذاکرات دوجانبه ایرانـامریکا شباهت داشت. اما به هر حال، اگر قرار باشد همچنان مذاکرات به محدودیتهای صنعت هستهای ایران در دوره ۱۵ تا ۲۰ ساله توافق جامع مصروف شود و لغو تحریمها به صورت حاشیهای یا معوض اقدامات ایران و یا به صورت تدریجی و در یک طیف وسیع زمانی مطرح شود، بعید نیست که دوره تمدید ۷ ماهه نیز بدون دستیابی به توافق جامع خاتمه یابد.
از این روی، اولاً ایران با فعال سازی دیپلماسی رسمی مکاتبهای، درصدد تغییر سرنوشت مذاکرات و خارج شدن از یک عادت مذاکره مستمر، رجوع مجدد به توافقها، تغییر مکرر مواضع، و قبض و بسط موضوعات نیازمند توافق است.
نکته دوم، تلاش دوباره برای برجسته کردن مطالبه ایران در مورد لغو تحریمها است. وزیر امور خارجه کشورمان در نامههای اخیر خود تاکید نموده که: رفع تمام تحریمها جزء اساسی هر توافقی است؛ برخی نسبت به دست کشیدن از این ابزار غیرانسانی، غیرقانونی و غیرسازنده حتی به بهای مخاطره افکندن تمام فرایندی که ایجاد اطمینان کرده و شفافیت را تضمین میکند، تردید دارند و همچنین تعلق خاطر شدید به تحریمها نه تنها در مسیر حصول به یک توافق جامع دراز مدت ایجاد مانع کرده، بلکه موجب شده حتی پس از انعقاد برنامه اقدام مشترک نیز نتواند اعتماد مردم ایران را مجددا جلب کند.
ظریف دیروز نیز در دیدار با ولادیمیر ماکی وزیر امور خارجه بلاروس نیز با اشاره به اراده و حسن نیت جمهوری اسلامی ایران برای حل موضوع هستهای گفت: «غربیها باید به این حقیقت برسند که تحریمهای ناعادلانه و خلاف مقررات بینالمللی یک دستاورد بزرگ برای آنها محسوب نمیشود و در این صورت است که مذاکرات با گروه ۱+۵ به نتیجه خواهد رسید». به واقع، برآورد دیپلماسی ایران نیز اینست که اگر غرب همچنان بر تحریمها اصرار ورزد، توافقی در کار نخواهد بود و «مذاکرات با گروه ۱+۵ به نتیجه نخواهد رسید».
نکته سوم این است که ایران به شدت بر این نکته تأکید دارد که برآورد غرب از تعامل و خط مشی مذاکراتی ایران، نادرست است. زیرا ایران با تصمیم آگاهانه و نه به دلیل فشار تحریمها، به سمت مذاکره تمایل یافته و به میز مذاکره اقبال نشان داده است. ماری هارف، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، چهارشنبه هفته پیش همین برآورد را مطرح کرد. به ادعای وی، «تحریمها بود که ایران را به میز مذاکرات و جایی که امروز در آن قرار داریم، آورد». از این رو، در نامه مذکور و از زبان مقامی که مکاتبات و اظهاراتش به عنوان دیدگاه و عمل رسمی کشور در سطح روابط بینالمللی تلقی میشود، تاکید شده که ایران تعامل را بر مبنای تصمیم خود اتخاذ نموده و از این رو، «مقاومت» در برابر مطالبات ناعادلانه و تحقیرآمیز غرب در عرصه هستهای همچنان جاری است.
در این میان، اشاره صریح ظریف به سیاست «تحقیر» که غربیها در سایه تحریم علیه ایران اعمال کردهاند، به صورت تلویحی این پیام را به فرایندهای مذاکراتی مرتبط با مسأله هستهای داد که ایران خواستهها و طرحهای مذاکراتی که حقوق ایران را تضییع و توانمندیهای ایران را به صورت سمبلیک درآورد، نخواهد پذیرفت، زیرا ایران این مسائل را «تحقیر» هستهای تلقی خواهد کرد و در برابر آنها مقاومت خواهد نمود. اینکه ایران غنی سازی سمبلیک را نمیپذیرد، شاید برجستهترین واکنش و موضع گیری از همین دست باشد.
تحرک بخشی به فضای مذاکرات به ویژه مادامی که جهت دادن به شکل و محتوای آن مدنظر باشد، قطعاً میتواند زمینههای مناسبی را برای پیشرفت و تحقق مطالبات کشور در عرصه هستهای فراهم کند، خواه میزان آن عملاً کم یا زیاد باشد. از این منظر، دیپلماسی مکاتبهای هم به خودی خود یک ابزار و مجرای اقدام برای تامین منافع ملی است به ویژه اینکه شفاهی و رسانهای شدن موضعگیریهای دیپلماتیک هستهای طی یکسال اخیر، دیپلماسی مکاتبهای را با دیپلماسی محرمانه پیوند زده و شفاف و علنی سازی این مجرا نیز خود نوعی خط شکنی و هنجارسازی را تداعی میکند. قطعاً این اهتمام بینتیجه نخواهد بود، هرچند طرفهای اصلی مذاکره کننده هستهای با ایران ممکن است از این تلاشها چندان متأثر نشوند و خط قبلی خود را در مذاکرات آتی نیز همچنان حفظ نمایند.