تنها ده روز طول کشید تا حزبالله لبنان، پاسخ حمله اسرائیل به نیروهای مقاومت در هجده ژانویه در قنیطره سوریه را در بیست و هشتم ژانویه و در مزارع شبعا بدهد؛ هرچند تصور میشد شاید این پاسخ به شروع یک جنگ تمامعیار منجر شود، رژیم اسرائیل به سه دلیل مهم نتوانست جنگ جدیدی را شروع کند.
به گزارش «تابناک»، جان عزیر، تحلیلگر لبنانی در مطلبی در المانیتور در این باره نوشته که حزبالله برای عملی کردن تهدید خود و گرفتن انتقام حمله اخیر اسرائیل در بلندیهای جولان چندان منتظر نماند و ده روز بعد از حمله رژیم اسرائیل، در ۲۸ ژانویه با حمله به گشتیهای اسرائیلی در مزارع اشغالی شبعا چند نظامی اسرائیلی را کشت و زخمی کرد. بلافاصله بعد از این حمله، حزبالله در بیانیه شماره یک خود، مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. در مقابل، بیشتر از پنج ساعت زمان برد تا اینکه اسرائیل وقوع حمله و کشته شدن دو نظامی و مجروح شدن هفت تن دیگر را تأیید کند.
بلافاصله پس از این حمله، یک پرسش مهم در سطح منطقه مطرح شد و آن اینکه آیا اسرائیل در پاسخ دست به حملهای گسترده خواهد زد و مانند سال ۲۰۰۶، یک جنگ تمام عیار راه خواهد انداخت؟
یک مقام دولتی لبنان که نخواست نامش فاش شود، تأیید میکند، روند موجود به سوی کاهش تنشهاست و همه نشانهها حاکی از این است که اسرائیل جبهه جدیدی در شمال سرزمینهای اشغالی باز نخواهد کرد. این منبع لبنانی به چند نشانه زیر برای تأیید پیشبینی خود اشاره دارد.
حملات متقابل اسرائیل به گلولهباران مناطق جنگی که ممکن بود نیروهای حزبالله در آن مستقر باشند محدود شد؛ به عبارت دیگر، بر عکس سال ۲۰۰۶، اسرائیل به سرعت به بمباران تأسیسات لبنان، جادهها و پلها دست نزد و تلاش نکرد، خطوط ارتباطی بین مناطق مختلف را قطع کند.
تلآویو همچنین یک رویکرد دو وجهی رسانهای در پیش گرفت؛ ابتدا سکوت کاملی درباره تلفات نظامیان این رژیم برقرار شد و اعلام تعداد تلفات ساعتها به تعویق افتاد. این رفتار برای کاهش فشار روانی بر جامعه اسرائیل انجام و به این ترتیب، فشارهای داخلی برای پاسخگویی به حمله حزبالله نیز مهار شد. این رفتار کاملا در تضاد با رفتار پیشین است که در آن کارزاری رسانهای مبالغهآمیز و فوری در پیش گرفته میشد تا یک جنگ تمام عیار توجیه شود.
اسرائیل به سازمان ملل متوسل شد که این در قیاس با رفتار پیشین این رژیم پدیده نادری است. به طور تاریخی، اسرائیلیها شروعکننده حمله به لبنان بودند و در مقابل لبنانیها به سازمان ملل مراجعه میکردند. توسل اسرائیلیها به سازمان ملل نشان میداد آنها قصد دارند ضربه حزبالله را تحمل کنند و به جای پاسخ نظامی به سراغ روشهای دیپلماتیک بروند.
آیا این بدان معناست که اسرائیل قصد دارد منطق چشم در برابر چشم حزبالله را بپذیرد و قبول کند که در برابر حمله در قنیطره به حزبالله، پاسخی در مزارع شبعا دریافت کرده است؟ چندین عامل این فرضیه را تقویت میکند
ـ مقامات اسرائیلی از تأثیر یک جنگ دیگر در لبنان بر انتخابات آتی در این رژیم نگران هستند. شروع یک جنگ فرسایشی در مرزهای لبنان که بنا به سابقه حزبالله، تلفات زیادی برای اسرائیل در پی خواهد داشت، شانس پیروزی انتخاباتی دولت فعلی را کاهش خواهد داد. این اتفاقی است که در جنگهای پیشین اسرائیل علیه لبنان در جولای ۱۹۹۳، آوریل ۱۹۹۶ و جولای ۲۰۰۶ نیز اتفاق افتاده است. حزبی در اسرائیل که این جنگها را شروع کرد، انتخابات بعدی را باخت.
ـ مقامات ایرانی نیز با اظهاراتی علنی وارد این ماجرا شدند و بر حمایت خود از حزبالله در هر درگیری احتمالی تأکید کردند. اسرائیلیها باید از نظر نظامی این مسأله را جدی بگیرند، زیرا برخی از نیروهای ایرانی در طرف سوری مرز با سرزمینهای اشغالی حضور دارند. به علاوه اسرائیلیها نمیتوانستند تأثیر چنین درگیری بر مذاکرات هستهای ایران و دیگر مسائل منطقهای را نادیده بگیرند.
ـ دو عامل فوق با عامل سوم مهمی در ارتباط هستند. عامل سوم در سکوت اسرائیل در برابر حمله حزبالله نقش مهمی داشت. همان مقام لبنانی که پیش از این به وی اشاره شد، تأیید میکند که مقامات لبنانی اطلاعات قاطعی در دست دارند که نشان میدهد واشنگتن جدی خواهان سکوت اسرائیل و پیشگیری از وقوع جنگی جدید بوده است.
دلیل سکوت اسرائیل هر چه باشد، وقایع هفتههای اخیر به سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله، این امکان را میدهد که عصر روز جمعه بار دیگر در صفحه تلویزیون ظاهر شود و به هواداران خود بگوید، «همان گونه که همیشه به شما وعده پیروزی دادهام، اکنون یک بار دیگر به شما وعده پیروزی میدهم».